واکنش ها به ترانه “پریود” در فیس بوک
جامعه باز و دشمنان آن
“جامعه ی باز” یک سری “دشمن” دارد؛ همیشه داشته. از مذهبیون افراطی و فلاسفهی جزمگرا و حاکمان مستبد و ایدئولوگهای “همین و بس” و نظریهپردازان ِ “یک کلام ختم کلام” گرفته تا خالهزنکها و عمومردکهایی که ارزشهایی غیر از ارزشهای اغلب تقلبی ِ خودشان را اساسا به رسمیت نمیشناسند و روابط و شکل زندگی و کار و سلیقهی غذایی و فرهنگی و هنری و حتا سکسیِ “همگان” را به قول شاملو تنها میتوانند از “رخنهی تنگچشمی” ِ خودشان ببینند.
در میان انواع ِ بیشمار ِ دشمنان ِ جامعهی باز اما آنها از نظر من خطرناکترند که متوهمتراند و از کمبودهاشان، آشکارا بیمارتر. بهوضوح و حتا با وجود ِ همهی دروغهای خندهداری که منباب ِ خود ِ آرزوهاشان سرهم میکنند و سناریوهای آبکی و کممایهای که دربارهی همان خود میبافند، سطحیترند و بیسوادتر اما بیشترین احکام را صادر میکنند و از همه بیشتر غر دارند که بزنند.
اینها خطرناکند، مطلقا خطرناک. چرا که هر ایدهای را میتوانند تا سرحد ِ منافع ِ قابل ِ مبادله در دکان بقالی تنزل دهند؛ از جمله “فمینیسم” را مثلا که نوع ایرانیاش روز به روز پرمدعاتر، توخالیتر و تهیتر از معنای خودش میشود و گاهی مثل حالا دیگر اصلا معلوم نیست حقوق ِ کدام دسته از زنان را نمایندگی میکند. کار و هدف فمینیسم ایرانی این روزها واکنش نشان دادن شده مثلا به ترانهی “پریود”!
گروهی که نیاز ِ بیپایانشان به “تو را به خدا من را ببینید”، اهداف شان را از پیش روشن و توجیه و پیشافتاده کرده و اساسا امیدی بهشان نیست. گروهی دیگر هم سخت بر این ایده پافشاری میکنند که هر جا اسمی از زن یا امری مربوط به زنانگی آمد باید چادرها را به کمر ببندند و بیادب و هتاک و اگزجره و دریده، شلوار مردم را از پا درآوردند که “ای آه شما دارید ضدزن حرف میزنید.” - گروههایی دیگر هم هستند که در شمار بحث حاضر نمیآیند-.
پیشنهاد میکنم، مقهورِ این دو گروه از “دشمنان جامعهی باز ” و این “تعیین تکلیفکنندگان ِ مدعی ِ برابری و آزادی بیان و فلان و فلان” نشوید و خودتان “پریود” را گوش کنید.
در این ترانه هیچ جا نه گفته شده پریود زنان کثیف و تهوعاور است؛ نه گفته شده نفرتانگیز است، نه گفته خاک بر سرتان که در چرخهی طبیعی ِ حیات، پریود هم دارید و نه هیچ چیز دیگری از این دست. ترانه از نوع ترانههای “کاریکاتوری” است که بسیاری از ویژگیهای روزگار ِ حاضر را در خودش دارد. نقد دارد، تند و تیز است، بیپرواست و از استعارههای سیاسی و سکسی هم برای بیان آنچه میخواهد بگوید بیشترین استفاده را کرده.
این که کسی بخواند: “ تو هم که هر دفعه که ما رو میبینی پریودی» نه توهین به زن است نه اصلا چیز عجیبی است.
از “جسم پژو با مغز پیکان” و از “خاک بر سران ِ باسواد ِ شرم بر جبین” و از “اجتماع زیرناف ِ پولمحور” حرف زدن نه تنها توهینی در خودش ندارد که خیلی هم خوب است. خوشبختانه زبان فارسی هم ضمایر جنسیتی ندارد که همهی این نقدها را نقد به زنان بدانیم. ضمن اینکه بدانیم اصلا. مگر بخشی از جامعهی بشری که زنان باشند، از زمان بروز و ظهور ِ “این فمینیستی که منم!” خصیصهی “ولایت فقیهی” پیدا کرده و شاعر و ترانه سرا و نویسنده و خواننده و همه باید بیایند از ما اجازه بگیرند تا دربارهمان حرف بزنند؟
در این ترانه از نگاه من که تحصیل و زندگی و کار و علاقهام “کلمه” است و از حساسیتهای جنسیتی هم در گفتار و رفتار و نوشتار و هر جا که شما بفرمایید، قدمی کوتاه نیامدهام و نمیآیم، از کلمه پریود بیشتر استفادهی نمادین شده برای جلب توجه مخاطب و تولید معناهای تازه و نقد اجتماعی و مطلقا توهینی به زنان در آن نیست.
