بی شک اینکه امروز جهان براثر جنایت و کشتار بی رحمانه گروهگی تازه نفس و هم سلف بن لادن و طالبان، بنام “داعش”، در شوک بسر می برد و از “شر” جدید جهان اسلام میگوید، حاصل سیاست های غرب خاصه ایالات متحده آمریکا در خاور میانه است که آغاز آن با تصمیمات کنفرانس گوادولوپ وسپس حمایت از ظهور نظام مبتنی بر تفکر شیعه بنام جمهوری اسلامی در منطقه بود و با حمایت غیر علنی از گروهک های تروریستی در منطقه و حمله به عراق ادامه یافت، طرفه آنکه غرب هنوز با چنین مشی سیاسی مبتنی بر تحمیل اقتدار خود بر جهان، نقش میانجی و حامی صلح در جهان را بازی می کند.
اما در کنار سیاست های اشتباه جهان غرب، عوامل دیگری نیز در رویش گروهک های تروریستی و ایضا فراگیر شدن جنگ فرقه ای در منطقه وجود دارد که مهمترین آنها، عملکرد ۳۵ ساله نظام ولایی است که در پناه آتش افروزی و ایجاد جنگ های فرقه ای در منطقه، ادامه بقای خود را ممکن میداند.
وقتی ۳۵ سال پیش بنیانگذار جمهوری اسلامی برای اولین بار از صدور انقلاب اسلامی و فراگیر شدن نهضت های اسلامی ( شیعه ) دم می زد کمتر کسی گمان می کرد که با این ادعا بذر نفاق بین “شیعه” و “سنی” کاشته میشود و با بروز اختلافات ایدئولوزیک بین این دو گروه، دول زورمند جهان از آن بعنوان ابزاری برای تسلط بیشتر برمنطقه استفاده خواهند کرد.
بر خلاف تصور عام که گمان می کردند با استقرار اولین حکومت اسلامی از نوع شیعی آن در ایران، جهان مسیحیت پس از این با دشمن بالقوه ای مواجه خواهد بود، این جهان اسلام (عرب) بود که با وحشت از نفوذ حکومتی مبتنی بر تفکر شیعه به مرز های جغرافیایی خود، تا به امروز خواب آشفته دیده است. این هراس طی ۳۵ سال حاکمیت جمهوری اسلامی وقتی بیشتر شد که مانیفست سیاست خارجی نظام ولایی ایران با ظاهر کمک به محرومان جهان، اما در حقیقت دخالت در امور کشور های اسلامی منطقه، آشکارشد. طرفه آنکه با اعزام پنهانی نیروهای نظام اسلامی به کشور های در گیر امور داخلی خود در منطقه، مانند سوریه، ویا حمایت آشکار از دولت مالکی درعراق این دسیسه بر همگان آشکار گردید.
با چنین مانیفستی که سردمداران نظام ولایی قصد رواج تز حکومتی خود در منطقه را دارند، هر عقل سلیمی می پذیرد که دیگر مسلمانان جهان در مقابله با چنین هجمه ای از سوی نظامی متوهم و پیرو شریعت اسلام ( شیعیان جهان)، ناگزیربه اقدام از طریق ایجاد گروه های ضد شیعی خواهد بود تا مانع از بسط قدرت این فرقه از اسلام در جهان شوند؛ این الزام ممکن است در کنارآثار فکری جهت تنویر افکار عمومی جهان در تشکل های نظامی با حداکثر بکار گیری از خشونت نیز دیده شود که در چنین شرایطی وجود چنین گروهک های تروریستی به دوراز تصورهم نخواهد بود؛ درست همان منطق و استدلالی که سران جمهوری اسلامی هم برای تبرئه خود از اتهام ایجاد آشوب در منطقه بدان متوسل شده اند. خاصه وقتی گروه های نظامی که توسط جمهوری اسلامی برای جنگ ودخالت درامور داخلی کشور هایی چون سوریه و عراق کشته و یا دستگیر می شوند وبرغم آثار هویت ایرانی بودنشان، منکر دخالت و اعزام نیروبه کشور های منطقه می شوند.
با چنین سابقه ای از ولایتمداران نظام ولایی ایران، که دیگر بر کسی پوشیده نیست و به قصد گرفتن ماهی از آب گل آلود مذاکرات هسته ای اجرایی می شود، می توان “داعش”، این پدیده جدید از “شر” عالم اسلام را هم به ولایتمداران نظام اسلامی ایران نسبت داد، و آن را از دست پروردگان جدید ولی امر مسلمین جهان دانست که همواره در عمل پیرو این پند و اندرزبوده است که “هدف وسیله را توجیه می کند”. خاصه وقتی بیاد آوریم سخنرانی سعید اسلامی، عامل و اجرا کننده پروژه قتل های زنجیره ای نظام را در دانشگاه همدان که به صراحت در دیدار با یکی از روسای کشور همسایه، به او می گوید: “قالیچه ای که اخیرا از سوی مجاهدین خلق هدیه گرفتید، توسط ما خریداری شده بود”.