توطئه هایی که تست می شود

مهرانگیز کار
مهرانگیز کار

ریئس جمهور کنونی عراق چگونه سیاستمداری است؟ تا دو سه روز پیش به نظر می رسید پرزیدنت جلال ‏طالبانی ترجیح می دهد به گرفتاری های داخلی عراق اولویت داده و آنها را سر و سامان ببخشد، اما در روزهای ‏اخیر با خبرهایی مواجه شده ایم که یادآور آغاز ماجراجویی های صدام در ارتباط با ایران است. لذا احتمال می ‏رود سیاست خارجی صدام، توسط مخالفان او که اینک بر عراق حکومت می کنند در دستور کار قرار گرفته باشد. ‏این بار شاید حمایت های خاص بین المللی هم ماجراجویی را تقویت کند. ‏

روزنامۀ عربی زبان الحیات به نقل از جلال طالبانی ریئس جمهور عراق نوشته است:‏‎ ‎‏”قرارداد 1975 ایران و ‏عراق را به رسمیت نمی شناسد.” قرارداد تقسیم اروند رود (شط العرب) که میان شاه ایران و صدام حسین امضا ‏شده از نظر دولت کنونی عراق که مجموعه ای از مخالفان صدام است، پذیرفته نیست. ‏

با انتشار این نظرات، جلال طالبانی سرفصل تازه ای را در بحران های منطقه گشود و روشن شد ایران همچنان ‏در خطر است و بیانیۀ سازمان های اطلاعاتی امریکا فقط شکل خطر را تغییر داده است. ‏

جنگ هشت سالۀ ایران و عراق بر پایۀ اصول و موازین بین المللی هنوز پایان نیافته و آرامش با آتش بس برقرار ‏شده است. بنابراین موقعیت آسیب پذیر است. با تحولاتی که بعد از حملۀ امریکا به عراق اتفاق افتاد هزار میلیارد ‏دلار مطالبات ایران بابت غرامت جنگ که آغازگر آن عراق بود به زبان سیاسی مسکوت ماند و به زبان عامیانه ‏حقوق مالی مردم ایران در این ماجرا سوخت شد. جنگ ایران و عراق برنده نداشت. کشته و معلول و بی خانمان ‏از هر دو طرف فراوان داشت. جوانان ایرانی با ایثار جان خود وجب به وجب خاک سرزمینشان را که توسط ‏عراق اشغال شده بود باز پس گرفتند. این را می شود در جای خود پیروزی بزرگی برشمرد که در زندگی نامۀ آن ‏دلاوران به ثبت رسیده و افراد و دستجاتی که بعد ها با خون آنها دکان و دستگاه راه انداخته اند و با آن دلاوری ها ‏کاسبی می کنند و به قیمت جان شهیدان به توجیه ظلم و بیداد می پردازند از آن افتخارات سهمی ندارند.‏

اعلام الغای قرارداد 1975 از سوی ریئس جمهور عراق فاقد مبانی عقلی و حقوقی است. از دلایل سیاسی آن ‏هنوز خبری در دست نیست. صدام حسین هم ماجراجویی در این منطقه را با همین ادعاها آغاز کرد. عراق در ‏سال 1969 میلادی اعلام کرد آب های اروند رود (شط العرب) به طور کامل متعلق به عراق است و با این ادعا ‏با ارتش پادشاهی ایران در موقعیت جنگی قرار گرفت. ارتش ایران پیشرفته و مجهز بود. شاه ایران با آنکه از ‏حیث تسلیحاتی کم نمی آورد، جنگ را به مصلحت نمی دید. دولت ایران از حمایت دولت امریکا بهره مند بود. ‏صدام حسین به ارزیابی اوضاع و احوال پرداخت و با درک موقعیت نظامی و سیاسی ایران، آمادگی خود را برای ‏امضای یک توافقنامۀ مرزی ابراز داشت. البته پا در میانی یک شخصیت مصلح مانند رئیس جمهور وقت الجزایر، ‏حواری بومدین هم تأثیرگذار بود و نتیجۀ مذاکرات به صورت توافقنامۀ الجزایر در سال 1975 به امضای دو ‏کشور رسید. توافقنامه یک توافقنامۀ سیاسی است که مرزهای دو کشور را به دقت تعیین کرده و تابع همۀ آن ‏اصول بین المللی است که قراردادهای مرزی را حمایت می کند و لغو یک طرفۀ آنها را اجازه نمی دهد.‏

قرارداد در زمان انعقاد نشانه ای بود بر قدرت فائقۀ ایران در منطقۀ خلیج فارس. قرارداد حق مشترک دو کشور ‏در ادارۀ اروندرود (شط العرب) و تقسیم آب های این آب راه پر اهمیت را به رسمیت می شناخت و بر آن تأکید ‏می ورزید. اینک جلال طالبانی می گوید توافقنامه پیش از این توسط گروه های معارض صدام یعنی همان گروه ‏هایی که در حال حاضر حکومت را در عراق در اختیار دارند لغو شده است. این ادعا با تمام اصول حقوق بین ‏الملل در تعارض است. ‏

