مهدی محمودیان: با دستبند مرا از زندان پرت کردند بیرون

فرشته قاضی
فرشته قاضی

» ساعاتی پس از آزادی و در مصاحبه با روز:

از شهریور ۸۸ تا روز گذشته که با پایان یافتن محکومیت اش از زندان آزاد شد، ۵ سال را در زندان های اوین و رجایی شهر گذراند؛ ۵ سالی که سلامتی اش را از او گرفت. ساعاتی پس از آزادی که خود به عنوان “اخراج از زندان” از آن یاد می کند، به روز می گوید همان آدمی است که ۵ سال پیش زندان رفت و هیچ تغییری نکرده و این زندان را جریمه کوتاهی در دفاع از حقوق زندانیان میداند.

مهدی محمودیان، روزنامه نگار و عضو جبهه مشارکت که از او به عنوان افشاگر فجایع کهریزک نام برده می شود، دیروز از زندان آزاد شد. حکم این روزنامه نگار ۳۰ مرداد به پایان رسیده بود اما از آزادی او جلوگیری کرده بودند.

مهدی محمودیان ساعاتی پس از آزادی در مصاحبه با “روز” توضیح می دهد: محکومیت من ۵ سال بود که طبق پرینت زندان، ۳۰ مرداد تمام می شد و باید آزاد می شدم. منتهی سال گذشته بعد از انتخابات، یعنی از ۳۰ شهریور ۹۲ تا ۲۸ اسفند من مرخصی بودم. در اصل آزاد بودم. سال گذشته سخنگوی قوه قضائیه و دادستانی بیانیه دادند که تعداد ۱۴ نفر از کسانی که از نظر پزشکی تحمل کیفر ندارند آزاد شده اند که همان موقع خبر آزادی منتشر شد. اما دو سه ماه بعد زنگ زدند که نه، تو جزو آزادی ها نبودی و اشتباه شده و باید برگردی زندان. من ۲۸ اسفند برگشتم زندان،حتی تعطیلات نوروز هم نگذاشتند بیرون باشم. ابتدا ۱۶۷ روز غیبت زده بودند که صحبت کردیم و گفتم خود شما مرخصی داده اید در نهایت حذف کردند ولی ۱۷ روز غیبت حساب کردند. آزادی من به جای ۳۰ مرداد شد ۱۶ شهریور یعنی روز یکشنبه. امروز صبح[چهارشنبه] من طبق معمول ملاقات داشتم ولی دادستانی ملاقات حضوری داده بود؛ نمی دانم با چه سیاستی. به هر حال خانواده ام را دیدم اما حدود ساعت ۱۲ و نیم مرا صدا کردند که بیا بالا مسئولان زندان کارت دارند. من هم با یک لباس معمولی، یعنی شلوار راحتی و تی شرت رفتم بالا. مرا کردند توی یک اتاقی و یک ساعت آنجا نگهداشتند تا نماینده دادستان یعنی آقای خدابخشی آمد و گفت شما آزادی می توانی بروی. گفتم من باید بروم وسایلم را جمع کنم، لباس بپوشم، بالاخره ۵ سال زندان بودم و با دوستانم خداحافظی کنم. گفت نمی شود. من هم حاضر نشدم اینطوری از زندان بیرون بیایم. گفتم من باید بروم وسایلم را جمع کنم، لباس بپوشم و از دوستانم خداحافظی کنم و طبق حقوقی که دارم بیایم. متاسفانه نگذاشتند. و مرا با دستبند از زندان بیرون آوردند. از پشت دستبند زدند و ۷ نفر مرا گرفتند یکی دست هایم را گرفت یکی پایم را و همین طور مرا آوردند و از در زندان پرت کردند بیرون. بدون اینکه بگذارند وسایلم را بردارم و با دوستانم خداحافظی کنم مرا از زندان انداختند بیرون. از لحظه اول هم دو دوربین بود، یکی از دور ایستاده بود و یکی از نزدیک فیلمبرداری می کرد و مرا از زندان انداختند بیرون.

این روزنامه نگار می گوید البته از این نوع آزادی چندان ناراحت نشده:۷ نفر مرا گرفته بودند، چه فکری می کردند نمی دانم، شاید فکر کردند من خودم را می زنم در و دیوار و زخمی کنم. به کسی که از نزدیک فیلم می گرفت گفتم ما را با دستبند از زندان بیرون کردید نروید بگویید که فتنه مرده. دستم را گرفتم سمت اش و گفتم: ببینید مرا با دستبند آوردید بیرون. الان هم همین را می گویم خطاب به آنها. روز اول که مرا بازداشت کردید توی کوچه ما یک جوبی بود. باران هم می آمد. توی این جوب من دو بار پریدم مثل این بچه ها که بازی می کنند. بازجوی من مدام می گفت اشکت را در میاورم و کاری می کنم گریه کنی. اما من الان هم که آزاد شدم و آمدم خانه، رفتم دوباره از همان جوب پریدم و تکرار کردم. بازی همان موقع ام هم از روی شادی بود بازی الان ام هم. حس ام هیچ تغییری نکرده تنها دوست دارم آقای مهندس موسوی و خانم رهنورد و آقای کروبی آزاد شوند و آن موقع جشن بگیریم.

