آقای بروجردی، رئیس کمیسیون امنیت ملی و یکی از نمایندگان با نفوذ مجلس، روز یکشنبه در اظهاراتی روسیه را به بدقولی متهم کرد. وی با اشاره به پیمان شکنی روسیه در مورد عدم تحویل به موقع موشک های S-300، به طور ضمنی، این کشور را تهدید کرد که ممکن است، در آینده، روابط دو کشور محدود شود.
این نخستین بار نیست که همسایه شمالی تلاش دارد با کارت بازی ایران، امتیازات بیشتری را از جامعۀ جهانی طلب کند. قبل از این هم با توجه به تکمیل و راه اندازی نیروگاه اتمی بوشهر، وارثان تزار، امتیازات بی شماری را از هر دو طرف نزاع دریافت کرده بودند. اما سرچشمۀ طرح دوباره بد قولی روس ها در مورد این موشک ها جای دیگری است. چرا که قرارداد این سامانۀ دفاعی به سال 85 باز می گردد و امروز حرف تازه ای در این مورد مطرح نشده است. این موضع گیری در حقیقت بازتاب واکنش ایران به تهدیدهای روسیه است. چند روز پیش رئیس جمهور روسیه در مصاحبه با روزنامه نگار آلمانی اعلام کرده بود، در صورت ادامۀ سرسختی های ایران، روسیه با تحریم های بیشتر علیه ایران موافقت خواهد کرد. شاید سفر روز گذشته معاون لاوروف به تهران و ملاقات وی با سعید جلیلی اعلام رسمی همین موضع گیری به دولت ایران باشد. هر چند که وی در مقابل خبرنگاران بر ادامۀ سیاست های حمایتی مسکو از تهران در برنامۀ هسته ای تأکید ورزیده بود. در حقیقت این موضع روسیه را، به غیر از مهارت روسیه در بازی های سیاسی، باید ناشی از سردرگمی ایران در مورد مسئلۀ اتمی دانست. در واقع نه تنها حاکمین کرملین، بلکه دنیا شاهد است که صدای واحدی از ایران به گوش نمی رسد. این سرگیجه، به طور قطع و یقین، تضعیف هر چه بیشتر مواضع متزلزل ایران را در پی خواهد داشت. این سردرگمی را باید به طور عمده ناشی از عدم توان تقابل دولت ایران در برابر سیاست های اصولی آمریکا و متحدینش دانست. سیاستی که امروز توپ را به زمین ایران انداخته و جهان را چشم به راه گذاشته تا پیام روشنی از این کشور بشنود. اما دلایل دیگری نیز کمک کرده است که این آشوب در سیاست ایران افزایش یابد تا این دولت نتواند پاسخ مناسبی به دنیا بدهد.
اول اینکه در درون جناح راست آن چنان دودستگی پیش آمده است، که دستیابی به نتیجه ای واحد را غیر ممکن ساخته است. هیاهو بر سر مسئلۀ هسته ای و مقاومت در مقابل استکبار جهانی همان کاردی است که روزگاری نه چندان دور، با آن سر لاریجانی را بریدند و امروز ظاهرا قرار است دستۀ خود را ببرد. اگر باز هم کمی به عقب برگردیم خواهیم دید که کسانی چون روحانی، موسوی و سیروس ناصری با همین چماق رانده شدند. این مستمسک، که ظاهرا مذاکره کنندگان قبلی سر سازش با دنیای غرب را داشتند، امروز بلای جان آقایان دولتی و دوستانشان شده است. هر چند که کیهان افسار آمریکا ستیزی را کمی شل کرده است، اما روزنامۀ جمهوری اسلامی، که توسط نماینده رهبر اداره می شود، چهار نعل بر علیه مواضع “سازشکارانه دولت” می تازد. افرادی چون باهنر، بروجردی و تنی چند از نمایندگان مجلس به شدت، از اینکه در این مذاکرات به بازی گرفته نشده اند، خشمگین هستند. اگر چه روند تصویب طرح هدفمند کردن یارانه ها نشان داد که در نزاع مجلس و دولت، قوه مجریه فعلا دست بالا را دارد، اما عبور از این دالان کار ساده ای نیست. این همان تصور درستی است که اوباما از دولت ایران دارد. باراک اوباما در مصاحبه با خبرگزاری رویترز گفته است: “اوضاع داخلی ایران باعث پیچیده تر شدن تلاش ها برای رسیدن به توافق میان ایران و قدرت های جهان بر سر مساله سوخت اتمی شده است.” ( سایت BCC 18 آبان)
علت دیگر تناقض در سیاست هسته ای ایران را باید در رفتارهای به ظاهر متفاوت طرف های درگیر با ایران ارزیابی کرد. از یک سو دولت ایران می بیند که آمریکا باز هم عقب نشینی کرده است و پذیرفته تا اورانیوم غنی شدۀ ایران درقدم اول به ترکیه برود و بعد از آن به سوی روسیه سرازیر شود. اما در همین حال شاهد آن است که تحت فشار نمایندگان آمریکا آهسته آهسته، به شرط نپذیرفتن شرایط جامعۀ جهانی، به سوی تحریم همه جانبۀ نفتی کشیده می شود. از یک سو نمایندۀ آمریکا در سازمان انرژی اتمی اعلام می کند که دولت آمریکا با استمهال ایران موافقت کرده، از سوی دیگر صدای تهدید کلینتون را می شنود که صبر آنها تا آخر دنیا طول نخواهد کشید. در ضمن ایران هر روز از سوی جامعۀ جهانی احساس فشار بیشتری می کند. هر روز خبری در مورد کج رفتاری های ایران زینت بخش مطبوعات جهان می شود. در همین چند روزه دو کشتی حامل تسلیحات ایرانی، یکی برای شورشیان یمن و دیگری برای حزب الله، کشف می شود. در همین رابطه می شنویم که دولت ایران عامل اصلی تحرکات شورشیان زیدی یمن در مرز این کشور با عربستان است. امری که باعث می شود در آستانۀ سفر حجاج به مراسم حج، روابط ایران و عربستان به شدت به سردی بگراید تا در پی آن امکان پخش شبکۀ العالم از ماهواره های عربی گرفته شود. بعد خبر می رسد دولت تحت محاصرۀ سودان از کمک های نظامی ایران برخوردار شده است. در ورای این همه هیاهو و این مقدار تحرکات جهانی و منطقه ای که چون یک ارکستر هماهنگ نوازش موزیکی با ضرب آهنگی تند را آغاز کرده، چه چاره ای به جز سرگیجه برای رهبران ایران باقی می ماند؟ دولتی که با ده ها مسئلۀ حل نشدۀ داخلی روبرو است.
