نیومن درست 9 ماه پس از براندو متولد شد. اما تا قریب به نه سال پس از آن که براندو “اتوبوسی به نام هوس” را بر صحنه اجرا کرد؛ تبدیل به ستاره نشد. اما زمانی که نیومن در اولین نقش کوبنده اش ظاهر شد، تفاوت ها و شباهت های آن دو به سرعت به چشم آمد. به لحاظ ظاهری، براندو چون پیکره ای رومی بود، ستبر و قدرت مند. همراه با شمه ای از ویرانی روزگاران کهن. نیومن اما پیکره ای یونانی بود، با خطوطی کلاسیک و تناسبی کامل. تعمق کمتر در نگاه و ظرافت فزون تر در گفتار.
به یاد پل نیومن، انسان دوست و هنرپیشه
زیبا و پر جبروت
در دهه پس از جنگ جهانی دوم، سه یاغی پر شور از “برادوی” به هالیوود عزیمت کردند: مارلون براندو، جیمز دین و پل نیومن به ستاره های دهه پنجاه بدل شدند و به متحول شدن این صنعت یاری رساندند. یکی از این سه، نیومن؛ در بی همتایی، کوچک تر می نمود. او براندو نبود اگرچه دانش آموخته آکتورز استودیو بود و در نمایشی از “تنیسی ویلیامز” درخشیده بود. وی “جیمی دین” هم نبود اگرچه ایفاگر نقش برادر “دین” در “شرق بهشت” الیا کازان شده بود.
ولی نیومن برخلاف آن دو حرکتی رو به جلو داشت؛ به جای آن که مانند براندو قریحه اش را صرف کارگردان های عجیب و عنان گسیخته کند، یا آنکه مانند دین در بزرگراه کالیفرنیا، قریحه اش را تکه تکه کند او بهتر شدن را پیشه خود کرد. راحت تر در جلد نقش هایش فرو می رفت، در نشان دادن دنیای لذت های بیرحم و ناکامی های تلخ با یک لبخند یا نیم نگاه استادی به نمایش می گذاشت. و در میان آن سه او زیبا و پر جبروت بود. چقدر از دختران نوجوان آن پوستر معروف نیومن - با سیمایی تک فام(رنگ)، با چشمانی آبی آسمانی و هراس انگیز- را به دیوار های اتاق شان آویختند؟
در آن هنگام او کاری کرد کارستان: او برای پنج دهه به عهد آغازین خود وفادار ماند: او پیر و سرسپید شد اما عبوس و فربه نشد. در هر لحظه از حرفه سینمایی اش قابل تشخیص بود، پل نیومن!
او از پس کارهای هیجان آفرینی مثل، مسابقات اتومبیل رانی به خوبی برمی آمد. در انجام کارهای خیر صادق و دلنشین به نظر می آمد، آن هنگام که 250 میلیون دلار از درآمد محصولات غدایی با مارک نیومن را برای کارهای عام المنفعه پیشکش کرد. سیاست ورزی او بدون شک آزادی خواهانه باقی ماند، صدای مردمی اش شعور و عدالت را پاس می داشت.
وی نشریات زرد را در برگزیدن تیترهایی که رسوایی به بار می آوردند، ناکام گذاشت. هرگر مورد سرزنش واقع نشد، اعمال بی شرمانه انجام نداد. و هرگز طلاقی پر سر و صدا نداشت. باری از روزگاری که به چهره ای همگانی بدل شد هرگز طلاقی در کار نبود. در 1958 او با “جوآن وودوارد” ازدواج کرد، همین ژانویه گذشته سال روز طلایی عروسی شان را به جشن نشستند. او یک ستاره سینما بود که می توانست همسایه گرانمایه دیوار به دیوارتان باشد.