این ترانه تابو شکنی نکرده است
نفیسه آزاد
ما شانزده یا هفده نفر بودیم. دانشآموزان سال آخر دبیرستان، دخترهای هجده ساله. زنگ تعلیمات دینی بود. معلممان آقای نسبتا مسنی بود که در امر کنکور هم آوازهای داشت. داشت تلاش میکرد برای ما دلایل عقلی چندهمسری را توضیح بدهد. ما هم با شور و حرارت در جواب هرچیزی که میگفت سعی میکردیم استدلال بیاوریم و ثابت کنیم اشتباه میکند. دست آخر گفت:“میدانید که زنها ۱۰ روز از ماه را غیرقابل استفاده هستند، برای اینکه گناهی پیش نیاید خداوند به مردها اجازه داده بیشتر از یک زن تا چهار زن همزمان داشته باشند” این حرفش همهی ما را ساکت کرد. بهتزده بودیم. یادم هست که آب دهنم خشک شده بود و صورتم داغ. آمیزهای از نفرت، خشم و حس تحقیر.
سالها طول کشید تا خودم را از زیر سیطرهی این شرم، پنهانکاری و افسانههای بیربط حول و حوش”پریود شدن” بیرون بکشم و به راحتی جملهی “پریود هستم یا شدم” را بیان کنم. وقتی به آهنگ جدید گوش کردم، چیز تازهای نشنیدم جز تکرار و توصیف همان حرفهای آقا معلم در مورد پریود شدن زنان یا بخوانید همان فرهنگ عامه، که پریود شدن را متضمن بداخلاقی،عصبانیت، نامتعادل بودن رفتار و غیر قابل دسترس بودن از نظر رابطهی جنسی میداند. ترانه هیچ چیزی بالاتر، پایینتر یا متفاوت با باور عامه نگفته. همانها را تکرار کرده. من به این تابو شکنی نمیگویم، هنر خاصی هم به خرج ندادهاند از نظر فکری.
از آن طرف هم فکر نمیکنم این آقایان نشسته باشند و در جهت توهین به زنان یا تحکیم باورهای غلط و ضد زن ترانه بگویند، بلکه بیشتر انگار نوعی شلختگی فکری است که “بیایید یک کار خفن بکنیم”. و فکر میکنم اتفاقا باید در این موارد حرف زد و حساسیت ایجاد کرد. تا وقتی از موضوعی حرفی زده نشده، خوب! زده نشده. ولی اگر زده شد و در جهت تحکیم چیزی غلط بود باید در موردش حرف زد. حالا اگر از دوستان کسانی هستند که چادرها را از کمر باز کردهاند و به کارهای مهمتری مشغولند از منظر تفکر فمینیستی ما ظاهرا هنوز “چادر به کمر بستههایی” هستیم که فکر میکنیم این کار مهم است.چند خط نظر نوشتن هم گمان نمیکنم خطری برای “جامعهی باز” ایجاد کند
یکی نوشته: کسایی که از پریود انتقاد می کنند، دهه شصت و اعدام های جمعی کجا بودند؟
فاطمه امان
از صبح که مطلب یکی از بزرگان را درباره “پریود” خوانده ام دارم به یک شوی کمدی آلمانی که بیست و هفت هشت سال پیش می دیدم، ولی اسمش یادم نمی آید، فکر می کنم. در یکی از برنامه های این شو هفتگی، یک نفر را (با عنوان خواننده/ استاد هنرکده های دنیا، و…) فرستاده بودند برود چند قطعه موسیقی اجرا کند. خواننده ای با ریش بزی و عینک خواندن و ظاهر روشنفکر و خیلی فکور رفته بود و با همراهی ویلن سل نواز آوازی خواند با این مضمون: صحرا، بز، خرمن، پستان…من تو را دوست دارم، ای رقصنده روی آب. (یا چیزی شبیه این!)
چند نفری که متن آهنگ به نظرشان چرت و پرت می آمد، سالن را ترک کردند. چند نفر دیگر با لبخند کنجکاو (و منتظر که ببینند طرف درباره نوآوری هایش چه خواهد گفت) ماندند. باقی آنچنان شیفته خواننده بودند که انگار شخص گوته دارد در جمع شعرهایش را می خواند.
اجرا تمام شد. یکی از شرکت کنندگان گفت: من خیلی صادقانه بگویم که به نظرم این قطعه و این سبک من در آوردی و گوش خراش است. ناگهان طرفداران برآشفتند که: شما که هنر نمی فهمید چرا به این برنامه ها می آیید؟ در میان طرفداران آقای خواننده، یک نفر واقعا گیرا، جذاب، و مسلط، به تفسیر مضمون و محتوی شعرهای ترانه ها پرداخت و جمعیت آنقدر احساساتی شده بود که برایش کف محکم و اساسی زد. نوبت به خود خواننده/شاعر رسید که بیاید و درباره سبکش حرف بزند. آمد و ریش قلابی را برداشت و کلاه گیس را کند و گفت: بابا همش شوخی بود و دوربین مخفی را نشان داد.
امروز که این مطلب را خواندم، درست به یاد آن آقایی افتادم که در همان برنامه متن شعر آهنگ های خواننده را تفسیر کرد. حالا عزیزای برادر، بذارین یکی خوشش بیاد، یکی نیاد. چرا درباره فمینیسم، و اگزیستانسیالیسم و باقی ایسم ها قصه و فلسفه می بافید؟ یکی نوشته: کسایی که از پریود انتقاد می کنند، دهه شصت و اعدام های جمعی کجا بودند؟” همانجا که بودیم هستیم، جانم. سر جای خودمان. جایی نرفتیم. شما ولی به کجا می روید.