مذاکرات هسته ای مربوط به توافق جامع در حاشیه نشست مجمع عمومی سازمان برگزار می شود. این نخستین جلسه رسمی و جدی ایران و ۱+۵ بعد از بن بست نشست ۱۸ روزه وین ۶ است. نشست نیویورک ۲ دقیقا در سالگرد نشست نیویورک ۱ برگزار می شود که استارت فصل جدید رویکرد آشتی جویانه محدود حکومت در گفتگو های هسته ای را زد و رویدادی مهم در دستیابی به توافق موقت ژنو شد که تا کنون ادامه دارد.
از آنجاییکه تا پایان تمدید چهار ماهه اقدام مشترک شش ماهه ژنو کمتر از ده هفته باقی مانده است از این رو مذاکرات نیویورک اهمیت کلیدی در دستیابی محتمل به توافق جامع پایدار هسته ای دارد. در جریان این نشست بهتر می توان به گمانه زنی پیرامون مذاکراتی پرداخت که تا کنون دورنمای امیدوار کننده ای برای موفقیت نشان نداده است. البته به احتمال زیاد سرنوشت مذاکرات در دقایق پایانی مهلت مقرر ( سوم آذر ۹۳) تعیین شود.
اما نیویورک فرصتی است تا به نقطه عطفی بدل شده و روند مذاکرات را از بن بست و افزایش شکاف موجود به سمت کاهش اختلافات اصلی تغییر دهد. پیش از این مذاکرات، چندین گفتگوی یک جانبه و چند جانبه بین مقامات ایرانی و غربی انجام شده است. ابتدا جواد ظریف و کاترین اشتون در بروکسل دیدار کردند. در ادامه عراقچی و تخت روانچی با ویلیام برنز و وندی شرمن مذاکره کنندگان ارشد آمریکایی در ژنو ملاقات کردند. آخرین دیدار نیز در وین بین معاونان ظریف و مقامات بریتانیا، آلمان و فرانسه در وین برگزار شد.
اگرچه در همه دیدار ها بر اراده طرفین برای رسیدن به توافق تاکید شد اما همگان تصریح کردند که اختلافات بر سر مسائل اصلی به قوت خود باقی است. در اصل خروجی جلسات فوق درک و شناخت بیشتر دو طرف از آخرین مواضع در خصوص موانع تفاهم است. بنابراین توصیف مثبت و مفید بودن جلسات یاد شده تنها اقدامی سیاسی برای حفظ فضای امید در مذاکرات بوده و کماکان فاصله زیاد طرفین برسر تعداد سانتریفوژ ها، اندازه و چگونگی غنی سازی اورانیوم، چگونگی برداشته شدن تحریم ها، تاسیسات آب سنگین اراک، فعالیت های موشکی و… وجود دارد.
اما عاملی که خارج از موضوعات مذاکرات نقش مهمی ایفا می کند و می تواند وضعیت نهایی مذاکرات را شکل دهد، سر بر آوردن خطر داعش در سپهر جهانی و منطقه ای است.
رشد دولت اسلامی عراق و شام که اینک منجر به شکل گیری ائتلافی جهانی شده است تاثیرات انکار ناپذیری بر سرنوشت مذاکرات هسته ای ایران و ۱+۵ دارد. در ادامه سعی می گردد دامنه این تاثیرات تشریح گردد.
اظهار نظر اوباما که جمهوری اسلامی خطر اصلی نیست و سنی های افراطی مشکل هستند باعث شده است تا عده ای در ایران و آمریکا امیدوار شوند تا زمینه برای تغییر استراتژیک بین ایران و آمریکا و همکاری گسترده آنها به وجود آمده است.
این حرف تا حدی درست است اما به نتیجه گیری غلطی می رسد. تشدید فعالیت های ضد انسانی داعش و گسترش تهدیدات آن تنها باعث شده است تا جمهوری اسلامی دیگر اولویت اول سیاست خارجی و امنیت ملی آمریکا در خاور میانه نباشد. اما این بدین معنا نیست که تقابل هویتی، راهبردی و امنیتی دولت های ایران و آمریکا محو خواهد شد. تنش زدایی کماکان در حوزه های تاکتیکی خواهد بود. ضمن اینکه در عرصه سیاسی آمریکا دیدگاهی که کسینجر مطرح کرد و خطر جمهوری اسلامی ایران را بیشتر از داعش دانست، نیز طرفدارانی دارد که ممکن است در انتخابات پیش رو موقعیت بهتری در کنگره آمریکا پیدا نمایند.
