به روال همه ساله جمهوری اسلامی “روز قدس” را در آخرین جمعه ماه رمضان برپا کرد. رمضان سال ۲۰۱۴، اما، متفاوت از سال های دیگر بود. در این سال غزه در آتش و خون غوطه ور بود که خود دلیلی بیشتری برای برپایی روز قدس در اقصی نقاط جهان شد تا محکومیت هر چه بیشتر جنایات اسرائیل را در پی داشته باشد.
به رغم محکومیت اسرائیل توسط بسیاری کشورها و نهادهای بین المللی، اما، موضع جمهوری اسلامی در محکومیت اسرائیل از منظر تحلیل حقوقی درخور تأمل است.
جمهوری اسلامی نه تنها خشونت عریان اسرائیل را محکوم کرده بلکه آیت الله خامنه ای، مدلی را برای باز داشتن اسرائیل از خشونت پیشنهاد داده است. مدل او شامل دو رکن است: اولا از بین رفتن دولت اسرائیل و ثانیا مراجعه به رفراندوم برای تعیین رژیم سیاسی.
وی در این خصوص تصریح کرده که: “این [خشونت] واقعیت رژیم صهیونیستی است؛ علاجی هم ندارد جز “از بین رفتن” این رژیم. [اما] از بین رفتن رژیم صهیونیستی هم بههیچ وجه به معنای قتلعام کردن مردم یهودی در آن منطقه نیست. یعنی این منطقی که امام بزرگوار مطرح کردند که «اسرائیل باید از بین برود»، یک منطق انسانی است؛ ما سازوکار عملی آن را هم به دنیا ارائه کردیم… ما گفتیم از این مردمی که در این منطقه زندگی می کنند و اهل اینجا هستند… یک نظرخواهی بشود؛ یعنی یک رفراندومی انجام بگیرد، رژیم حاکم بر این منطقه را رفراندم معین کند. مردم معین کنند؛ معنای از بین رفتن رژیم صهیونیستی یعنی این.”
چنانچه مشاهده می شود در این ساز و کار مساله حذف فیزیکی اسرائیل و قتل عام اسرئیلی ها مطرح نیست بلکه راه حل مراجعه به رفراندوم برای تعیین نظام سیاسی سرتاسر آن سرزمین است.
حال اگر این موضع را با موضع دولت خودگردان فلسطین به رهبری محمود عباس مقایسه کنیم، روشن است که دولت خودگردان به هیچ وجه حتی با مراجعه به رفراندوم خواستار برچیده شدن دولت اسرائیل نیست. از آنجایی که دولت خودگردان فلسطین اسرائیل را به رسمیت شناخته، اعتراضش فقط به سیاست توسعه طلبی ارضی اسرائیل است و بس.
موضع رسمی دولت خودگردان این است که از هرگونه ادعایی نسبت به اراضی پیش از ۱۹۶۷ صرف نظر کرده و فقط سرزمین های اشغالی پس از ۱۹۶۷ را سرزمین های فلسطینی می داند. در اشغال شدن این سرزمین ها حتی امریکا نیز به این حقیقت اعتراف دارد.
جمهوری اسلامی، اسرائیل را به رسمیت شناخته است
شاید در نگاه نخست چنین گمان شود که تفاوت موضع جمهوری اسلامی (که راه حل را نابودی دولت اسرائیل با مراجعه به رفراندوم می داند) با موضع دولت خودگردان ( که راه حل را بازگشت به مرزهای پیش از ۶۷ می داند و نه نابودی اسرائیل) ناشی از آن است که جمهوری اسلامی، اسرائیل را رژیمی “جعلی” و “نامشروع” می داند و از این رو “هرگز” به شناسائی آن اقدام نکرده است. گواه این عدم شناسایی همین بس که وزرشکاران ایرانی همواره از مواجه با ورزشکاران اسرائیلی در میادین ورزشی بنا به دستور فدراسیون امتناع می ورزند.
به رغم این همه انکار اسرائیل، مدعای این نوشتار این است که جمهوری اسلامی اگر چه نه رسماً (دوژوره) ولی غیررسمی (دوفاکتو) اسرائیل را دست کم در دو مورد (بلکه بیشتر) به رسمیت شناخته است: اول از سوی شخص رهبر جمهوری اسلامی و دوم در مجمع عمومی سازمان ملل.
خامنه ای، اسرائیل را به رسمیت شناخته است
پوشیده نیست که موضع مراجعه به رفراندوم برای نابودی اسرائیل، موضعی تعدیل شده از موضع قبلی جمهوری اسلامی است که خواستار محو اسرائیل شده بود. مثلا احمدی نژاد خواستار “پاک شدن اسرائیل از نقشه جهان” شده بود.
