بیش از همه چیز اتحاد هواداران ایرانی بود که طلیعه اکبری را حیرتزده کرد. او که با پدر و مادرش در استادیومی در سیدنی بازی ایران مقابل قطر را تماشا میکرد از شدت احساسات شگفتزده شده بود. این اولین بار بود که همگی با هم به استادیوم رفته بودند. او میگوید: “شادی در ایران ممنوع است. مردم داخل ایران آدمهای شادی نیستند؛ اما دیدن شادی مردم، معنی اتحاد است.”
طلیعه ۳۴ ساله، چهار سال پیش از تهران به استرالیا مهاجرت کرد. او در رادیو فارسی اسبیاس کار میکند و پدر و مادرش برای تعطیلات از ایران آمدهاند. میگوید، جامعه ایرانی از لحاظ تاریخی همیشه متفرق بوده است و بازیهای آسیایی بزرگترین نمایش با هم بودنی است که از زمان مهاجرت دیده است.
طلیعه به عنوان یک زن نمیتواند در ایران برای تماشای فوتبال به استادیوم برود و با اینکه ترجیح میدهد بازیها را از تلویزیون تماشا کند اما هرگز نمیتوانست فرصت دیدن تیم ملی کشورش از نزدیک را از دست بدهد. ممنوعیت حضور زنان در استادیوم، بازی فوتبال را مثل یک “میوه ممنوعه” کرده است. مادرش میگوید، بازی سیدنی “اولین و شاید آخرین باری بوده که بازی تیم ملی ایران را از نزدیک” دیده است.
در آخرین آمارگیری تعداد ایرانیهایی که در استرالیا زندگی میکنند ۳۴۴۵۴ نفر بوده است و برای بازی ایران و بحرین انتظار میرود حدود ۵۰۰۰ نفر در استادیوم حاضر شوند. اما با کمال تعجب ۱۷ هزار نفر از مهاجران ایران برای تماشای بازی به استادیوم آمدند. یک هفته بعد در سیدنی بیش از ۲۲ هزار نفر برای بازی ایران و قطر آمدند و در بریزبین ۱۱ هزار نفر. در کانبرا، خانوادههای ایرانی با اتوبوس، ماشین، قطار و هواپیما خود را به محل مسابقه رساندند تا تیمشان را در مقابل عراق تشویق کنند، اما در آخر ایران، در ضربات پنالتی، مغلوب عراق و از بازیها حذف شد.
در سیدنی اشکان دژاگه پس از بازی، ضمن تشکر از هواداران گفت: “انگار در تهران بازی میکردیم.”
پس از انقلاب ایران، روحانیون به تدریج محدودیتهای سختی علیه حضور زنان در ورزشگاهها وضع کردند. کیان (نام مستعار) میگوید، این حکم موضوع فیلم مشهور آفساید بوده است. کیان و بسیاری از فعالان دیگر ماههاست که در اعتراض به این موضوع فعالیت میکنند. آنها بصورت پنهانی پارچهای را وارد ورزشگاه کانبرا میکنند و در دقیقه ۶۵ پارچه را، که روی آنچهره غنچه قوامی نقش بسته بود، بیرون میآورند. قوامی یک دختر جوان ایرانی-بریتانیایی است که به خاطر تلاش برای تماشای مسابقه والیبال در ایران زندانی بوده است.
کیان پیش از انقلاب ایران برای تماشای فوتبال به استادیوم میرفته است. در زمان برگزاری بازیهای آسیایی تهران در سال ۱۹۷۴ دوازده ساله بوده است. “آن روزها فرقی بین زنان و مردان نمیدیدید. خالهام داور شمشیربازی بود و همه مردم هم به استادیوم میآمدند. یادم نمیآید مسئلهای پیش آمده باشد.”
ساناز، دوست کیان که دو سال پیش با قایق و با مشقات بسیار خودش را به استرالیا رسانده است، پیش از بازی با بحرین به دوستان و پدر مادرش در ایران زنگ میزند. میگوید: “همه از اینکه من میتوانم بازی را ببینم حسودیشان شده. به پدرم زنگ زدم گفتم تلویزیون را روشن کن من را میبینی.”
به نظر میرسد تلویزیون تبدیل به وسیله اعتراض برای زنان مهاجر ایرانی شده است. طلیعه میگوید، بسیاری از زنان عمدا لباس باز میپوشند تا به ایرانیهای داخل کشور آزادی تازهشان را نشان دهند. در بازی سیدنی یک دختر ایرانی، که تصویرش در شبکههای اجتماعی بسیار محبوب شد، با یک تاپ نیمتنه پرچم ایران را در دستش گرفته که رویش نوشته “علیرضا با من ازدواج کن.”
تنها زنان نیستند که از فوتبال برای اعتراض استفاده میکنند. در ورزشگاه بسیاری دیده میشوند که از بازیها برای رساندن پیام سیاسی خود استفاده میکنند.
طلیعه به رغم دیدگاههای اصلاحطلبانه، اعتقاد دارد فوتبال باید عاری از سیاست باشد. میگوید: “اینجا برخلاف ایران، کشوری آزاد است. در ایران نمیتوانید اعتراض مسالمتآمیز داشته باشد، اما اینجا میتوانید. بازی فوتبال زمان و مکان مناسبی برای این کار نیست.”
مجید وارث از خبرنگاران ایرانی که برای صدای آمریکا خبر تهیه میکند میگوید: “وقتی زنان نمیتوانند به استادیوم بروند، این موضوع سیاسی نیست، اجتماعی است. موضوع حقوق بشر است. هیچ ربطی به سیاست ندارد. به نظر من توهین به انسانهاست. امیدوارم هموطنان من هم به این مسئله همینطور نگاه کنند، نه اینکه فقط وقتی برای شخص خودشان اتفاقی میافتد واکنش نشان بدهند.”
منبع: گاردین - 23 ژانویه 2015