اما دولت اوباما به طور مشخص خطر داعش را بیشتر از حکومت ایران می داند ولی به سمت عادی سازی رابطه با جمهوری اسلامی نمی رود مگر تغییری بزرگ در سیاست معطوف به آمریکا در جمهوری اسلامی پدید آید. اما رصد کردن مواضع رهبری و بخش مسلط قدرت روشن می سازد که چنین اتفاقی نمی افتد و راهبرد تقابل آمریکا کماکان عنصری بنیادی در روابط خارجی نظام خواهد بود. عدم تمایل متقابل ایران و آمریکا برای حضور در ائتلاف بین المللی پایدار بر علیه داعش تایید کننده این مدعا است.
همچنین یاد آوری زمانی که اولویت آمریکا مقابله با حکومت بشار اسد بود و توجه هم وزنی به گسترش فعالیت های داعش نمی داد، نیز آموزنده است که این مسئله باعث نشد تا دولت آمریکا نگرانی های امنیت اش را فرو بگذارد و سلاح های استراتژیک در اختیار مخالفان سوری قرار دهد.
ولی عدم تغییر در موازنه استراتژیک بین ایران و آمریکا به معنای تداوم وضعیت موجود نیست. کاهش تنش مقطعی بخصوص با توجه به نا معلومی مدت زمان جنگ با داعش و آرایش جدید مقابله جهانی با تروریسم پیامد های تعیین کننده ای در مناسبات دو کشور و بخصوص مذاکرات هسته ای دارد.
نخستین پنجره فرصتی که گشوده شده انعطاف در خصوص مسائل اختلافی است. در صورتی که تصمیم گیران اصلی حکومت با توجه به فضای جدید از سخت گیری فاصله گرفته و خطوط قرمز را کاهش دهند امکان رسیدن به توافق پایدار و جامع هسته ای افزایش می یابد. اما با توجه به وضع موجود چنین احتمالی کم است و دشوار بتوان فرض کرد که شکاف موجود ظرف هفته های آینده پر شود. از این رو حوزه تاثیر مبارزه با داعش بیشتر بر سر ایجاد فضای تنفس خواهد بود تا راه حل هایی برای تداوم توافقات در بازه های زمانی کوتاه مدت بدست آید. همچنین با توجه به ایجاد جبهه جدید در خاور میانه توسط رئیس جمهور آمریکا بعید به نظر می رسد که نمایندگان مدافع تصویب تحریم های جدید در صورت به بن بست خوردن مذاکرات جاری بتوانند در جلو بردن برنامه شان موفق شوند. در گیر بودن آمریکا و تمرکز تلاش ها بر علیه داعش افزایش تنش با جمهوری اسلامی را به دلایل نظامی و امنیتی با مشکل مواجه می سازد.
در این میان مدت زمان کارزار بر علیه داعش و فرجام آن نیز فاکتور مهمی است. اگر حملات هوایی آمریکا و متحدانش و دیگر اقدامات محدود کننده بتواند در فرصتی چند ماهه داعش را چون گذشته به فعالیت های مخفی و زیر زمینی عقب براند، آنگاه زمینه برای افزایش سخت گیری ها بر ایران در صورت حل نشدن اختلافات مساعد می شود. ضمن اینکه همکاری های راهبردی بین آمریکا و عربستان نیز افزایش پیدا می نماید.
اما در صورتی که کارزار طولانی شود آنگاه فشار غرب بر روی جمهوری اسلامی کاهش پیدا کرده و دست کم افزایش پیدا نمی کند و این مساله برای بخش مسلط قدرت در ایران اهمیت زیادی دارد.
در مجموع تقایل جهانی با داعش، تقابل راهبردی بین حکومت های ایران و آمریکا را به نحو ملموسی تغییر نمی دهد اما در سطح تاکتیکی و مسائل مقطعی تنش ها را کاهش می دهد و در کوتاه مدت اجازه نمی دهد شکاف بر سر برنامه هسته ای افزایش پیدا نماید.