تلقی عمومی از آن موضع تند این بود که نابودی اسرائیل یعنی قتل عام اسرائیلی ها که جز با سلاح کشتار جمعی مثل بمب اتم تقریبا نامتصور است، این موضع فشار مضاعفی را در پرونده هسته ای بر ایران تحمیل کرد تا آنجا که آیت الله خامنه ای فتوایی مبنی بر حرمت ساخت و به کارگیری چنین بمبی صادر کرد. وی سپس در “توجیهی نه چندان دلچسب” نابودی اسرائیل را به مراجعه به رفراندوم (تغییر نظام سیاسی) تقلیل داد.
حال باید توجه داشت که همین مدعا یعنی مراجعه به رفراندوم، از منظر حقوقی خود تلویحاً به معنای پذیرش “دولت مستقر” است تا بلکه تغییر آن از طریق رفراندوم میسر گردد.
چه مثالی بهتر از همه پرسی و رفراندوم جایگزینی دولت جمهوری اسلامی ایران به جای دولت پادشاهی ایران که در ۱۲ فروردین ۱۳۵۸ انجام شد. همه پرسی برای جایگزینی یک نظام سیاسی جدید (مثلا جمهوری اسلامی) به جای یک نظام سیاسی پیشین ( مثلا دولت پادشاهی ایران)، تلویحا اعتراف به موجودیت دولت پیشین است.
پس اگر مراجعه به رفراندوم در فلسطین برای تعیین نظام سیاسی جدید (دولت فلسطین) پیشنهاد می شود، این پیشنهاد در ذات خود اعتراف غیر رسمی (دوفاکتو) به موجودیت دولت مستقر (دولت اسرائیل) است.
این تحلیل حقوقی از قضا در سخنان آیت الله خامنه ای به صراحت آورده شده آنجا که اسرائیل را “یک نظام سیاسی به رسمیت شناخته شده” می داند. او گفته که: “از سال ۱۹۴۸ که این رژیم جعلی “به طور رسمی” به وجود آمد تا امروز، ۶۶ سال است که سیاست رژیم صهیونیستی همین است. البته تا قبل از اینکه این رژیم “رسماً” هم شناخته بشود و استعمارگرها آن را بر دنیا و بر منطقه تحمیل کنند، صهیونیستها در فلسطین جنایتهای زیادی کردند؛ لکن این ۶۶ سال، بهعنوان یک “نظام سیاسی” هر کار توانستند انجام دادند…این[خشونت] واقعیت رژیم صهیونیستی است؛ علاجی هم ندارد جز از بین رفتن این رژیم.”
به رسمیت شناسی اسرائیل در سازمان ملل
بر مدعا بالا ممکن است ایراد گرفته شود که شناسایی اسرائیل از سوی سازمان ملل و برخی کشورها و از جمله دولت خودگردان فلسطین به هیچ وجه شناسائی این دولت از سوی دولت جمهوری اسلامی نیست. دولت جمهوری اسلامی هرگز اسرائیل را به رسمیت نشناخته و همانطور که آیت الله خامنه ای تصریح کرده “استعمارگران آن را بر منطقه تحمیل” کرده اند.
این ایراد از آن رو نادرست است که بسیاری نمی دانند دولت جمهوری اسلامی به صورت دوفاکتو اسرائیل را در مرزهای پیش از ۱۹۶۷ به رسمیت شناخته و موضع حقوقی دولت جمهوری اسلامی “عینا” موضع دولت خودگردان فلسطین است نه یک کلمه بیشتر و نه یک کلمه کمتر.
بیان این مدعا به این شرح است که: محمود عباس رییس تشکیلات خودگردان فلسطین در ۲۹ نوامبر ۲۰۱۲ دقیقا در شصت و پنجمین سالروز تأسیس دولت اسرائیل (۲۹ نوامبر ۱۹۴۷) که مجمع عمومی به قطعنامه تأسیس اسرائیل در کنار دولت فلسطین رأی داد (روزی که کشورهای عربی آن را روز “نکبت” می نامند) قطعنامه ای را از تصویب اکثریت اعضای مجمع عمومی گذراند که بنا بر آن، وضعیت حقوقی تشکیلات خودگردان فلسطین به “دولت غیرعضو” سازمان ملل ارتقا یافت.