او که در زندان دچار بیماری های مختلفی شده می گوید مهم ترین چیزی که در زندان از دست داده سلامتی اش بوده: هم مشکل ریوی پیدا کردم هم مشکل قلبی و هم مشکل عصبی. این مهم ترین چیزی است که از دست دادم، فکر نمی کنم چیز دیگری از دست داده باشم. اما مهم ترین تجربه ای که در زندان کسب کردم این بود که من همیشه فکر می کردم آدم خوب کسی است که دیگران را تحمل کند. برای همین همیشه سعی می کردم دیگران را تحمل کنم، با تساهل رفتار کنم، فکر می کردم اینجوری دارم بزرگ می شوم. در زندان فهمیدم که ما فقط باید سعی کنیم خودمان آدم های تحمل پذیرتری شویم تا دیگران بتوانند راحت تر تحمل مان کنند. اگر اینکار را در جامعه مان انجام دهیم و یک کاری بکنیم که بیشتر آدم های قابل تحملی شویم برای جامعه مان، برای اطرافیان مان، برای کشورمان، حزب مان، انجمن مان و هر جایی که فعالیت می کنیم در هر حوزه ای، روزنامه نگاری یا سیاستمداری یا هر چیز دیگری، فکر می کنم جامعه بهتری خواهیم داشت.

از مهدی محمودیان به عنوان افشاکننده کهریزک نام برده می شود؛ روزنامه نگاری که سال ۸۷ از بازداشتگاه کهریزک نوشته و نسبت بدان هشدار داده بود. او در زندان نیز در نامه ای سرگشاده از رواج تجاوز جنسی به زندانیان در زندان رجایی شهر خبر داده و خطاب به آیت الله خامنه ای نوشته بود: در حکومت شما زندانها به شهر مردگان می ماند که باید به هر طریقی فقط از آن خارج شد.

او حالا بعد از ۵ سال زندان می گوید: من همان آدمی هستم که ۵ سال پیش بودم با این تفاوت که آن موقع تردید داشتم، رفتاری که انجام دادم درست بود یا غلط. تردید داشتم نکند کاری که می کنم به نفع مردم ایران نباشد. مدام فکر می کردم مگر می شود جمهوری اسلامی در زندان ها این کارها را بکند. با اینکه خودم ۴ – ۵ سال با خانواده های زندانیان در ارتباط بودم و تا حد زیادی می دانستم اما دانسته هایم واقعا در حدی نبود که شک مرا تبدیل به یقین بکند. برای همین همیشه در شک بودم. که مگر می شود یک انسان، انسان دیگری را شکنجه کند، کتک بزند. در جای سرد بیندازد و.. الان فرق من با آن موقع این است که کاملا تردیدهایم برطرف شده. و آن چیزهایی که همیشه فکر می کردم و آرزو می کردم دروغ باشد، دروغ نبود. چیزهایی که امیدوار بودم دروغ باشد حتی در مورد موضوع کهریزک، امیدوار بودم دروغ باشد، با اینکه خود من می نوشتم یا می گفتم، اما امیدوار بودم دروغ باشد، به من دروغ گفته باشند و من چند سال برای دروغ گفتن بروم زندان اما با جوانان مردم آن کارها را نکرده باشند. امروز که من از این ۴ سال و چند ماهی که زندان بودم ـ چون یک مدتی بیرون بودم ـ حدود ۱۲ ماه با زندانیان معمولی بودم؛ زندانیانی که جرایم مختلف داشتند. مابقی را در کنار زندانیانی بودم که از کلیه حقوق انسانی و قانونی شان محروم بودند. الان فهمیده ام نه فقط دروغ نبوده بلکه خود من چقدر کوتاهی کرده ام. کوتاهی کرده ام نسبت به حقوق بهائی ها و آدم هایی که الان در زندان هستند. کوتاهی کرده ام در دفاع از حقوق شان، فارغ از نظر و دیدگاه هایشان که من موافق نبوده باشم. الان مطمئن هستم که از این به بعد کوتاهی نمی کنم. این 5 سال زندان را جریمه این کوتاهی ها اگر قبول کنند قول می دهم با توان بیشتر نسبت به این مساله بپردازم و دیگر کوتاهی نکنم.