قا ب ♦ چهارفصل

نویسنده
شهلا گروسی

چندی است که فیلم “اسپیریت” ساخته “فرانک میلر” ، بر مبنای مجموعه کامیک کلاسیکی اثر “ویل آیزنر” به پرده سینماهای جهان راه یافته است. این گرد آمدن بزرگان کامیک اما به نتیجه ای انجامیده که راجر ایبرت آن را “بی احساس” نامیده است. به نظر می آید که نگاه گرافیکی “میلر” که غنا دهنده قریحه سینمایی “رابرت رودریگز” در برگردان سینمایی”شهر گناه” بود چندان به کار کامیک “آیزنر” نیامده باشد. به این بهانه مروری داریم بر زندگی و آثار “آیزنر”.

spirit1.jpg


درباره ویل آیزنر خالق کامیک اسپیریت
خالق خنده و خشونت

“ویلیام اروین آیزنر” سال 1917 در بروکلین نیویورک از والدین مهاجر یهودی به دنیا آمد. پدرش نقاش سابق و کارخانه داری موفق بود که در شکل گیری تولیدات پوشاک معروف خیابان هفتم منهتن سهم داشت. “ویل” دوران دبیرستان را در مدرسه “د ویت کلینتون” گذراند. همان زمان، تحت تأثیر “جی.سی. لیندکر” از هنرمندان تجاری اوائل قرن بیستم، آثاری برای روزنامه مدرسه طراحی می کرد. “آیزنر” مدتی را به طراحی صحنه چند نمایش گذراند که همین اشتغال در کار تئاتر به آشنایی او با “جورج برنت بریجمن” هنرمند کانادایی و استادش در “لیگ هنرجویان نیویورک” انجامید که یک سالی را به تحصیل در آن سپری کرد. کمی بعد، هنرمند جوان با روابطی که داشت توانست جایگاه کارتونیست- نویسنده آگهی های تجاری روزنامه “نیویورک جورنال امریکن” را به دست آورد در حالی که همزمان بابت تصویرسازی برای نشریات عامه پسند صفحه ای ده دلار دستمزد می گرفت.

سال 1936 دوست هم دبیرستانی و کارتونیست “ویل”، یعنی “باب کین” که بعدها خالق “بت من” ابرقهرمان افسانه ای شد، به آیزنر نوزده ساله پیشنهاد کرد تا کامیک های اش را به نشریه “wow, what a magazine!” بفروشد. “جری ایگر” سردبیر “wow…” یکی از کامیک های ماجراجویانه آیزنر را با نام “کاپیتان اسکات دالتون” خرید. از آن پس او چند کامیک موفق مانند “The Flame” و “Harry Karry” را برای نشریه کذایی کار کرد. انتشار “Wow…” تا چهار شماره بیشتر ادامه نیافت اما پس از آن، “ایگر” و “آیزمن” همکاری شان را در خلق کامیک برای ناشرین مختلف مانند “کوالیتی کامیکز”، “فیکشن هاوز” و “فاکس کامیکز” ادامه دادند، آن زمان آیزنر برای هر صفحه کامیک یک و نیم دلار می گرفت و به گفته خود، پیش از بیست و دو سالگی، بسیار ثروتمند بود.

spirit2.jpg


اواخر سال 1939، درست پیش از کریسمس، “اِورت اِم.بیزی آرنولد” ناشر بنگاه “کوالیتی کامیکز” نزد آیزنر رفت و گفت که روزنامه های یکشنبه به دنبال راهی برای استفاده از رونق کامیک ها هستند. این سرآغاز شکل گیری معروف ترین کامیک آیزنر یعنی “اسپیریت” بود. آرنولد از آیزنر خواست که برای روزنامه های یکشنبه مجموعه کامیکی طراحی کند، این به معنای جدایی از “جری ایگر” بود که در آن زمان شراکت پر سود و درآمدزایی با او داشت. تصمیم بسیاری دشواری برای ویل آیزنر بود، با پیشنهاد وسوسه انگیز تهیه دو نشریه دیگر همراه با آیزنر، او حقوق شرکت آیزنر-ایگر را به جری ایگر فروخت و آماده کار برای “آرنولد” شد، آن ها به دنبال شخصیتی قهرمانی با لباس های خاص و به یاد ماندنی بودند، “آیزنر” کاراکتر “اسپیریت” پلیس سابق و از مرگ برخاسته را خلق کرد و نقابی شبیه به زورو بر صورت او نشاند، این تبدیل به لباس قهرمانانه شخصیت خیالی او شد. پیش از انتشار، آیزنر، آرنولد را وادار به امضای قرارداد بسیار هوشمندانه ای کرد که حقوق مرتبط به کامیک اسپیریت را حتی در صورت جدایی احتمالی آیزنر از موسسه، تمام و کمال متعلق به او اختصاص می داد. قراردادی که در آینده سود فراوانی نصیب طراح و نویسنده این کامیک کرد.

