1- در بیش از یک ماه گذشته، در بسیاری از کشورهای اروپایی و آمریکایی، مراسم و یابودهایی برای “سکینه محمدی آشتیانی” برگزار شد. حجم تبلیغات درباره وی تا آن حد زیاد شد که بسیاری از مسوولان رده بالای کشورهای مختلف – هم چون سارکوزی، رییس جمهور فرانسه – به موضع گیری مستقیم درباره این قضیه پرداختند. وزیر امور خارجه فرانسه هم تهدید کرد که در صورت “کم شدن یک تار موی سکینه” روابط ایران و فرانسه دگرگون خواهد شد. مساله ای که به ندرت برای زندانیان دیگر اتفاق افتاده است.
اما سکینه محمدی کیست؟ زنی که به اتهام قتل – یا مباشرت در قتل – همسر خود و رابطه نامشروع، به زندان رفته است. وی در ابتدا به سنگسار محکوم شد که این حکم، جار و جنجال های زیادی در سطح جهان به پا کرد. اعتراضات گسترده جهانی، باعث لغو حکم سنگسار شد، اما وی همچنان، متهم به قتل یا مباشرت در قتل است. با تاکید بر لزوم رعایت تمامی موارد قانونی در محاکمه سکینه محمدی، سئوالی که وجود دارد این است که آیا سکینه محمدی، نمادی از جنبش سبز و الگویی برای دموکراسی خواهان ایرانی است؟
2- حدود دو ماه پیش، چند روزی تمام رسانه های ایرانی – خارج و داخل –مشغول مرثیهسرایی برای شهلا جاهد، متهم به قتل همسر ناصر محمدخانی، از مربیان فوتبال، بودند. شهلا جاهد پس از تحمل چندین سال زندان، پس از نامه به رییس قوه قضاییه، اعدام شد.
فارغ از روند جنجالی پرونده و اشکالات آن، شهلا متهم اصلی یا یکی از متهمان پرونده قتل لاله سحرخیزان بود. ایجاد کمپین گسترده برای شهلا جاهد البته در نوع خود قابل تحسین و ستایش بود. اما حجم گسترده تبلیغات درباره شهلا جاهد، نام او را در بسیاری از رسانه های جهانی مطرح و چند روزی همه را به موضوع پرونده وی مشغول کرد. آیا شهلا جاهد نماد جنبش سبز ایران است؟
3- در روزهای گذشته، چند تن از زندانیان سیاسی، دست به اعتصاب غذا زدند: نسرین ستوده، غلامحسین عرشی، رضا شهابی، آرش صادقی و محمد نوری زاد. محمد نوری زاد اعلام کرده بود که اعتصاب غذای خود را تا مرگ ادامه خواهد داد. از آرش صادقی، رضا شهابی و غلام حسین عرشی تقریبا هیچ خبری منتشر نشد. آن چه بود و ماند، تنها و تنها پروپاگاندای عظیم درباره اعتصاب غذای نسرین ستوده بود. نسرین ستوده به عنوان یک وکیل و مدافع حقوق بشر، البته حق بزرگی بر گردن مدافعان حقوق بشر در ایران دارد. اما چه دلیلی دارد که برای همبستگی با اعتصاب غذای زندانیان، تنها به ذکر نام نسرین ستوده اکتفا شود و نامی و یادی از دیگر اعتصاب کنندگان نشود؟ البته شکی نیست که باید نهایت تلاش را برای نجات جان نسرین ستوده و آزادی وی از زندان انجام داد، اما چه دلیلی دارد تلاش برای نجات نام نسرین ستوده، باعث شود که دیگر زندانیان را فراموش کنیم؟ آیا میان جان نسرین ستوده با جان غلامحسین عرشی، تفاوتی وجود دارد؟
4- برخی معتقدند برای جلب توجه نهادها ودولت های غربی، برای توجه به وضعیت ناگوار نقض حقوق بشر، لازم است افرادی مطرح شوند که قابلیت جذب مخاطب غربی را داشته باشد. این جا، سئوالی که مطرح می شود این است که چه معیارهایی برای “قابلیت جذب” وجود دارد؟چرا تاکنون هیچ یک از کمپین های تشکیل شده در خارج از کشور، به وضعیت احمد زیدآبادی نپرداخته اند؟ آیا آنچه که از 23 خرداد 88 بر زیدآبادی رفته است، قابلیت جذب مخاطب ندارد؟ آیا شرح شکنجه ها، وضعیت زندان، دادگاه و حکمی که برای احمد زیدآبادی صادر شده، نمی تواند مخاطب غربی را جذب کند؟
چند نفر تاکنون به وضعیت حشمت طبرزدی در زندان توجه کرده اند؟ آیا کسی از وضعیت وی در زندان خبر دارد و آنچه که بر وی رفته است؟ کسی از خانواده او خبر دارد؟ آیا حشمت الله طبرزدی که قسمت اعظم دهه هفتاد و هشتاد را در زندان و بازجویی گذرانده، قابلیت آن را ندارد که کمپینی برای وی تشکیل شود؟
نمی دانم چند نفر تاکنون نام عماد بهاور را شنیده اند؟ آیا کسی خبر دارد که این عضو شاخه جوانان نهضت آزادی، به ده سال زندان محکوم شده تنها به این دلیل که از مصاحبه تلویزیونی علیه میرحسین موسوی و نهضت ازادی امتناع کرده است؟ کدام قانون و عرف می گوید که عماد بهاور، جوان دانشجویی که از اردیبهشت ماه سال گذشته تاکنون 4 بار بازداشت شده است، قابلیت ایجاد کمپینی گسترده را ندارد؟
این لیست سر دراز دارد: مهدی خدایی، ضیا نبوی، مجید دری، آرش صادقی، عبدالله مومنی، علی ملیحی، علی جمالی، حسن اسدی زیدآبادی، عدنان حسن پور، داوود سلیمانی، ابوالفضل عابدینی، حسین رونقی ملکی، مهدی اقبال و… همه و همه در شرایط ناگواری قرار دارند که توجه کافی به سوی آن ها جلب نشده است. شاید اگر آنان که در فکر تشکیل کمپین هستند، کمی از منافع شخصی بگذرند و به منافع زندانیان فکر کنند، اوضاع برای همه مان بهتر شود.