بیخود شلوغ نکنید، هنوز هیچ چیزی معلوم نیست. ممکن است باشد، ممکن هم هست نباشد. بیخودی برمی داریم اعتراض می کنیم به گرانی افسارگسیخته، بعد از چند بار اعتراض و درگیری و بزن بزن و کهریزک و بطری و آخ مردم نزن، درش بیار، تازه می فهمیم اصلا چیزی گران نشده و بقول طالبی در فیلم قلاده های طلا اصلا هیچ اتفاقی نیافتاده. اصلا کدام تقلب؟ کدام رای؟ یک جیمزباند آمد رد بشود گیر کرد لای در مترو. همین، یک خبرنگار بی بی سی هم زد یک ندا آقاسلطان را کشت.
ما که خبر نداریم. بیخودی برای چی شلوغش کنیم؟ نه که خبر نداریم، ولی خبرهایی که داریم خیلی هم معلوم نیست درست باشد. مثلا قیمت دلار پارسال بود هزار تومان، امسال شده دوهزار تومان، حالا اینکه دوبرابر شده یعنی صددرصد اضافه شده یا بیست درصد، این موضوع خیلی هم معلوم نیست. ممکن است بیست درصد اضافه شده باشد، ولی دوبرابر شده باشد، ما که نمی توانیم با یقین بگوئیم دو هزار دوبرابر هزار است؟ شاید یکی خوشش نیامد، شاید یکی از دست مان ناراحت شد. مثلا بعضی رسانه ها می گویند میزان تورم در حال رسیدن بین سی تا چهل درصد است، ولی مرکز آمار می گوید سال گذشته تورم 21.3 بود، امسال هم سی درصد اضافه شد، یعنی 6 درصد، شش درصد و 21 درصد جمعا می شود 23 درصد. حالا هی قسم بخور یک و شش می شود هفت، طرف صد تا دلیل می آورد که یک و شش می شود سه، صد تا هم مدرک دارد.
خوب، حالا به صد تا دلیل اش جواب بدهی، صد تا مدرکش را می خواهی چه کنی؟ فوقش ده تا مدرک را بیخیال شوی، ولی آخرش گرفتار می مانی. یا مثلا در مورد مساله بیکاری، مرکز آمار ایران، نه شرکت سوسیس سالار، مرکز آمار ایران اعلام کرده که میزان بیکاری 12.3 درصد است. ولی یک وب سایت دیگر نوشته که “ 22.5 درصد خانوارهای ایرانی حتی یک شاغل هم ندارند.” یعنی اگر فرض کنیم که هر خانوار بطور متوسط بین دو تا سه نفر در سن کار داشته باشد، حدود پنجاه درصد افراد بیکار هستند. این که نمی شود. من خودم می دانم که رئیس جمهور خودش ده تا شغل دارد، خواهرش جز همان شغل اصلی هفت تا شغل دیگر دارد، مثلا خود رهبری را ببینید، هزار تا شغل دارد، مثلا آقای رحیمی دوازده تا شغل دارد، یعنی اگر واقعا به این افراد اعتماد کنیم که واقعا هم اگر اعتماد به اینها نکنیم، می گیرند می زنند تمام پک و پوزمان را خورد می کنند، با حساب این افراد من معتقدم میزان بیکاری در ایران منفی است. یعنی باید از خارج آدم وارد کنیم که کار کنند. آن وقت امام جمعه قم، یعنی همان آقایی که گفته بود که رهبری موقع تولد گفته “ یا علی” در نمازجمعه این هفته قم، از “ گرانی افسار گسیخته” انتقاد کرد.
اتفاقا همین امروز به گزارش خبرگزاری فارس، امام جمعه دامغان هم در خطبههای نمازجمعه این هفته، از افزایش قیمت تخم مرغ و گرانیهای اخیر در جامعه انتقاد کرد. از قضا در همان ساعت، در دلفان حجت الاسلام صرفی پور از گرانی تکان دهنده انتقاد کرد و دولت را عامل آن دانست. از قضای روزگار در همان ساعت، به گفته شبکه خبری البرز امام جمعه کمالشهر هم از گرانی های لجام گسیخته و بی برنامگی و بی توجهی مسئولین کشور انتقاد کرد. آیت الله علم الهدی امام جمعه مشهد هم از گرانی های اخیر بشدت انتقاد کرد. البته ما که گول نمی خوریم، اینکه گرانی در قم “ افسارگسیخته” بوده ولی در کمالشهر “ لجام گسیخته بوده” خودمان می فهمیم که افسار همان لجام است و به هر حال چه لجام و چه افسار گرانی در رفته، حالا برای هر امام جمعه ای یک جوری، ممکن است یکی بگوید قلاده گسیخته بوده، یکی بگوید افسار پاره کرده، یکی بگوید که تکان دهنده بوده، بالاخره یک چیزی پاره شده که یک چیزی تکان خورده، وگرنه همین ائمه جمعه پارسال نه هیچ اثری از پارگی می دیدند، نه اثری از تکان. ولی امسال بقول یکی از مسوولان قضایی چهار میلیون چک مردم به مبلغ 219 میلیارد تومان برگشت خورده، و احتمالا یک بخشی از پارگی هم بخاطر همین است. باز خدا خیر بدهد به این ائمه جمعه که اگر نبودند این دولت هم نبود و اصلا معلوم نبود عامل این گرانی ها چی هست؟ ما که هنوز سردرنیاوردیم واقعا چی هست.
