آقای خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی در آخرین سخنرانی خود گفته است:“بعد از گذشت حدود سی سال از پیروزی انقلاب اسلامی، حرکت ملت ایران به ویژه جوانان به سوی آرمان ها و پیشرفت های آنان در این مسیر پرشتاب تر شده و همین مسئله موجب درماندگی دشمنان ملت شده است.“
از دو کلمه “سی سال” که بگذریم، باقی این جمله بندی، “درست نیست”. آقای خامنه ای “اشتباه” می کند. توجه دارید که نمی گویم “دروغ” می گوید. وارد آوردن اتهام دروغگویی به آقای خامنه ای، “توهین به مقام رهبری” تلقی می شود. ضمن آنکه رهبر مستضعفان جهان نمی تواند و نباید دروغگو باشد که دروغگو دشمن خداست و اتفاقا ما مردمان عادی، دشمنی دروغگویان با خدا را، از هم اینان شنیده ایم.
اما غلط های این جمله چند بخشی در کجاست؟فقط با کلمه “پیروزی” شروع کنیم که مقاله، طومار نشود و بپرسیم آیا پیروزی صرفا به معنای آن است که شاه رفت و حکومت اسلامی آمد؟ اگر پاسخ مثبت است و تنها مسئله، جایگزینی شاه و رفتن گوگوش بوده، البته که حق با آقای خامنه ای و همه دیگر کسانی است که کسب مرتبت های فردی را با کسب مرتبت ایران و ایرانی یکی گرفته اند. بله؛ یکی مرد و یکی مردار شد. بنیاد پهلوی شد بنیاد مستضعفان و بنیاد 15 خرداد و… و جای “فلانی” را “بهمانی” گرفت. با این تفاوت که حالا این “بهمانی” ها هم در ایران برج و بارو دارند، هم اندرونی های محترم شان برای “حفظ شئوون اسلامی” ونکوور و نیویورک… و دبی را پر کرده اند با حجاب اسلامی… و البته که این برای حاج اسدالله ها و حاج محسن ها، پیروزیست.
اما اگر چنین نیست و منظور از پیروزی انقلاب اسلامی، رسیدن به “آرمان ها” و یا حداقل، قرار گرفتن در جهت آنهاست، در آن صورت، این ادعا، جای چالش بسیار دارد.
برای آنکه “آیه یاس” نخوانیم، که کسانی “به هیچ وجه قبول” نداشته باشند، به مستندات مراجعه کنیم. بله؛ این حرف درست است که گرانی، مسئله ای جهانیست. اما آیا چند برابر شدن قیمت نفت و وجود رئیس جمهوری که “دلار را با ریال اشتباه” می گیرد نیز مسئله ای جهانیست؟ آیا وجود 15 میلیون شهروندی که زیر خط فقر زندگی می کنند ـ این را نه دشمنان، که معاون برنامه ریزی آقای احمدی نژاد گفته. کارشناسان از 35میلیون نفرمی گویند ـ نیز مسئله ای جهانیست؟یک کشور دیگر را نشان دهید که سرمایه اش در طول سه سال چند برابر شده باشد و شهروندان زیر خط فقرش نیز چند برابر. فقط یک کشور.