هرگاه خبر تکذیب نمی شد وارد دوران پر مخاطرۀ تازه ای شده بودیم و با آنکه خبر تکذیب شد بخواهیم و نخواهیم ‏تئوری توطئه دارد دیگربار خود را بر ما تحمیل می کند و از آنچه در راه است می ترساند. اینک پس از انتشار ‏سخنان ریئس جمهور عراق فهمیدن خطوط توطئه و پیامی که در خبرها نهفته است چندان سخت نیست. با انتشار ‏بیانیۀ نهادهای اطلاعاتی امریکا نفسی کشیدیم با این امید که از خطر حملۀ نظامی غرب به ایران کاسته شده. اما با ‏انتشار سخنان جلال طالبانی نفس ها در سینه حبس شد و پیام دریافتی این بود که گویا مقرر شده است درگیری ‏ایران در یک ماجراجویی منطقه ای و محلی به کمک دولت وقت عراق اتفاق بیافتد. فهمیدن پیام دشوار نیست. کل ‏جغرافیای ایران را می خواهند تهدید کنند و شاید مدیریت جهانی، فروپاشی جغرافیای این سرزمین کهن را در ‏دستور کار دارد. ‏

باورکردنی نیست، ولی مگر همین چند روز پیش نبود که از همکاری ایران برای تنش زدایی در عراق و استفاده ‏از نفوذ ایران بر رهبران تندروی شیعه در عراق سپاسگزاری شد؟ باورکردنی نیست مگر همین چند هفتۀ پیش ‏نبود که دیدیم سایۀ شوم جنگ دارد به حاشیه می رود. اینک با ناباوری به چشم می بینیم که سایه از جای دیگری، ‏از سوی دولتی که پیاپی پیام دوستی و همکاری می فرستد به ایران نزدیک می شود. باورکردنی نیست که عراق ‏به جای همکاری برای امنیت منطقه و امنیت حکومتی که در اختیار مخالفان صدام قرار گرفته است، آب را گل ‏آلود کند و امنیت منطقه را در هم بریزد. اینک که طالبانی خبر را تکذیب کرده بر پیچیدگی موضوع افزوده است. ‏او ضمن تکذیب گفته است: “قرارداد 1975 الجزایر جزو اسناد بین المللی است و تنها با درخواست ایران تغییر ‏می کند. من در آن گفتگو اشاره ای به این قرارداد نکردم و گفتم: ما به برادران ایرانی خود پیشنهاد داده ایم که ‏غرامت هزار میلیارد دلاری جنگ صدام را به خاطر وضعیت جنگ زدۀ کشور ببخشند. پس از این بود که ‏خبرنگار الحیات پرسید: در این صورت، باید منتظر لغو قراداد الجزایر باشیم که من نیز گفتم: اگر لطف برادران ‏ایرانی شامل عراقی ها شود چنین خواهد بود.“‏

جلال طالبانی که خود حقوقدان برجسته ای است چگونه می خواهد به این خواستۀ سیاسی که لطف برادران ایرانی ‏شامل حال دولت وی بشود و برادران ایرانی قرارداد را به نفع ایشان لغو کنند مشروعیت حقوقی ببخشد؟ آیا می ‏توان گفت او یک سیاستمدار تازه به دوران رسیده وغافل از حقوق بین الملل است؟ بی گمان چنین نیست. جلال ‏طالبانی خوب می داند آنچه را ادعا می کند در مجموعۀ حقوق بین الملل جایی ندارد و فاقد مبانی حقوقی و صلح ‏آمیز است. باید دید در مراکز تصمیم گیری های مدیریت جهانی چه می گذرد که عراق، این بدهکار بزرگ به ملت ‏ایران، از ایران طلبکاری می کند و در صدد است یک پیمان مرزی مهم را در هم بریزد. آیا برنامۀ فروپاشی ‏ایران کلید خورده است؟ جلال طالبانی بر پایۀ کدام اصل حقوق بین الملل توقع دارد حکومت ایران، برادری کند و ‏از حقوق ملت ایران به مجموعۀ حکومتی عراق امروز بذل و بخشش نماید؟ ‏