در قطعنامه ۲۰۱۲، دولت خودگردان پذیرفت که دولت فلسطین را در محدوده جغرافیایی ۱۹۶۷ به بعد (یعنی ۲۲% از فلسطین تاریخی) بنیاد نهد و از ۷۸% اراضی دیگر که تحت تصرف اسرائیل است، صرف نظر نماید.
محمود عباس در نطق خود برای ترغیب اعضا به دادن رأی مثبت به این قطعنامه ذره ای تردید باقی نگذاشت که مدل او، مدل دو دولت اسرائیل و فلسطین در کنار هم است. او گفت: “مدل دو دولت یعنی برپایی دولت فلسطین در کنار دولت اسرائیل، روح و جوهر پیمان تاریخی اسلو می باشد؛ پیمانی که ملت فلسطین پذیرفت دولت خود ر ا فقط در ۲۲% از فلسطین تاریخی بنا نهد… به رغم ناامیدی مان، بازهم صادقانه دست دوستی به سوی مردم اسرائیل برای برقراری صلح دراز می کنیم…و در این تلاش مان، سلب مشروعیت دولت مستقر اسرائیل را منظور نداریم بلکه منظورمان برپایی دولتی فلسطینی است که باید تأسیس شود.”
این قطعنامه با ۹ رأی مخالف (از جمله اسرائیل و امریکا)، ۴۱ رأی ممتنع و ۱۳۸ رأی موافق به تصویب مجمع عمومی رسید. به بیان ساده پس از ۶۵ سال از صدور گواهی ولادت برای اسرائیل از سوی سازمان ملل (که با نامیدن روز “نکبت” مورد مخالفت کشورهای عربی بود)، سرانجام سازمان ملل به درخواست محمود عباس، گواهی ولادت فلسطین را نیز صادر کرد. با این توصیف، این دو مولود چه یکدیگر را بپذیرند یا انکار کنند، هر دو حقیقتی ولادت یافته اند چه با یکدیگر دوست باشند یا دشمن.
جالب اینکه بدانیم از میان ۱۳۱ کشوری که رأی مثبت به قطعنامه مزبور دادند، ایران یکی از کشورهایی است که با صدور گواهی ولادت برای فلسطین در محدوده ارضی ۲۲% از فلسطین تاریخی و صرف نظر کردن از ۷۸% دیگر، موافقت کرده است. (سند)
جالب تر اینکه بدانیم نه تنها ایران به قطعنامه مزبور رأی مثبت داد بلکه به عنوان رییس دوره ای جنبش عدم تعهد به کلیه اعضا جنبش توصیه نمود که آنان نیز با رأی مثبت خود، مدل دو دولت عربی و عبری را مورد تصویب قرار دهند.
و از همه جالب تر اینکه حماس به عنوان یک جریان سیاسی فلسطینی با اقدام محمود عباس (مدل دو دولت) مخالفت کرده است. به این ترتیب موضع حماس و اسرائیل در مخالفت با قطعنامه مذکور یکسان است با این فرق که اسرائیل تمام این سرزمین را اسرائیل می داند و حماس آن را فلسطین.
با این توضیح روشن است که ایران با رأی به قطعنامه مذکور جانب دولت خودگردان را در شناسایی دو دولت اسرائیل و فلسطین گرفت و نه حماس. این یعنی جمهوری اسلامی، اسرائیل را در مرزهای پیش از ۶۷ به رسمیت شناخته همانطور که عینا خواست محمود عباس بود.
شناسائی دوفاکتو چیست؟
با رفتن دولتی و استقرار دولتی به جای آن، دیگر کشورها یا رسما (دوژوره) طی اعلامیه ای دولت جدید را مورد شناسایی قرار می دهند یا به طور غیررسمی (دوفاکتو) موجودیت دولت جدید را می پذیرند. در روش دوم صدور اعلامیه ضروری نیست، اما، همین که کشوری، موجودیت دولت جدید را ولو تلویحا مورد پذیرش قرار دهد، شناسائی تلقی می شود.
رأی دادن به تاسیس دولت فلسطین به عنوان کشوری در همسایگی اسرائیل که قطعنامه مزبور و سخنان محمود عباس به آن تصریح دارد، از نظر حقوق بین الملل عملا به معنای شناسایی اسرائیل توسط جمهوری اسلامی است.
با این توصیف، سخنان نقل شده از آیت الله خامنه ای مبنی بر رفراندوم برای نظام سیاسی فلسطین اولا اعتراف به نظام سیاسی کنونی اسرائیل تلقی می شود تا شاید با رفراندوم تغییر کند و ثانیا مغایر با رأی جمهوری اسلامی به قطعنامه ای است که موجودیت اسرائیل را به رسمیت شناخته است.