تصور اینکه آیت الله هفتاد ساله پشت لب تاپ می نشیند و به سئوالات مخاطبان که خیلی وقت ها به بازپرسی شبیه است با حوصله و زیرکی پاسخ می دهد، سخت است. گو اینکه برای خود آیت الله هم که سالهاست او را پدر معنوی اصلاح طلبان خوانده اند، نیز دشوار می آید و در پاسخ به اینکه چرا سایت دیر به روز می شود، عذر دست تنهایی و ناواردی آورده است.
آیت الله موسوی خویینی ها چند ماهی است به عرصه نت آمده و روبروی مخاطبانی نشسته که گاه به او پناه می آورند و گاه محاکمه اش می کنند و برخی مواقع تا توهین پیش می روند.
یار دیرین بنیانگذار جمهوری اسلامی، در محیطی آزاد وارد شده که بسیاری از روحانیان از آن هراس دارند. روحانی پاسخگو، با نسل جوانی رودر روست که در سالهای بعد از انقلاب بالیده و با نگاه به حال و و روز زندگی اش، همه گذشته را زیر سئوال می برد. حتی اصلاح طلب بودن هم رفع بلا نمی کند، چه رسد به اینکه آیت الله همچنان از بنیانگذار دفاع می کند و به قائم مقام رهبری معزولِ محبوب، انتقاد دارد و شعار علیه رهبر جمهوری اسلامی را روا نمی داند، گرچه سر تا پا انتقاد به حاکمیت است و خواننده گفته هایش می داند با یکی از منتقدانِ ثابت قدم آیت الله خامنه ای روبروست.
اما آنکه امروز منبر را به اینترنت برده و خلافِ رسم روحانیان سیاسی و غیر سیاسی به گفتگو با خوانندگان گمنام نشسته، در سالهای نه چندان دور بر مقامی بلند بوده و از معدود افرادی که آیت الله خمینی به او اطمینان کامل داشته است.
روحانی چپ مدار که در مخالفت با شاه رنج زندان برده و به دوران تبعید آیت الله خمینی، تا نجف رفته و در حلقه درس مراد نشسته است.
موسوی خویینی ها، بعد از بهمن پنجاه و هفت در حلقه اعتماد جماران جای گرفت. نایب رییس مجلس اول بود و عضو خبرگانِ رهبری دوره نخست و دادستان کل کشور در میانه دهه شصت. از همان سالها همعنانِ روحانی اش او را عمامه به سری کمونیست می دانستند که سعی داشته در رهبر انقلاب نفوذ کند.
با دو شاخه شدن روحانیانِ سیاسی به مجمع روحانیون مبارز و جامعه روحانیت، نقش موسوی خویینی ها در مجمع روحانیون که بیشترینه در جماران ارجی داشتند، آنقدر عمیق بود که با برآمدن رهبری از جرگه محافظه کاران، بقایای چپ های جمارانی و پیروان خط امام بر محور حضور او در سیاست حلقه زنند.
آیت الله موسوی خویینی ها در آن مجلس خبرگانی که رهبر تازه را برگزید، از جای بر نخاست و به حجت الاسلام خامنه ای رای منفی داد. صفار هرندی در برنامه زنده تلویزیونی گفته بود که موسوی خویینی ها به آیت الله خامنه ای حسادت می کند و در آن جلسه عبای آیت الله باریک بین امام جمعه قزوین را که از صندلی جلویی به موافقت برخاسته بوده گرفته که بنشیند.
موسوی خویینی ها البته همه گفته های صفار هرندی را بیراه دانسته و می گوید فیلم رای گیری ضبط شده و جای او در ردیف نخست بوده است. با این حال شاید بتوان گفت که آیت الله خامنه ای و آیت موسوی خویینی ها از همان اوانِ انقلاب، رابطه خوشایندی نداشته اند. چه اینکه در واقعه اشغال سفارت آمریکا، دانشجویان خط امام، حجت الاسلام خامنه ای آن روزها را به سفارت راه ندادند و در عوض از موسوی خویینی ها به مانند یک فرمانده استقبال کردند و بعید است که این تحقیر از یاد آیت الله خامنه ای رفته باشد.
موسوی خویینی ها به هنگام رای گیری درباره رهبری، سید علی خامنه ای بر جای نشست. اما او از حواریون آیت الله منتظری قائم مقام پیشین رهبری هم نبود. موسوی خویینی ها آنچنان دلبسته بنیانگذار بود که در واقعه عزل قائم مقام، جانب جماران را گرفت و حتی به احترام آیت االله خمینی در تمام سالهای بعد به دیدار آیت الله منتظری که روزگاری استادش بود، نرفت.موسوی خویینی ها از این نرفتن در وب سایت اش با تاسف یاد می کند.
