در حالی که در هفتههای گذشته بحث امکان اجماع بر سر عبدالله نوری برای ایفای نقش محوری در میان حامیان جنبش سبز در داخل کشور مطرح شده بود٬ وی در دیداری با فعالان سیاسی و دانشگاهی اصفهان٬ به بیان نقط نظرات خود درباره وضعیت کشور پرداخته است.
نخستین وزیر کشور دولت خاتمی٬ ضمن “بغرنج و پیچیده” توصیف کردن وضعیت کشور راه مطلوب برون رفت از این وضعیت را “گفتگو واحیای اعتماد میان نیروهای سیاسی داخل کشور” و “پرهیز از افراطی گری و زیاده گویی و رعایت اخلاق و منش سیاسی دانست”.
وی همچنین بزرگترین مشکل اصلاحطلبان و نیروهای تحولخواه را را یأس و بیبرنامگی موجود میان این نیروها دانست و گفت: “مشکل این نیروها که عمدتا ذیل عناوین مختلفی مانند جنبش سبز یا اصلاح طلب فعالیت میکنند این است که به دلیل افراطی گری که در هر دو سوی ماجرا پدید آمده است، نمیدانند در چنین جوی چه چیزی بخواهند که هم باعث ریزش طرفداران نشود و هم حاکمیت را به بی اعتمادی بیشتر دچار نکند؟”
عبدالله نوری پیش از این و در سال ۸۷ از سوی برخی سازمانهای سیاسی چون سازمان ادوار تحکیم وحدت٬ به عنوان کاندیدای انتخابات مطرح شده بود. با این حال به دلیل حضور سیدمحمد خاتمی و عدم اجماع اصلاحطلبان بر روی وی٬ حاضر به شرکت در انتخابات نشد.
مدیرمسوول روزنامه توقیف شده خرداد٬ ضمن تاکید بر لزوم وجود برنامه سیاسی مشخص٬ گفته است: “حرفهای کلی و مبهم مشکلی را حل نمیکند، ما باید دقیق و صریح حرف بزنیم، صرف تکرار حرفهایی مثل اینکه دموکراسی خوب است یا آزادی بیان خوب است یا زندانیان سیاسی باید آزاد شوند مشکلی را حل نمیکند. وقتی که یک برنامه و ارادهی سیاسی روشن پشتوانهی این مطالبات به حق نباشد تکرار اینها نتیجهای جز ایجاد یأس و ملال در افکار عمومی ندارد”.
وی در پاسخ به درخواستها برای حضور فعالتر در عرصه جامعه گفته: “بیش و پیش از اینکه به اشخاص بیاندیشید باید به راه حل فکر کنید. مسئله این نیست که چه کسی مطرح باشد بلکه مسئله اصلی این است که باید در راستای منافع کشور به یک تصمیم روشن سیاسی رسید و بر اساس آن تصمیم و متناسب با آن، برنامه هم داشت”.
وی در توضیح سخنان حود٬ گفته است: “زمانی پیش میآید که از دو یا چند خواسته ی به حق که به طور همزمان مطرح میشوند امکان تحقق هر دو یا همه در یک زمان عملی نیست و باید یکی را انتخاب کرد و دیگری را فدا نمود. مشکل وقتی مضاعف میشود و تضاد، تنش و بیاعتمادی زمانی بیشتر می گردد که یک جریان سیاسی بخواهد تصمیم بگیرد اما حاضر نباشد شرایطی را که به اتخاذ تصمیم منجر می شود عملی سازد. ضمن اینکه فرصت اتخاذ برخی تصمیمها هم ممکن است به دلیل تأخیر بیش ازحد از دست برود”.
وی ادامه داد: “مطلقگرایی٬ نابخواهی و ارمانگرایی از صفات نیروهای سیاسی در ایران هستند. این صفات نه تنها مانع تحلیل درست اوضاع میشود بلکه نیروهای سیاسی را از هر نوع تصمیم گیری و برنامه ریزی واقع بینانه عاجز میکند”.
وی همچنین درباره امکان آشتی ملی در شرایط فعلی کشور٬ به این شکل اظهارنظر کرده است: “به نظر من گزینهی مصالحه و آشتی ملی با رعایت شرایط خاص خود می تواند گزینهی مطلوبی باشد اما در شرایط فعلی متاسفانه من امکان و فرصتی برای آن نمیبینم. آشتی ملی تنها با شعار محقق نمیشود و الزامات، شرایط و بستری میخواهد که اکنون فراهم نیست. مانع اول این است که حاکمیت در شرایط کنونی به پشتوانه ی امکانات فراوانی که در اختیار دارد نیازی به مصالحه احساس نمیکند، به نظر می رسد تحلیل حکومت این است که در داخل کشور به لحاظ سیاسی مشکل خاصی ندارد و توانسته است با اختیارات و امکانات گوناگونی که از آن برخوردار است جامعه و نیروهای سیاسی را کنترل کند. چنانچه حکومت نگرانی داشته باشد بیشتر در ارتباط با مشکلات و بحران های اقتصادی و تهدیدهای خارجی است. حاکمیت احساس میکند منتقدان و معترضان به دلیل فقدان برنامه و ارادهی روشن و ضعف در تصمیم گیری و عدم انسجام، نمیتوانند مجری اقدام و کنش مؤثری باشند و بدیهی است در این وضعیت پبش آمده در جبهه ی مخالفان، که جریان حاکم نیز در شکل گیری این شرایط بی نقش نبوده و خشنود به نظر می آید، نیازی به مصالحه و حتی گفتگو با مخالفان و معترضان نمیبیند”.