شگفتا که این بار یک حقوقدان برجسته آغازگر ماجرا شده است. طالبانی گفته بود توافقنامه از سوی گروه های ‏مخالف دولت سابق عراق، یعنی مخالفان دولت صدام حسین که اکنون حاکم بر امور کشور عراق شده اند لغو شده ‏تلقی می شود. وی افزوده بود دولت کنونی عراق با امضای برخی بیانیه های مشترک با ایران به دلیل درج این ‏توافقنامه در متون آنها مخالف است. با آنکه به صورت ظاهر وی سخنان خود را تکذیب کرد ولی این شائبه را که ‏سیاست های توطئه گر وارد صحنه های آزمایشی شده اند تقویت نمود. او در تکذیب خود به صراحت گفت که ‏انتظار دارد قرارداد لغو بشود. بنابراین اصل ادعای خود را تکذیب نکرده، بر آن صحه گذاشته و از باب احتیاط ‏همان خواسته را به صورت دیگری مطرح ساخته است. خواسته ای که کاملا با منافع ملی ایران در تضاد است و ‏امنیت را به خطر می اندازد. ‏

قراردادهای بین المللی، بخصوص قراردادهای مرزی با تغییر دولت ها بی اعتبار نمی شود. با تغییر رژیم های ‏سیاسی به هر دلیل که اتفاق افتاده باشد (کودتا، انقلاب یا جنگ) بی اعتبار نمی شود. دولت هایی که جانشین دولت ‏امضا کننده می شوند متعهد به ایفای تعهدات مندرج در قراردادهای مرزی هستند، مگر آنکه توافقنامه با رضایت ‏دو طرف تغییر کند. این اصول حقوق بین الملل صلح را تضمین می کنند و اعلام لغو یک طرفۀ قراردادهای ‏مرزی صدای طبل جنگ را به گوش می رساند. بنابراین دولت کنونی عراق و دولت کنونی ایران که هر دو دولت ‏های جانشین به شمار می روند مکلف به ایفای مفاد توافقنامه ای هستند که دولت های پیشین آن را امضا کرده اند. ‏کلماتی مانند “برادری” در اصول حقوق بین الملل جایگاهی ندارد. دولت ایران که نمی تواند حقوق مردم را از ‏باب برادری به دیگران تعارف کند. ‏

سخن طالبانی پیش و پس از تکذیب سنجیده نیست. با اصول صلح آمیز حقوق بین الملل وعرف بین المللی ناهمگون ‏است. وی در ادعای خود آن اصول را کنار گذاشته و به مخالفت حاکمان کنونی عراق با صدام استناد کرده است. ‏مستندی که او ارائه داده فاقد وجاهت قانونی است. ‏

قراردادهای مرزی از جملۀ محکم ترین قراردادهای بین المللی است و اعتبار تعهدات مندرج در آنها را آقای ‏طالبانی یا آقای احمدی نژاد یا دیگر روسای کشورها نمی توانند در هم بریزند، مگر آنکه قصد و نیت ماجراجویی ‏در کار باشد. تنها در زمینۀ توافقنامه های ناظر بر وام های دولتی است که حقوق بین الملل در موارد خاصی جای ‏چک و چانه زدن را باز گذاشته است. دلایل جلال طالبانی برای انتشار این ادعاها هرچه هست نشان از آن دارد ‏که سوء مدیریت مدیران سیاسی در ایران بالاخره در درازمدت کار خود را کرده و همه را به هوس انداخته تا از ‏این جغرافیای بی همتا سهمی و فیضی ببرند. ایران را تنها و بی پناه می بینند. ایران را در موقعیت نامطلوب ‏ارزیابی می کنند. ایران را عاجز از تنش زدایی می دانند. بی جهت نیست که امارات پیاپی بر دعاوی ارضی خود ‏بر سه جزیره اصرار می ورزد. بی جهت نیست که سهام ایران از منافع دریای خزر به شدت تنزل می یابد. ‏نارضایتی روزافزون ایرانیان که وضعیت نابسامان اقتصادی، انواع فساد حکومتی و اجتماعی و نقض گستردۀ ‏حقوق بشر علت اصلی آن است تصویری از ایران ارائه می دهد که به نظر می رسد فروپاشی جغرافیایی آن بدون ‏مقاومت وسیع مردم شدنی است. ‏