پرونده مرتضوی
اگر شما توانستید بفهمید که این آقای مرتضوی بالاخره قرار است چه بشود، به من هم بگوئید. از یک طرف چنان رئیس جمهور پشت سرش ایستاده و از او دفاع می کند، انگار که طرف صادق محصولی است، از طرف دیگر جوری از او خبر داده می شود انگار همین الآن سیگارش را بکشد، می برندش جلو دیوار و تیربارانش می کنند. از یک طرف روزنامه ها خبر می دهند که “ مرتضوی قصد استعفا دارد.” از طرف دیگر یک روزنامه دیگر می نویسد که مرتضوی گفت که “ حکم محکومیتی بیاورید، کنار می روم.” البته دادستان گفته که “ پرونده مرتضوی به دادگاه می رود.” ولی دادستان صد تا چاقو بسازد یکی اش دسته ندارد، همه اش تیغه دارد، همین آقای جعفری دولت آبادی که جانشین مرتضوی شد، گفته است: “ دادسرا برای مرتضوی قرار منع تعقیب صادر کرد، اما دادگاه رد کرد.” یا به عبارت دیگر، دادستان تهران صدور قرار جلب برای سعید مرتضوی را تائید کرد. یعنی به نظر شما چه می شود؟ احمدی نژاد بالاخره می ماند یا می رود؟ بشار اسد بالاخره می ماند یا می رود؟ اینکه اژه ای گفته کروبی و موسوی به دامن اسلام که فعلا آقا پوشیده است، برمی گردند، واقعا برمی گردند، یا دامن اش را لکه دار می کنند و همانطور صاف باقی می مانند. من آخرش نفهمیدم این که می گویند دامن طرف لکه دار می شود، منظور چه نوع لکه ای است؟
فوت کنیم؟ شخم بزنیم؟ محو کنیم؟
الآن یک هفته است، یا دقیق تر بگویم یک هفته و دوروز، یعنی نه روز است که من دارم فکر می کنم بالاخره این اسرائیل و امارات را چکار کنیم؟ نه اینکه نمی دانم باید چکار کنیم، معلوم است که باید از بین شان ببریم. ولی با چه روشی؟ هر چه فکر می کنم که با چه روشی از بین ببریم، به نتیجه مناسب نمی رسم. قبلا خیالم راحت بود، می گفتم بقول آیت الله خمینی مرحوم اسرائیل را از روی نقشه محو می کنیم. راهش هم ساده بود، یک نقشه می خریدیم، ماده محوکن، مثل وایتکس می گرفتیم، می ریختیم با قطره چکان روی قسمت اسرائیل. البته کره جغرافیایی چون گرد و لغزنده است، یک دفعه می دیدی وایتکس لیز خورد رفت روی لبنان بغل دست اسرائیل و کل بیروت محو شد، حالا از کجا وسط آن سفیدی حسن نصرالله را پیدا کنیم، معلوم نبود. نقشه که باشد راحت تر است، می گذاریم روی میز ده تا قطره می ریزیم روی اسرائیل ده دقیقه صبر می کنیم بعد با گوش پاک کن، یا پنبه یا دستمال کاغذی محوش می کنیم. حالا فکر کن موقع محو کردن صدای این هشت نه میلیون اسرائیلی که دارند محو می شوند گوش آدم را کر می کند. خوب آن هم راه دارد، یک پنبه می گذاریم توی گوش مان، صدایش را نمی شنویم. همه برنامه را برای همین محو کردن تنظیم کرده بودیم، تا اینکه هفته قبل آقای نقدی یک دفعه قاط زده و عصبانی شده و گفته که “ اسرائیل را شخم می زنیم.” خوب! مرد حسابی، چرا فکر هزینه هایش را نمی کنی؟ اولا این همه راه، ثانیا آن همه خاک، ثالثا با این وضع بودجه که هنوز بودجه سال 91 بعد از یک ماه کلیاتش تصویب نشده. با چی شخم بزنیم؟ مجبوریم تراکتورهایی را که دادیم به چاوز پس بگیریم، ببریم اسرائیل، چطوری ببریم؟ خودش یک ناو تراکتوربر می خواهد، یا نه، می خواهد با موشک و بمب شخم بزند، من واقعا نمی فهمم برای چی؟