تنها یک کشور دیگر را نشان بدهید که کوس آزادیخواهی، رهایی طلبی و داعیه مدیریتش بر جهان، گوش دنیا را کر کرده باشد، اما در درون آن هر 36 ساعت یک بار به مطبوعات حمله شده باشد؟یک نقطه دیگر را نشان دهید که مراجع عالیقدر مذهبی آن ـ که اتفاقا قریب به اتفاق شان حامی حکومت “یکدست”اند ـ یکصدا بگویند گرانی کمر مردم را شکسته و مطبوعات وابسته به جناح حاکمش بگویند رئیس جمهور “بی تدبیر و موجب تشویش اذهان عمومی” است، اما تنها کسی که به حکم قانون باید داور مرضی الطرفین باشد بگوید: “من این آیه های یاس را که برخی دائماً تکرار می کنند به هیچ وجه قبول ندارم.“
یک کشور مدعی اسلام و اسلامیت را نشان بدهید که سخنران جمع بسیجیانش بگوید: “برخی با شکلگرفتن نظام طبقاتی به منافعی میرسند که باید آنرا تئوریزه کنند و متاسفانه فضایی شکل داده شده است که معروفها به منکر و منکرها به معروف تبدیل شده که این عمل واکنشی با همان ضرایب میطلبد” و همچنین اینکه “براندازی نرم توسط فروعگرایان اصولگرانما انجام میشود” اما بالاترین مقام آن کشور، همگان را به رای دادن به همان دسته و گروهی بخواند که ”فروع گرایان اصولگرانما” یند.
آقای خامنه ای!من ضد ولایت فقیه هستم. طرفدار جدایی دین از حکومتم. من می اندیشم در این “سی سال” حکومت اسلامی چنان تیشه بر ریشه ایمان “امتی مسلمان” ـ به قول شما ـ زده که تا دهه ها و دهه ها، کمر ایمان در آن سرزمین راست نخواهدشد. حال آِیا سرکوب من و من ها و نقض حقوق انسانی و شهروندی من و ما، تنها به جرم دگر اندیشی ، نشانه حرکت پرشتاب به سوی آن مدینه ایست که شما وعده اش را می دهید؟ آیا تهدید ما و ماها به مرگ، به بریدن سرهایمان و گذاشتن آن روی سینه هایمان، نشانه این مدینه است؟
اصلا ما که هیچ؛ آیا واداشتن نمایندگان سابق یک مجلس “اسلامی” به نوشتن ندامت نامه از شرکت در تحصن باورمندان به ولایت فقیه همان مجلس، همان حرکت آرمانیست که شما از آن سخن می گویید؟آیا کیش کردن ریزه خواران سفره این حکومت اسلامی به سوی محمد خاتمی، تنها به جرم گفتن آنچه می اندیشد [ نه انجام عمل بدانچه می اندیشد]طلیعه رسیدن به همان جهانیست که شما دیگران را بدان می خوانید؟
بستن چشم به روی کلاه مخملی های اسلامی و باز گذاشتن دست آنان در تعدی به ناموس دختران ایران در سیاهچال هایی قرون وسطایی را نیز “به هیچ وجه قبول” ندارید؟ جوانانی که بر اثر فشار، زندگی در “لحظه” را برگزیده اند و از سفره به غایت گسترده مواد مخدر، هر لحظه آتشی بر می چینند برای افکندن بر جانشان، همان جوانانی نیستند که شمااز آنان “به ویژه” سخن می گویید؟ سرزمینی که روزگاری، تار مویی امانتی، نشان اعتبار اخلاق در آن بود، وامروزدر آن برادر، خصم است برادر را، می تواند جولانگاه آرمان و فردایی آرمانی باشد؟
اگر جواب شما به این سئوال ها و سئوال های فراوان تر، منفی ست، بیایید و موضع خود به داوری مردمان ایران بگذارید. بیایید و با برگزاری یک انتخابات آزاد، به همه آنان که “آیه های یاس” می خوانند یک بار برای همیشه، پاسخی در خور دهید. با این همه بس بسیاران که فریاد می زنند “ما همه سرباز تواییم خامنه ای” هراستان از چیست؟بگذارید آنان بیایند و سربازی شان را نشان دهند. و نیز بگذارید آن جوانان و من و ما نیز بیاییم. این همه هزینه می کنید، یک بار هم خرج بر جای نشاندن قانونی مخالفان تان بکنید. رسیدن به حقیقت و تکرار نکردن اشتباهاتی که می تواند “دروغ” تلقی شود و دشمنی با خدا، ارزش این هزینه را ندارد؟ بگذارید قانون نشان دهد “درمانده” کیست؟