اما این فقط یک بخش از تصویر ایران است. از ایران تصویر دیگری هم می شود ارائه داد. در بخشی از جهان که ‏بخصوص مخالفت با سیاست های امریکایی اوج گرفته است، ایران در دوران ریاست جمهوری احمدی نژاد ‏گرایش هایی را پرچمداری می کند که شاید در خود ایران خریداری ندارد. اما در بخش بزرگی از جهان ‏طرفداران پرشور پیدا کرده است. این موقعیت هم مورد علاقۀ مدیریت جهانی نیست و ممکن است تبعاتی داشته ‏باشد که در نهایت نابسود به حال منافع ملی ایران است. شاید از این روست که ادعا پشت ادعا مطرح می شود. در ‏یک واکنش احساساتی و شتاب زده، تن مان از عاقبت کار می لرزد. آیا شایعات سیاسی که مدت سه دهه است ‏دهان به دهان می چرخد دارد تبدیل به واقعیت های هولناک می شود؟ آیا قرعه به نام جلال طالبانی افتاده است تا ‏کابوس های ما را تعبیر کند؟ برای مرزهای آبی و خاکی ایران چه برنامه هایی ریخته اند؟ آیا در این برنامه ها ‏دارند خوزستان را بین خود تقسیم می کنند؟ آیا در این برنامه ها دیگر مناطق مرزی هم محل توجه است؟ خدا کند ‏که سخنان طالبانی برآمده از خواب آشفته ای باشد و نه سیاست برنامه ریزی شده ای که متناسب با تئوری توطئه ‏تدوین کرده اند. خدا کند طالبانی زیر سلطۀ جاه و مقام سیاسی حافظۀ حقوقی اش صدمه ندیده باشد.‏

جهان 2008 با جهان 1975 تفاوت های بسیاری دارد. امیدی به پا در میانی شخصیت هایی مانند ریئس جمهور ‏وقت الجزایر حواری بومدین در کار نیست. شرایط جهان سال 1975 که در آن توافقنامۀ مرزی ایران و عراق ‏امضا شده به کلی تغییر کرده و ایران با سیاست خارجی آمیخته با توپ و تشر که حدود سه دهه از آن می گذرد ‏بسیاری حمایت ها را از دست داده است و ممکن است باب حملۀ نظامی غرب به ایران را بسته اند تا باب درگیری ‏منطقه ای بر ضد مرزهای آن را بگشایند. زمانی که طالبانی برای طرح ادعا انتخاب کرده زمان خاصی است. او ‏سخنگوی مصیبتی شده است که در راه است و دولت ایران نمی تواند با شیوه هایی مانند اعدام جوانان در مناطق ‏مرزی و بازداشت و محکومیت آنان در برابر مصیبتی که در راه است مصونیت ایجاد کند. با برنامه ای که ظریف ‏و دقیق تدوین شده باید ظریف و دقیق برخورد کرد. غفلت از محرومیت های قومی و تشدید خشونت نسبت به اقوام ‏ایرانی بدترین شیوه برای خنثی سازی توطئه هایی است که جغرافیای ایران را تهدید می کنند. هرگاه ساکنان ‏مرزی ایران در کورۀ داغ محرومیت و خشونت و اتهام پیاپی بسوزند و در این سیاست تجدید نظر فوری نشود کار ‏بر توطئه گران آسان خواهد شد. در تمام طول تاریخ جمعیت هایی که از دولت متبوعشان ناراضی بوده اند رد پای ‏ماجراجویان را گرفته اند و هنگامی که یقین کرده اند به خودی امیدی نیست دست در دست دیگران نهاده اند. در ‏شرایط بسیار سخت محرومان و ستمدیدگان به عاقبت کار نمی اندیشند. ‏

دولت ایران در موقعیتی گرفتار شده که برای عبور از آن ناگزیر است بهترین راه را انتخاب کند، هرچند به آن ‏تمایل نداشته باشد. مسائل دولت ایران لحظه به لحظه پیچیده تر می شود. طرفداران صلح و امنیت پیشنهاد می کنند ‏دولت به کارشناسان مستقل تکیه کند. کارشناسانی که تابع بی چون و چرای دولت ها نمی شوند، ولی کشورشان را ‏دوست دارند و می توانند مشاوره های سودمند در اختیار بگذارند. مرزهای جغرافیایی کشورها را فقط دولت ها و ‏نیروهای نظامی پاسداری نمی کنند. مرزنشینان و درجات اعتماد و رضایت آنان به دولت متبوع عامل مؤثری ‏است که هرگاه تضعیف شده باشد، کار را بر نیروهای نظامی و دولت سخت می کند و صدام های کوچک و ‏بزرگ را به طمع می اندازد تا آنچه را آماده شده بربایند. جای حامیان حقوق بشر که رفع ظلم از مردم به خصوص ‏از مرزنشینان را توصیه می کنند در این شرایط حساس منطقه ای گوشۀ زندان نیست. سیاست نقض گستردۀ حقوق ‏بشر در صورت تداوم بر نارضایتی های وسیع در مناطق مرزی کشور می افزاید و سیاستمدارانی بسیار کوچک ‏تر از پرزیدنت طالبانی از باب تست و آزمایش هم که شده حرف دلشان را می زنند و در صورت لزوم چندبار آن ‏را تکذیب می کنند تا سیب کاملا پخته و رسیده بشود و در موقعیت مناسبی توی دامانشان بیافتد. این ترفندهای ‏آزمایشی را باید جدی گرفت. زندان و اعدام مخالفان و منتقدان وضع را از آنچه هست بدتر می کند. ‏

‏ ‏