“اسپیریت” از دوم ژوئن 1940 همراه با دو کامیک مکمل “مستر میستیک” و “لیدی لاک” در شانزده صفحه همراه با روزنامه های یکشنبه منتشر شد و تا سال 1952 ادامه پیدا کرد. این کامیک گنگستری، هم از فیلم های نوار زمان خود بسیار تأثیر گرفت و هم بر آنها تأثیر فراوان گذاشت. “اسپیریت” از چند جهت اهمیت فراوان داشت، اول این که درباره مردم معمولی بود که در گرداب شهرنشینی نادیده گرفته می شوند، در اپیزود های مختلف، قهرمان داستان حضوری اکثراً تصادفی و گذرا در متن درام واقعی جاری در خیابان ها، آپارتمان های مخروبه و اتاق های دود گرفته داشت، شاید این بافت واقعگرایانه پسزمینه داستان ها، همان چیزی باشد که “فرانک میلر” در بازسازی سینمایی اش با “میلریزه” کردن قاب ها از دست داده است. دومین نکته مهم همنشینی خشونت و شوخ طبعی در این مجموعه کامیک است. نوشته های آیزنر مجموعه ای از شوخی های سرراست و پنهان را گرد آورده بود. اسپیریت اغلب هدف تیربار مسلسل بدکاران قرار می گیرد، کتک خورده و زخمی است و زنان زیبا گیج و دستپاچه اش می کنند که اسباب شوخی های خاص آیزنر را فراهم می آورد.

spirit3.jpg

شهرت آیزنر اما، تنها به خاطر “اسپیریت” نیست، او را همواره به خاطر نقشی که در ارتقا “کامیک” به عنوان رسانه ای تأثیرگذار داشته همچنین به خاطر بار ادبی که به کامیک در مجموعه هایی چون “قرارداد با خدا و دیگر قصه های آپارتمانی” بخشیده است می ستایند. علاوه بر این، او با تألیف کتاب هایی چون “کامیک ها و هنرهای مرحله ای” در زمینه آموزش کامیک هم تأثیر به سزایی داشته است.

در دو دهه آخر کارنامه کاری، “آیزنر” رو به بازگویی افسانه های معروف چون “موبی دیک” در قالب کامیک آورد. در سن هشتاد و پنج سالگی او “ساندیاتا” را منتشر کرد که بر اساس ماجراهای نیمه تاریخی، نیمه افسانه ای پادشاه آفریقای غربی “شیر مالی” تصویر شده بود. یکی از آخرین کامیک های آیزنر، “فاگین یهودی” با تمرکز بر شخصیت دزد و شیاد معروف داستان الیور تویست، تلاش داشت تا تصویری فارغ از کلیشه های رایج یهودیان در داستان دیکنز، ارائه دهد.

در سال 1988 انجمن کامیک آمریکا با اختصاص جایزه سالانه “کامیک ویل آیزنر” به بهترین آثاری که هر ساله در این رسانه خلق می شوند، از این هنرمند تأثیرگذار تقدیر کرد. جالب این که آیزنر خود هر سال در این مراسم شرکت می کرد و شخصاً به برندگان تبریک می گفت.

“ویل آیزنر” 22 دسامبر سال 2004 به دنبال حمله قلبی و یک عمل جراحی ناموفق، در فلوریدا درگذشت. او را در کنار آرامگاه دختر نوجوان اش که سال 1969 بر اثر سرطان خون درگذشته بود به خاک سپردند.

spirit4.jpg