علت دیگر این سرگیجه را باید در نیاز دولت ایران، جهت بقا، به وجود یک دشمن پیدا کرد. این حکایت معروفی است که گورباچف روزگاری به ریگان خبر بدی داده بود. او به شوخی به همتای آمریکایی خود می گوید که امروز می خواهم شر یک دشمن را از سر شما کم کنم. این سیاست به همین اندازه می تواند برای دولت ایران ناگوار باشد. شاید به همین دلیل است که اوباما تلاش می کند تا دشمن بیست و چهار ساعتۀ رژیم ایران را به دوستی تازه تبدیل کند. اما در مقابل آقای جلیلی در قم می گوید: “اختلاف و تقابل ایران و آمریکا ریشه ای است و رویارویی ایران و آمریکا راهبردی نیست بلکه پارادایمی و بنیادی است.” (رادیو فردا سه شنبه 19 آبان)
این سحنان وقتی تناقض بیشتری را در سیاست ایران هویدا می کند که ایشان اظهار امیدواری می کند هر چه زودتر طرفین نزاع هسته ای ایران بتوانند به توافق برسند. شاید پارادایم واقعی در این جا نهفته باشد نه در روابط ایران و آمریکا. به عبارت دیگر نمی شود هم با آمریکا اختلاف ریشه ای داشت و هم انتظار داشت که هر چه سریع تر با او به توافق رسید. پس راه حل چیست؟ در واقع تا کی می توان با دست پس زد و با پا پیش کشید؟ به نظر می آید اگر دولت ایران بتواند از دولت آمریکا تضمین های امنیتی لازم را در جهت بقای خود بگیرد، به نحوی حاضر باشد سختی این خبر بد را به جان بخرد. آنها ممکن است امیدوار باشند که با کشدار کردن مذاکرات، بتوانند مسیر گفتگو ها را به یک مذاکرۀ دوجانبه تبدیل کنند. شاهد مثال آن مذاکرۀ چهار جانبه ای بود که بین آمریکا، فرانسه، روسیه و ایران در جریان بود و ایران اصرار داشت آن را به مذاکره ای سه جانبه تبدیل کند و در قدم اول شر فرانسه! را از سر باز کند. شاهد دیگر مذاکرۀ دوجانبۀ جلیلی با برنز در روز اول سری جدید مذاکرات با 1+5 بود. این مذاکرات خصوصی را اخیرا کره شمالی نیز تقاضا کرده است. در این مذاکرات بدون مزاحم شاید راحت تر بتوان به مقصود رسید. اما دشواری کار در اینجا است که تا به این لحظه آمریکا نه به ایران و نه به کره شمالی جواب مثبت نداده است. بنا براین ژست های ضد آمریکایی برای روزگاری که کار به جای باریک کشید به درد خواهد خورد.
دوشنبه رئیس جمهور در ترکیه حرف های ناامید کننده ای زد. جلالی و بروجردی همان حرف ها را به زبانی دیگر تکرار کردند. روشی که اگر ادامه یابد، به راستی می تواند روزگار سخت تری را برای ما رقم بزند. در روزگاری که معاش مردم هر روز به بهانه ای جدید تهدید می شود، شایسته نیست مشکلی به مصائب آنها افزوده شود. اگر این ملت بتوانند پیچ خطرناک برداشتن یارانه ها را بگذرانند کار بزرگی صورت گرفته است. در چنین شرایطی نباید اجازه داد این بار با اجماعی که در جامعۀ جهانی در حال شکل گیری است، کام این مردم بیش از این تلخ شود. دیر گاهی است که این دولت دوستانی را بر روی کاغذ برای ما نقاشی کرده است. دوستانی که قرار بود به کمک این دولت، دیوارهای پوشالی برای ما بسازند تا ما را از خطر در امان نگه دارند. اما این همه هرج و مرج در سیاست های این دولت، طوفانی شد تا به تدریج این دوستان کاغذی نیز بر باد بروند و آن دیوارهای پوشالی فرو بریزند.