به نوشته وب سایت های خبری نزدیک به دولت اخیرا مردم نیجریه روی کودکان خود نام احمدی نژاد را می گذارند. که که لومو نگومبا زنی 25 ساله است که همراه با شوهر 30 ساله اش یوسف نگومبا، نام فرزندشان را “ آمادی نژاد نه گومبا” گذاشته اند. آنان داستان های این کودک را برای ما روایت می کنند..
احمدی نژاد به دنیا می آید
امروز در روستای گامبالی منطقه سوکوتو در شمال نیجریه فرزندمان احمدی نژاد به دنیا آمد. مادرش “که که لومو” خیلی سعی کرده بود تا این اتفاق نیفتد، او می گوید: “ اشتباه شد، مردم در بیرون کلبه سروصدا می کردند، از دست مان در رفت”
بخاطر فشارهای من بود
پدرش می گوید: “ نه، اشتباه نبود، بخاطر فشار بیش از حد من بود، زنها باید بدانند که همیشه نمی توانند جلو واقعیت ها را بگیرند.” یوسف نگومبا نگاهی به چهره احمدی نژاد می کند و می گوید: نگاه به قیافه اش نکن، من از این هم بدتر بودم، ولی الآن حتی دشمنان هم از من خوششون می آد.
هفت تا پیرمرد با یک صندوق
دله آجیده همسایه خانواده نگومبا می گویند: “ روزی که احمدی نژاد اومد، هفت تا پیرمرد اومدن اینجا و یک صندوق آوردن، بعد چند تا کامیون اومد، سربازها چکمه پوشیده بودند، ولی بیخودی می خندیدن و دعا می کردن، مردم رفته بودن توی بیابون، یک عده هم زده بودن توی جاده خاکی، خیلی ها هم توی خونه بودن، وقتی در صندوق رو باز کردن، احمدی نژاد از توش بیرون اومد. وقتی بیرون اومد تا یک هفته دست تکون می داد و می خندید.”
بخاطر حمله به دنیا آمد
آدانا آجیده زن همسایه خانواده نگومبا می گوید: من صندوق ندیدم، چون خواب بودم، اگر نخوابیده بودم شاید بچه من به دنیا اومده بود. موقع به دنیا اومدن بچه نباید خوابید، خوب نیست. مادرش - که که لومو- می گفت در این چهار سالی که این بچه رو حامله بوده، همه اش مورد حمله قرار می گرفت، شب ها خواب های بد می دید، می گفت من اصلا این بچه رو نمی خواستم، وقتی هم که به دنیا اومد پوتین پاش بود.
زن هفت تا پیرمرد رو خواب دیده بود که یکی شون جیغ می کشید و جلوی تعداد زیادی از مردم سخنرانی می کرد، شیش تای دیگه داشتن روی کاغذ می نوشتن. از ترس از خواب پرید.
اون یکی خواب مونده بود
”مارتا آینوگبا” مامایی که احمدی نژاد را به دنیا آورده است، می گوید: “ سه قلو بودن، اول یکی دیگه به دنیا اومد، اون از همه بزرگتر بود، وقتی به دنیا اومد ساکت بود و داشت پسته می خورد، پدرش گفت اینو خفه اش کن، منم درش آوردم و انداختمش بیرون. بعد یکی دیگه سرش بیرون اومد، خواب بود، هر چی با دست پشتش زدم از خواب بیدار نشد، با لگد بهش زدم بیدار نشد، با سنگ زدم بیدار نشد، باباش اومد و گفت اون رو هم بندازم بیرون، تا اینکه سر یه بچه دیگه اومد بیرون، احمدی نژاد بود. شیش تا پیرمرد در تمام مدتی که داشت به دنیا می اومد، پشت در وایستاده بودن. وقتی به دنیا اومد، شیش تایی دعا کردن و رفتن. تازه اونی که خوابیده بود بیدار شد و شروع کرد جیغ کشیدن و زد توی سرش.”
آمادی نژاد غذا می خورد
یک سال و نیم بعد. “ که که لومو” مادر احمدی نژاد می گوید: بچه ام خیلی شلوغه. از وقتی به دنیا اومده من پونزده کیلو لاغر شدم. دائم داره توی خیابون می دوه، یا روی پشت بوم جیغ می کشه یا توی زیر زمین یک کارهای عجیب و غریب می کنه. وقتی شش ماهش بود، رفت توی حیاط و شیر بشکه نفت رو که گوشه حیاط بود باز گذاشت، نفت تمام حیاط مون رو برداشت. همه نفت هامون هدر رفت. وقتی نه ماهش شد، هر چی توی خونه داشتیم برداشت و رفت توی حیاط و داد به بچه های کوچه، کفش های پدرش رو هم داد به پابرهنه هایی که از توی کوچه می گذشتند. هر روز می رفت توی خونه همسایه، اینقدر می رفت خونه همسایه که اونها بیشتر از ما دوستش داشتن. این بچه اصلا غذا نمی خوره، ما هم که می خواهیم غذا بخوریم جیغ می کشه. اصلا هم نمی خوابه. روزی فقط سه ساعت می خوابه. گاهی اوقات سه روز نمی خوابه و فقط جیغ می کشه. از تلویزیون خوشش می آد، دائم روشن می کنه و نگاهش می کنه، حتی اگر چیزی توش نشون ندن. از تلویزیون مانند آینه استفاده میکنه دوست داره همیشه خودشو تو تلویزیون نگاه کنه. اگر تو سرش هم بزنی اما بگی تلویزیون ساکت میشه . هر چی ازش بخوای اما بگی دو دقیقه تو تلویزیون هستی قبول میکنه.
تپه های اطراف خانه که که لومو
مادرش ادامه داد: با وجود اینکه هیچی نمی خوره، ولی دائم شکمش کار می کنه، رفتم پیش جادوگر قبیله گفتم این بچه هیچی نمی خوره ولی دائم پی پی می کنه، چی کارش کنم؟ گفت: اسم بچه چیه؟ گفتم: احمدی نژاد. جادوگر قبیله گفت بخاطر همینه، بچه های دیگه هم در کشور هستند که اسم شون همینه و غذا نمی خورن و دائم شکم شون کار می کنه، گفت باید اسمش رو عوض کنی تا خوب بشه. من می خواستم اسمش رو عوض کنم، ولی باباش گفت نه، گفت: اسم بچه رو عوض نکن، خوب می شه. گفتم آخه تپه گلکاری نشده برامون باقی نگذاشته، پدرش گفت این جوری خوبه، عوضش از صبح تا شب حرکت می کنه.
( از مجموعه کودکی که نامش عوضی گذاشته شد.)