چند قطعه کوتاه از ساموئل بکت به کارگردانی علی اکبر علیزاده در تهران بر صحنه است. نگاهی داریم به این نمایش روز تهران.
انسان معاصر در تنگنا
کارگردان، مترجم و طراح: علی اکبر علیزاد. بازیگران: خسرو محمودی، میترا گرجی، الهام قادری، زهرا رضایی، مرتضی حسین زاده، مرتضی یونسزاده و علی کیمنش.
خلاصه داستان: چهارنمایش از ساموئل بکت چهار اثر کوتاه از این نویسنده است که به موقعیت بغرنج انسان معاصر می پردازد. نمایش ها در ظاهر داستان خاصی را دنبال نمی کنند و بیشتر وابسته به فرم های اجرایی هستند.
تجربه نشان داده انها که تئوری پردازی های خوبی را در زمینه هنر انجام می دهند خود عاملان خوبی برای اجرای آثار هنری نیستند. اما در زمینه هنر نمایش این مسئله کمی متفاوت به نظر می رسد. علم و اجرا در نمایش از یکدیگر مجزا نیستند از همین روی جشنواره های تئاتر های دانشگاهی ناگهان استعداد هایی را معرفی می کند که در هیچ جشنواره تئاتر حرفه ای نمی توان انها را سراغ گرفت.
یکی از آنهایی که ازدل همین جشنواره های تئاتر دانشگاهی بیرون آمد و بالید علی اکبر علیزاد بود. او که خود هم ترجمه می کند و می نویسد و طراحی می کند یکی از چهره های قابل تامل عرصه تئوریک نیز هست. او در سن کم به مقام استادی در دانشگاه رسید و هم اکنون مشغول به تدریس است.
علیزاد در تجربه تازه خود چهار متن کوتاه از ساموئل بکت را دستمایه قرار داده که از نویسندگان خاص در عرصه هنر های نمایشی است. او و هم اندیشانش همچون اوژن یونسکو همواره به دنبال نمایش موقعیت های پوچ زندگی بشر معاصر بوده اند. بشری که در تنگناهای مختلف قرار گرفته و همین مسئله او را از رسیدن به اصالت و وظیفه های ساده انسانی دور می کند. اوج این تفکر در آثار بکت نمایشنامه مطرح در انتظار گودو ست. در ان نمایش دو جوان منتظر هستند تا یک نفر از در وارد شود و زندگی خراب آنها را سروسامان دهد و در انتها متوجه می شوند هیچکس نخواهد آمد.
این چهار نمایشنامه کوتاه نیز موقعیتی اینچنین دارند. جهان آثار بکت، جهانی سرد است ، خلأیی که در آن زمان و مکان مشخصی وجود ندارد، جهانی مه آلود که در آن همه چیز در هالهای از ابهام و پرسشهای بیپاسخ قرار دارد با شخصیتهایی که در این خلاء به دنبال چیزی نامعلوم میگردند، شخصیتهایی که هیچ یک کامل نیستند. جهان در این آثار تحت تاثیر جنگ های جهانی بر نویسنده متن ها جهانی پوچ و بی معناست. آدم ها غالبا با هم سخن نمی گویند چون حرفی برای بازگو کردن ندارند. از این رو کمی کارگردانی این کارها با آثار دیگر متفاوت به نظر می رسد.
علیزاد هم در کارگردانی چهار قطعه از بکت می کوشد بر همین نگاه و درونمایه متن وفادار بماند. بنابراین در حرکت اولیه صحنه را خالی از هرگونه آکسسوار می کند تا بتوان به طراحی صحنه ای مجازی دست یابد. در اینجا ذهن مخاطب می بایست با توجه به حرکات بازیگران قطعات مختلف را کنار هم گذاشته و به یک کل معین برسد. در بخشی دیگر کارگردان با توجه به متن سعی می کند از سکون و سکوت در کارش به نحو بایسته ای استفاده کند. ادم ها در این نمایش ها یا سخن نمی گویند و یا آنقدر حرف های خود را تکرار می کنند که تماشاگر را مورد آزار قرار می دهند.
نمایشنامه های بکت در یک منظر کلی تمام قواعد اجرایی را به کارگردان تحمیل می کنند. نمایشنامه ها آنقدر درست و دقیق نوشته شده که در عمل کارگردان اجازه حذف و یا اضافه نکته ای را ندارد. اما با تمامی این اوصاف می توان در شیوه اجرا جهان بینی کارگردان را نیز پس این آثار مورد توجه قرار داد.
علیزاد در این نمایش بازیگران خود را در موقعیت هایی دشوار قرار می دهد. انها باید به سختی در جهان بکتب زندگی کنند. این یکی ازنقاطی به شمار می آید که علیزاد در آن زاویه دید شخصی خود را وارد می کند. بازیگران هم با اینکه اغلب آنها از دانشجویان تئاتر هستند و نه بازیگران حرفه ای تا مقدار زیادی توانسته اند از عهده این مهم بر آیند.
عضلات منقبض و تنگنایی که انها در فضا قرار دارند نوعی فشار قبر را برای بیننده تداعی می کند. آدم هایی که در ظاهر زنده اند اما موقعیتی شبیه به مردگان دارند. علیزاد درکنار این فضا سعی می کند دیدی پژوهشی را نیز بر کار خود قائل شود. او در جاهایی از الگوهایی استفاده کرده که خود بکت گهگاه در کارگردانی آثارش از آنها سود می جسته است. به طور مثال ما در بخش های بسیاری از نمایش حرکت را نمی بینیم. بکت خود از روی عمد برای بازیگران حرکتی را نمی نویسد. او می داند زیبایی شناسی سکون در این لحظه می تواند همراه شخصیت ها باشد و به تبیین جایگاه فکری آنها کمک کند. همین نکات به علیزاد کمک کرده تا به تصویری علمی از این نویسنده دست یابد.