وی مانع دوم را اینگونه توصیف کرد: “مانع مهم دیگر عدم اعتماد میان نیروهاست، نه معترضین و منتقدین به حاکمیت اعتماد دارند و نه حاکمیت به آنها و هر دو هم خود را در این عدم اعتماد محق میدانند. مهمتر اینکه حاکمیت احساس میکند طرف مقابلش به چیزی کمتر از نابودی و خلع ید کامل او از قدرت رضایت نمیدهد و حتی هدف نهایی اش از ورود به قدرت یا شرکت در انتخابات هم همین است. طبیعتا تا وقتی چنین احساسی وجود داشته باشد مجالی برای فعالیت به نیروهای منتقد و معترض نخواهد داد و روشن است که حاکمیت با نیرویی که فکر میکند خواهان نابودی کامل اوست دست به مصالحه نخواهد زد، ضمن اینکه طرف مقابل حاکمیت نیز هیچگاه مصالحه را به طور واقعی در دستور کار خود قرار نداده است چرا که چنین دستور کاری مخالفانی هم دارد. آنها اینگونه می اندیشند که در هر گونه تعامل و مذاکره ای با حکومت برسر اختلافات، برنده به صورت یکطرفه حکومت خواهد بود و حکومت تنها منافع خود را پی می گیرد و هیچ گونه بها و ارزشی به نظرات طرف مقابل نخواهد داد زیرا این حکومت است که راه حل مصالحه و آشتی ملی را نمی خواهد چرا که تا کنون از راه های متعدد می توانست به آن دست یابد”.
عبدالله نوری ادامه داد: “کسانی که مورد اعتماد مردم بوده و در پی راه حل هستند باید گفتار و بیان شان با عمل و کردارشان یکسان باشد و بر اساس آشنایی از توان و استقامت خود و آمادگی برای پرداخت هزینه، گفتار و عمل خود را تنظیم کنند. بگونه ای سخن بگویند که بتوان روی مواضع آنها حساب کرد چرا که اگر بین حرف و عمل فاصله باشد نه تنها نمیتوان با رقبای خود وارد یک گفتگو بر مبنای تفاهم و اعتماد متقابل شد بلکه پایگاه اجتماعی خود را هم از دست میدهند و بدون یک پایگاه اجتماعی مشخص، البته توانی هم برای مذاکره و چانه زنی نخواهد بود”.
وی درباره حضور سیدمحمد خاتمی در انتخابات مجلس نهم نیز اینگونه اظهارنظر کرد: “برداشت من هم در مذاکره با آقای خاتمی این بود که ایشان بدون محقق شدن شرایطی که اعلام کرده بود در انتخابات شرکت نخواهد کرد. به هر حال اگر ایشان از ابتدا بنای شرکت شخصی میداشت بهتر بود از قبل در بیانات خود شرایط شخصی خویش را از بحث جمعی جدا میکرد تا سوء تفاهمی به وجود نیاید و یا اصولا آن شرایط را بیان نمی کرد. آنچه برای توجیه رأی دادن ایشان بیان شده چنانچه درست باشد در ارتباط با تمامی افراد صادق است و این توجیهات در روز رأی گیری به یکباره ظاهر نشده است و از قبل هم می شد با همین توجیهات به گونه ی دیگری رفتار نمود”.
وی درباره نقش موسوی٬ کروبی و خاتمی در میان نیروهای معترض گفت: “به هر حال طیف وسیعی از نیروهای معترض و منتقد نسبت به وضعیت موجود، به دلایل متعدد برنامه ی خود را اصلاح و رفرم نظام سیاسی از درون و بدون دخالت اراده خارجی و بیگانه و بر اساس قانون اساسی موجود میدانند. حتی اصلاح قانون اساسی را هم بر اساس ساز و کار حقوقی-قانونی و واقعی و عملی خواستارند. به اعتقاد من آقایان موسوی، کروبی و خاتمی خود را در این چهارچوب تعریف کرده و میکنند. از این رو دلیلی وجود ندارد که ما برای خود خط کشی برداریم و میان آنها مرز بندی و جدا سازی ایجاد کنیم. طبیعی است نظرات مختلف باعث میشود در جایی برخی یک گام جلوتر و برخی دیگر عقب تر حرکت کنند و در جای دیگر بر عکس و لکن بر اساس آنچه از گفتار و نوشتار این بزرگواران استنباط میشود همگی اهداف مشترکی دارند ولی برای رسیدن به آن مسیرهای مختلف را می پیمایند که چهارچوب کلی این اهداف مشترک می تواند اینگونه بیان شود، نخست، اجرای بدون تنازل قانون اساسی و رعایت تمامی حقوق ملت، مصرح در قانون اساسی. دوم، پیگیری اصلاحات در مسایل داخلی در بخش فرهنگ، اقتصاد، سیاست و قضا و نقد بدون اغماض و در عین حال به دور از هر گونه افراط و یا تفریط که هر کدام می تواند آسیب جدی به کشور وارد نماید. سوم، انتقاد به خط مشی ها و روش های حکومت در عرصه جهانی و در عین حال تأکید بر مخالفت با هر گونه تهدید علیه امنیت ملی، مهم نیست این تهدید با چه ادعایی صورت گیرد و چهارم، موضعگیری روشن در مورد مداخله و خطر حمله خارجی و مرز بندی داشتن با کسانی که برای ایجاد تغییر در ایران گوشه چشمی به کمک از خارج دارند.”
عبدالله نوری در پایان سخنان خود افزود: “البته این به معنای نبود سئوال و ابهام در مورد چگونگی تحقق این اهداف نیست. این گونه مباحث از مصادیق سخن اولیه این جلسه است که چهره های موثر اصلاحات و جنبش سبز باید در جهت شفاف سازی اهداف و برنامه های خود برای حامیان خویش، طبقات مختلف مردم، حاکمیت و حتی مخالفان نظام جمهوری اسلامی ایران اقدام نمایند.”