آقای جواد ظریف، وزیر خارجه جدید، که در شرایط دشواری به این سمت منصوب شده وقرارست کلاف پیچ در پیچ رابطه با جهانیان را بگشاید، پس از دیدن تیتر روزنامه کیهان، راهی بیمارستان شده و همه جانش به “درد”آمده ست؛دردی قابل درک که شاید در فضایی متفاوت، همدلی بیشتری هم بر می انگیخت. و چرا که نه. درد آمدن دل، از درد دیگری، احساسی ست کاملا انسانی، طبیعی و بجا اما در این شرایط، در مورد شخص آقای ظریف، داستان جنبه هایی فرافردی دارد. چرا؟
در پاسخ باید به دو فرض متفاوت استناد کنم:
۱ ـ فرض اول: آقای ظریف چنان از ایران و فضای حکومتی و در یک کلام تریبون آن ـ کیهان ـ دور بوده که خواندن دروغی در این حد [که نمایندگان مجلس آن را “تایید” و یا “تکذیب” نمی کنند و دیگرانی تنها سکوت می کنند] او را حیرت زده و بیمار و راهی بیمارستان کرده است. او آن اندازه از فضای واقعی ایران و حکومت دورست ـ یا دور بوده ـ که حتی کیفرخواست هایی را که ابتدا کیهان چاپ می کرد و می کند و سپس در دادگاه ها خوانده می شد یا می شود، ندیده. نمی داند با حسین موسویان چه کردند، با عیسی سحرخیز، با عطاالله مهاجرانی، با عبدالله نوری، بهزاد نبوی، امین زاده، تاجزاده، کرباسچی… . [این فهرست طولانیست].
حتی نشنیده وقتی رئیس مجلس اسلامی، آقای لاریجانی، دستاورد رئیس ایشان ـ آقای روحانی ـ را در مذاکرات پیشین هسته ای “آب نبات” خواند، شد تیتر اول کیهان و تازه با “کوبیده اضافه”. سر مقاله های شخص حسین شریعتمداری علیه اکبر هاشمی رفسنجانی، رئیس مجمع تشخیص مصلحت و اتهامات او علیه فرزندانش را نخوانده و… .
اصلا از این فراتر، از داستان پر آب چشم میرحسین موسوی و مهدی کروبی بی خبرست و ندیده و نخوانده که کیهان، آنان را با چه عناوینی خطاب می کند و چه اتهاماتی بدانان نسبت می دهد و چه دروغ ها درباره شان می بافد… . [تا اینجا همه اسامی که پشت هم کردم از سران یا بدنه یا از مدیران حکومت بودند، فهرست مردمان که از شمار خارج است. ]
خب، حالا سئوال اینجاست: دیپلمات محبوبی که تا اینجا صفحه فیس بوکش صدها هزار “لایک”خورده، با این میزان بی اطلاعی از اوضاع داخلی ایران، می خواهد سخنگوی خارجی کدام نظام و شرایط باشد؟ پشت میز مذاکره با خارجی ها که بنشیند، چه خواهد گفت؟ همین که “آقا” فتوا داده که استفاده از سلاح اتمی با دین و با اخلاق و ارزش های ما نمی خواند، کافیست؟ همین که بگوید به باور سران حکومت ما “دروغگو دشمن خداست” کارسازست؟ و اینکه در ایران “یک زندانی سیاسی” هم یافت نمی شود، و نقض سیستماتیک حقوق بشر نداریم، خریدار دارد؟ [من دیپلمات شریفی را می شناسم که از فرط شرم دیگر در جلسات خارجی ها شرکت نمی کرد] … .
۲ ـ فرض دوم: آقای ظریف، از این شرایط آگاه است و فضا را می شناسد اما چنین دروغ هایی را در ارتباط با “خود”نمی پسندد یا انتظار نداشته. به کلام دیگر بی خیال هزاران و میلیون ها قربانی دروغ ها و اتهاماتی از این دست؛ تمام آنها که روزی کیهان، حکم نابودی شان را ـ چه به صورت ترور فیزیکی چه شخصیتی ـ تقریر کرد و ماه بعدش به اجرا در آمد. نمونه نزدیکش، بسیاری از روزنامه نگاران ایرانی که امروز مجبور به اقامت در کشورهای دیگر شده اند و کیهان برایشان “شبکه عنکبوت” ساخت و می سازد و دیگر ارگان های حکومت، روی پرونده شان نوشتند ومی نویسند: جاسوس، مزدور، جیره خوار سازمان های امنیتی امریکا و فرانسه و انگلستان و اسراییل و… [در کیهان تحت نظارت آقای شریعتمداری چنان نسبت هایی به خود من داده شده بود که حتی مدیر کل وقت مطبوعات وزارت ارشادشرمش آمد و گفت شکایت کنید].
در این صورت، خوب است بدانیم آقای ظریف پشت میز مذاکره که می نشیند، سنگ چه کسانی را به سینه می زند. مردمان و ایران، یاآن بخش که در “کیهان”اش، طناب داردیگران را می بافند؟ آن بخش که در “کیهان”اش، هر روز سقفی بر سری ویران می شودو کاشانه ای می پاشد؟ مهارت ایشان در مذاکره، قرارست به کار چه کسی بیاید؟ سرداران و امنیتی های “کیهان” نشین یا قربانیان سیاست های آنان… .
بله، این قصه پرغصه سردراز دارد. نه فقط به طول این سی و چند سال که به طول تاریخ میهن همیشه عزیز ما، ایران. در این قصه می توان با حاکمان همداستان شد و عمر به خوشی و در رفاه گذراند، یا جانب ایران گرفت و نقش اول داشت و ناجی بود. و این یعنی، ابتدا سنگ ها را با خویش واکنیم.
نباشد آنکه نابودی ایران ما بخواهد، جنگ بخواهد، سختی و بی چارگی مردمان بخواهد، اما آنانکه ایران و مردمانش بدین روز نشانده اند، چه؟ درد آنان ایران نیست، باقی ماندن در قدرت است. اینجاست که باید “انتخاب”کرد؛ انتخابی سخت: برای ایران و به خاطر ایران یا برای حفظ قدرت “کیهان”یان.
خلاصه آنکه تا این روال غیرقانونی، غیر انسانی و ساخته و پرداخته “دروغ” بر میهن ما حاکم است، تا “کیهان” هست و بدین سان هست، تا مجلسی چنین، که خودی هایش آن را مجلس قاتلان و دزدان و جاعلان می خوانند، حافظ “امنیت ملی”خوانده می شود، داستان همیشه همین است و راهی نیست جز انتخاب.
و نکته آخر: آقای ظریف گفته از این پس هر چه بگوید “علنی و عمومی” خواهد بود، در این صورت باید گفت این تازه اول کارست، اول مستی ست. اگر از حالا کارش به بیمارستان می کشد وای به آن روز که کیهان کیفرخواست اش بنویسد.