تاکسی جعفر پناهی بازتاب گسترده ای داشت و نظریات متفاوتی در باره آن ابراز شد.
جمشید اکرمی؛ مدرس فیلم و سینما
من این شانس را داشتم که فیلم را ببینم. خب میشود دو جور به آن نگاه کرد. یا خود من لااقل در قبال چنین فیلمی میتوانم از دو موضع صحبت کنم. یکی از موضع یک فعال سینمایی. یک آکتیویست که همیشه راجع به سینمای ایران به خصوص راجع به سانسور در سینمای ایران صحبت کردهام. چیز نوشتهام و حتی فیلم ساختهام. سانسور هم قبل از انقلاب و هم بعد از انقلاب. از این نظر خب من خیلی خوشحال میشوم وقتی برای چنین فیلمی که مستقیماً میشود گفت راجع به سانسور فیلم در ایران هست، به چنین موفقیتی میرسد. حالا میشود از موضع منتقد فیلم هم به فیلم نگاه کارشناسی کرد.
میتوان گفت که این بهترین کار آقای پناهی نیست. البته ما کارهای فوقالعادهای از ایشان دیدیم. فیلمهایی مثل آفساید را دیدیم، فیلم دایره را دیدیم و طلای سرخ. این فیلم در اندازههای آنها نیست ولی خب طبیعتاً این به خاطر محدودیتهایی است که فیلمساز داشته به خصوص بعد از آن دو فیلمی که ناچار بود فقط در محدوده یک خانه یا یک ویلا کار کند اینجا توانسته یک کم بیاید بیرون. البته بازهم در محدوده یک تاکسی هست. ایشان نقش راننده تاکسی را بازی میکند. البته میدانید که نقش بازی میکند. اول به مسافرهایی که سوار میشوند نمیگویند کی هست ولی یکی از مسافرها بعداً تشخیص میدهد که ایشان آقای پناهی است. با کمک دوربینهایی که هست در ماشین و دور و بر ماشین توانستهاند یک تصویر واقعی از اجتماع امروز ایران ترسیم کنند. این در ادامه دغدغههای اجتماعی آقای پناهی است که در همه فیلمهایشان بازتاب داشته و یا خب در زمانهایی بوده که ایشان با آزادی کار کرده و توانسته کار خیلی بهتری ارائه دهد. ولی این فیلم با محدودیت ساخته شده و این محدودیت طبیعتاً در خود فیلم هم نشان داده میشود و روی ارزشهای سینمایی فیلم هم طبیعتاً اثر میگذارد.
فرج سرکوهی؛نویسنده و روزنامهنگار
در سینمای ایران، که به صحنه نمایش زشتترین شکلهای وادادگی و میانمایهگی بدل شده و بازیگران مطرح آن فهرست «ما عاشقان محمدیم» سرلشکران سپاه را امضا میکنند تا جایزه فجر بگیرند، کارگردانی خلاق چون جعفر پناهی، بهای سنگین میپردازد تا استقلال هنری خود را حفظ و در برابر انسانزدائی از سیاست مقاومت میکند.
حکم ممنوعیت از فیلمسازی حکم قتل یک هنرمند است و اعتراض به این حکم وظیفه هر انسانی است که شأن و کرامت آدمی، آزادی و هنر را ارزش مینهد و جشنواره برلین نیز با اهدا جایزه اول خود به جعفر پناهی چنین کرده است اما جشنواره در یافتن شکل مناسب اعتراض خود شکست خورده است.
هدف جمهوری اسلامی از حکم ممنوعالکاری پناهی خفه کردن صدای معترضی است که به گوش جهانیان نیز میرسد اما مقاومت پناهی این طرح را منتفی کرده است. جمهوری اسلامی به هدف خود نرسیده اما موفق شده است که کارگردانی خلاق را از خلاقیت هنری دور کند. این پیروزی گرچه به سود جمهوری اسلامی نیست اما به زیان سینمای ایران و جهان و به زیان پناهی به عنوان کارگردانی خلاق است.
برلیناله از میان فیلمهایی که امسال به بخش مسابقه جشنواره راه یافتند، فیلم «تاکسی» ساخته جعفر پناهی را برای جایزه نخست برگزید. مقایسه این فیلم با فیلمهای بخش مسابقه نشان میدهد که خرس طلای شصت و پنجمین جشنواره بینالمللی فیلم برلین نه به ارزشهای هنری و ساختاری فیلم تاکسی، که به مقاومت سازنده این فیلم در برابر استبداد اهداء شده است.
اما برلیناله میتوانست به جای قربانی کردن ارزشهای هنری در پای حمایت از دموکراسی و آزادی بیان و به جای فدا کردن سینما برای حمایت از کارگردانی معترض، که دادگاه فیلمسازی را بر او ممنوع کرده است، با شیوههای دیگری از مقاومت شجاعانه و درخور ستایش جعفر پناهی در برابر استبداد حمایت کرده و دفاع از آزادی بیان و دموکراسی در ایران را به شکلهای دیگری دنبال کند و نه با اهداء جایزه اول جشنوارهای معتبر که مدعی رعایت ارزشهای هنری، ساختاری و کیفی آثار نیز هست چرا که نادیده گرفتن این ارزشها در گزینش فیلم برنده، ارزش جایزه را مخدوش و تاثیر آن را کاهش میدهد.