رای منفی به رهبری سید علی خامنه ای، عملا موسوی خویینی ها را از عرصه حکومت اخراج کرد و در خبرگان بعدی، شورای نگهبان رد صلاحیتش کرد. اینجا بود که ردایی تازه پوشید و روزنامه سلام را منتشر کرد. روزنامه سلام زندگی تازه ای بود. جایی که می شد بر قدرت تاخت و قدرتمند هم نبود.
روزنامه سلام، منتقد تمام عیار هاشمی شد و مخالف تمام قد روحانیت محافظه کار که در جبهه مقابل و روزنامه رسالت سنگر گرفته بودند. پر رنگ ترین خاطره ای که از روزنامه سلام مانده، ستون پر مخاطب “الو سلام” است. مجالی برای صدای متفاوت جامعه که در رسانه های رسمی انعکاسی نمی یافت و در حروف سربی رنگ اعتراض می گرفت.” الو سلام” تجربه موفقی بود از گفتگوی رسانه و مخاطبانش. کسی زنگ می زد و سئوالی می پرسید و روزنامه جوابی می داد. می توان مطمئن بود که پاسخهای مهم و بلند را خود آیت الله می نوشت که سر مقاله ای مهم به حساب می آمد.
اما کار بزرگی که روزنامه خویینی ها کرد، بازگرداندن روحانیون مبارز به قدرت بود به همراهی طیف متنوع اصلاح طلبان. این آیت الله موسوی خویینی ها بود که سید محمد خاتمی را به نامزدی در انتخابات سال 76 ترغیب کرد و این روزنامه سلام بود که به عنوان تنها رسانه ی خاتمی، از او دفاعی جانانه می کرد.
سلام، البته در دوران اصلاحات نپایید و با افشای دستهای وزارت اطلاعات در قتل های زنجیره ای، برای همیشه خداحافظی کرد. بااین حال مخالفان سید محمد خاتمی، رد پای موسوی خویینی ها را در همه سالهای اصلاحات، تعقیب می کردند.
آیت الله موسوی خویینی ها، چندان اهل مصاحبه و سخنرانی نیست، اما سالهای صدارت احمدی نژاد آنچنان اصلاح طلبان را به حصر و حبس دچار کرده که پدر معنوی خود آستین بالا زده و به میدان آمده است.
وب سایت شخصی” آهنگ راه” تیر ماه امسال به راه افتاد و هنوز مرداد تمام نشده فیلتر شد و پیامهای اخطار و هشدار هم دم به دم به موسوی خویینی ها رسید.
با این خطرات موسوی خویینی ها همچنان در حال پاسخگویی به مخاطبانش است و از هردری سخنی می گوید. گاه از سئوالی می گریزد و می گوید شهامت پاسخش را ندارد و گاهی پاسخش را به دیگران وامی گذارد و می گوید که آمده تابه سهم خود آبی بر این آتش در گرفته بریزد.
از سویی به اصلاح طلبان هشدار می دهد که مبادا بازیچه انتخابات شوند و از طرفی به طنز می گوید حکومت آنقدر خود را قدرتمند می داند که حاضر نیست با آمریکا مذاکره کند چه رسد به اینکه با امثال او چانه زنی کند. با این حال مدافع جمهوری اسلامی است، گرچه در لفافه، انتقادی از خود و مرادش هم می کند و می گوید ما ایرانی ها وقتی به کسی ارادت پیدا می کنیم، چنان او را مقدس می کنیم که دیگران جرئت انتقاد هم نداشته باشند؛ کاری که درباره امام کردیم و ختم به وضع و حال امروز شد.
وضعیتی سخت و نفس گیر که این مدافع قدیمی جمهوری اسلامی هم امنیتی احساس نمی کند. در این گیر و دار گفتگویی میان آیت الله و یکی از مخاطبانش شکل می گیرد که شاید سالها بعد، عبرتی از تاریخ شود.
کسی می پرسد جناب موسوی خویینی ها، من مخالف ولایت فقیه و مخالف نظام جمهوری اسلامی هستم،آیا فکر می کنید حق زیست دارم و به نظر شما از چه راهی می توانم نظرم را بیان کنم ؟
آیت الله پاسخ می دهد: این سئوال شما من را یاد برنامه صبح جمعه با شما انداخت که می گفت من چی می گم تو چی می گی. من که نظام مطلوبم جمهوری اسلامی است، حتی حق داشتن یک سایت شخصی را ندارم و همه جا تحت کنترل هستم، آن وقت شما می خواهید بر ضد جمهوری اسلامی و ولایت فقیه فعالیت کنید.