فکر کنید رهبر معظم و رئیس محترم جمهور کلی وعده و وعید دادند که اسرائیل همین روزهاست که نابود شود. فکر کنید قبل از نابودی شخم اش بخواهیم بزنیم، بعد خودش نابود شود، اصلا بی فایده است. اگر بگذاریم نابود بشود بعدش شخم بزنیم، که فایده ندارد. مملکت نابود شده که شخم زدن ندارد. حالا وسط این همه گرفتاری و شب نخوابیدن و سردرد انتخاب وایتکس یا خیش برای نابودی اسرائیل، حالا باید امارات را هم نابود کنیم. البته یکی از نمایندگان مجلس اعلام کرده است که اگر “ ما فوت کنیم امارات نابود می شود.” من اول به جمله دقت نکردم، فکر کردم گفته اگر فوت کنیم، یعنی بمیریم امارات هم نابود می شود. با خودم گفتم چه عجب بالاخره وسط این همه نماینده مجلس یک موجود باشعور پیدا شد و فهمید که اگر فوت کند امارات نابود می شود. مثلا فرض کنید جمهوری اسلامی ایران فوت کرده بود، یعنی این که هست نبود، اصلا نه امارات این امارات بود، نه ترکیه این ترکیه. حالا ترکیه را کاری نداریم، ولی اگر ایران یک کشور درست و حسابی بود، اگر بخاطر این همه مشکلات الکی امارات محل سرپل تجاری ایران نبود، اگر این همه ایرانی به امارات نمی رفت و سرمایه های ایرانی آنجا را سروسامان نمی داد، اصلا اماراتی در کار نبود، هفت تا شیخ نشین بود که هنوز داشتند وسط صحرا با تویوتا لندکروزر با شتر مسابقه می دادند. ی
عنی واقعا اگر جمهوری اسلامی نبود، یک همچین وضعی می شد. بعدا دقت کردم دیدم که نه، این نماینده محترم مجلس منظورش این نیست که ما اگر فوت کنیم، یعنی بمیریم، بلکه منظورش از فوت کردن همان فوت کردن است که یعنی لپ های مان را باد کنیم و با همدیگر به طرف امارات فوت کنیم آن کشور نابود می شود. البته شاید هم بشود. فرض کنید با این همه سرب که در هوای تهران است ما اگر ریه های مان را پر از هوای تهران کنیم، و یک فوت محکم هفتاد میلیونی به طرف امارات کنیم، مثل بمباران شیمیایی اثر می کند و کل مملکت امارات را باد می برد. البته یک موضوعی هم مهم است، باید فاصله را هم رعایت کنیم، چون از تهران تا امارات خودش هزار و پانصد کیلومتر حداقل راه است، موشک بیندازیم شانش بیاوریم بدون فوتوشاپ برسد، فوت که بعید است. البته راههای دیگری هم هست، مثلا اینکه برای نابودی اسرائیل برویم لب مرز همه جیش کنیم تا اسرائیل غرق شود، یعنی اگر همه مسیر سراشیبی بود و جیش ملی ما در صحرای بین النحرین فرو نرفت. به هر حال بطور کلی هر جور که حساب کنیم، باید یک جوری اسرائیل و امارات را از بین ببریم، حالا یا با وایتکس، یا با تراختور، یا با فوت یا با تف یا با جیش، یا با یک وسیله دیگر. اینهمه نخبه داریم لابد یکی شان می تواند یک نبوغی بخرج بدهد و راهی پیدا کند.
مذاکرات جلیلی- اشتون موفقیت آمیز بود
غنی سازی را که برادران متوقف کردند. مذاکرات هم که به نتیجه رسید. احمدی نژاد هم که قرار است برود برای پاسخ دادن به سووالات به مجلس. محسنی اژه ای هم که گفته امیدوار است کروبی و موسوی هم مثل خاتمی به آغوش نظام برگردند. هاشمی هم که دوباره عزیز دل شد. فعلا هم که همه دارند تخت گاز می روند نیویورک برای مذاکرات صلح. ما که بخیل نیستیم، فعلا مملکت را باید دو دستی بچسبیم فردا کرمان می خواهیم برویم مجبور نباشیم از سفارت چین در پاکستان ویزا بگیریم. امارات سفیرش را از ایران فرا خواند، ما هم قرار شد سفیرمان را از امارات فرا بخوانیم. حالا این خط این نشان، از فردا همه چنان اصلاح طلب بشوند که انگار روز دوم خرداد عروسی شوهر ننه شان بوده. منظورم چیه؟ اصلا منظوری ندارم.