ژان میشل فرودون؛ سردبیر سابق نشریه «کایه دو سینما»
«تاکسی» ساخته جعفر پناهی فیلم کارگردان نیست و نمیتوان آن را اثری دانست که کارگردانی حرفه ای را به خدمت گرفته است. در این فیلم جایگاه کارگردان کاملا زیر سوال است زیرا فیلم میان دو گونه مستند و درام اجتماعی سرگردان است.
«تاکسی» در برخی جاها می خواهد ژست یک فیلم جامعه شناسانه را بگیرد و در برخی جاها آن قدر سطحی میشود که پیش خود تصور می کنی شاید یک اثر آماتوری است.
از آنجا که سکانسهای نخست فیلم با گردش تاکسی در جامعه ایرانی امروز آغاز می شود و در جای جای فیلم نیز آدمهای وارد شده به تاکسی هستند که بحثها را آن طور که مدنظر فیلمساز است شکل میدهند فیلم قطعا نمیتواند حاصل یک بررسی و مطالعه جامعه شناسی باشد و بیشتر به دورهمی هایی شباهتی دارد که بایستی از همه چیز و همه جا بیکمترین عمقی صحبت کرد.
دانیل کاسمن؛ منتقد سینما- سردبیر «موبی نتبوک»
تاکسی فیلم ایدههای متفاوت و متنوع دربارۀ قابلیت تصویرهای ساده زندگی روزمره است. در سینمای معاصر نمونههای خیلی اندکی وجود دارند که بتوانند به اندازۀ استقامت بیباکانۀ پناهی در ساختن فیلمهای کوچک زیرزمینی و بسیار شخصی روی من تأثیر بگذارند.
توضیح این که فیلم چقدر روی من تأثیر گذاشته سخت است، تأثیر دیدن خود پناهی روی پرده و دانستن این که هنوز هست، آنجاست و دارد خلق میکند تکانم میدهد. همینطور آن لبخند ابدی روی صورتش که لبخند گرم مدارا، پنهان کنندۀ دردی دامنهدار و همینطور غرق در لذت مشاهدۀ مردم، سفر و دیدن و شنیدن است.
این فیلم که به شکل اعلایی ساده و سرراست است، بلافاصله و بیواسطه به قلب بیننده نفوذ میکند.
کِیت میوئر؛منتقد سینما-روزنامه تایمز
جعفر پناهی هر بار راه خلاقانهتری به نسبت راه قبلی برای ساختن فیلمهایش پیدا میکند، آنهم در حالی که از فیلمسازی منع شده است. آخرین درام فریبنده، مزاحآمیز و تأثیرگذارش تماماً در یک تاکسی در تهران میگذرد در حالی که خود پناهی پشت رل نشسته و بازیگرانش را در پشت جا داده و دوربین کوچک ثابت شدهای را روی داشبورد گذاشته است.
نیمی مستند و نیمی کمدی “فارس” به شیوۀ فرانسوی، تاکسی به حق خرس طلایی برلین را برد، اما افسوس که اسم بازیگران و همکاران سازنده فیلم برای حفظ امنیتشان ذکر نشده بود، به جز هانا سعیدی، از بستگان پناهی، که به جای او جایزه را دریافت کرد.
باید اضافه کرد به طور ویژه سرنشینان زن فیلم پر از انرژی و جذبهاند: یک زن کارمند، یک وکیل حقوق بشر، یک زن خانهدار پولپرست، دو خانم با ماهی قرمزشان و خواهر زادۀ پناهی که فیلمساز آینده خواهد بود. همه اینها تصویری از امیدند که از منظر داشبور اتوموبیل ثبت شدهاند.
دیوید هادسن؛ منتقد سینما
اگر کسی کاملاً بدون معلومات قبلی و بدون این که چیزی از جعفر پناهی بداند و یا از موقعیت فعلی او و این که تحت چه شرایطی فیلم میسازد آگاه باشد به سینمای نمایش دهنده فیلم در برلیناله پا میگذاشت، بازهم استادی محض پناهی در اصالت بیان سینمایی و تخیل بیمحدودیت او در ساخت این فیلم کافی بود که این تجربه را نه تنها به بهترین فیلم بخش مسابقه امسال تبدیل کند، بلکه موقعیت تاکسی را تا این مقطع به عنوان یکی از بهترین فیلمهای دهه دوم قرن بیست و یکم تثبیت کند.
با استفادۀ ماهرانۀ از قاببندی و کاتهای بین نماهای فیلمبرداری شده با دوربینهای کوچک داخل ماشین، پناهی فضای محدود داخل اتومبیل را در هم شکسته و توجه بیننده را با ظرافت به روابط متغییر بین سرنشینان تاکسی - حتی آنهایی که خارج از قاب قرار دارند - با خودش و دنیای بیرون که از منظر شیشه اتوموبیل میبینیم معطوف داشته است.
با این وجود آنچه تاکسی را به آثار اولیه پناهی متصل میکند و «دایرهای» کامل میسازد نقد او از تأثیر سیاست بر زندگی خصوصی آدمهاست که با وقار و طمأنینه، نگاهی مثبت و طنز بیان شده است.