در گستره ای عظیم تصویر او می بایست شمایلی از یک مرد بوده باشد.از همین رو، هنگامی که نیومن در هشتاد و سه سالگی پس از نبردی دیرپای با سرطان درگذشت، تنها به مثابه یک ستاره خوش سیمای عصر خویش به حساب نمی آمد، او یکی از آخرین چهره های محبوب مردم بود که زندگی اش سرمشق و الگو بود.
آن سوی متد
نمی توان نیومن را در مقایسه ای تاریخی قرار داد بی آن که به براندو دست یازیم. همان که در هنگامه ای که نمایشنامه ”اتوبوسی به نام هوس” ویلیامز، برادوی را در نوردید و چهارسال بعد به فیلمی سینمایی بدل شد، با بازی نقش استنلی کوالسکی تماشاچیان را مفتون و حیرت زده کردد. مردی از طبقه حقیر کارگری که برای به خود بالیدن پا می خیزد، مردی سرشار از خشونت که کنش های تهدید آمیز جنسی از خود بروز می داد، چیزی که تا آن زمان هرگز در فیلمی با محوریت مرد دیده نشده بود. (براندو می گفت از شخصیت استنلی بیزار و از این ناراحت بود که این شخصیت به عنوان یک یاغی جذاب به نظر آمده. این مشابه نظری بود که نیومن راجع به شخصیت “هاد بانیون” داشت.)
تمام جوک هایی که راجع به متد و زیر لب سخن گفتن های براندو در هنگام بازیگری گفته می شد قادرنبود که این حقیقت را تیره و تار نمایند که براندو سبکی جدید، رها و کوبنده در اجرا ابداع کرد. در سال 1955 با بردن اسکار برای ” در بارانداز” او به بازیگر باشکوه، پر قدرت و تاثیر گزار نسل خویش بدل شد. که حقیقتا نیز چنین بود.
نیومن درست 9 ماه پس از براندو متولد شد. او پس از بازی در نقش یک بوکسور “راکی گرازیانو” در فیلم “یک نفر آن بالا مرا دوست دارد” تا قریب به نه سال پس از آن که براندو “اتوبوس” اش را بر صحنه اجرا کرد؛ تبدیل به ستاره نشد. اما زمانی که نیومن درآن نقش کوبنده ظاهر شد، تفاوت ها و شباهت های آن دو به سرعت به چشم آمد. به لحاظ ظاهری، براندو چون پیکره ای رومی بود، ستبر و قدرت مند. همراه با شمه ای از ویرانی روزگاران کهن. نیومن اما پیکره ای یونانی بود، با خطوطی کلاسیک و تناسبی کامل. تعمق کمتر در نگاه و ظرافت فزون تر در گفتار.
در حالی که براندو همواره می کوشید تا - برای ایفای رل یک نازی شکنجه گر، یا نجیب زاده ای اهل “اوکیناوا”، قمار بازی آوازه خوان، ملازم ژولیوس سزار، ناپلئون و امیلیو زاپاتا - چهره خویش را تغییر دهد، نیومن خیلی زود در نقشی آشنا تر آرام گرفت: ستاره سینما.
براندو با آنکه بعد ها استعداد بی همتایش را هدر داد اما به عنوان یک تحول آفرین بزرگ سینما در خاطر خواهد ماند. اما او آنچه نیومن به دست آورد را کسب نکرد. نیومن با ساختن شخصیتی سینمایی که هم به وضوح قابل تشخیص بود و هم به راستی بی همتا بود، به جایگاه ممتاز 50 سال سینماپیشگی رسید.
مردی امریکایی و مدرن که بر برابری ارزش نقش های متفاوت مانند نقش های سکسی یا مخاطره آمیز پرتو افکند.
از اینکه مردم را جذب پرده سینما می کرد و سپس آنها را از اینکه او را در نقشی آشنا و مانوس نیافته اند نا امید می کرد، خشنود می شد. اما هوادرانش در تاتر دوباره بازمی گشتند تا بازی او را در این دگرگونی های زیرکانه ببینند. چهر ه هایی که همه پل نیومن بودند.