گزینه ای برای انتخابات‏‎ ‎آتی

نویسنده

گزینه ای برای انتخابات آتی‎ ‎چنانکه که از ظاهر قضیه بر می آید عدم‎ ‎کاندیداتوری خاتمی چیزی فراتر از‏

نازکردن او به درخواست اصلاح طلبان است‎.‎

خاتمی هفته گذشته هنگام رای دادن در انتخابات مجلس سخنی را گفت که باعث ‏‎ ‎شکه شدن بسیاری شد. او ‏حرف از بازنشستگی سیاسی زد و این برای اصلاح‏‎ ‎طلبانی که خاتمی بزرگترین برگ برنده آنهاست بسی ‏دردناک و سخت است. اگر با خوش ‏‎ ‎بینی بازنشستگی خاتمی را موقتی بدانیم نمی توان منکر این شد که ‏احتمال ‏‎ ‎عدم کاندیداتوری خاتمی در انتخابات آینده ریاست جمهوری روز به روز ‏‎ ‎رو به افزایش است. بی ‏گمان در پی همین ممانعت ها هم بود که عارف چندی پیش ‏‎ ‎خبر از کاندیداتوری خود در صورت عدم حضور ‏خاتمی در صحنه انتخابات داد‏‎.‎

اینکه در برابر مشارکت و اصلاح طلبان ‏‎ ‎پیشرو چند راهی همیشگی وجود دارد‏‎.‎‏ اصلاح طلبان پیشرو می ‏توانند با معرفی ‏‎ ‎چهره های سرشناس و محبوبی چون محمدرضا خاتمی و طبعا رد صلاحیت آنها ‏‎ ‎وارد بازی ‏شناخته شده جناح راست نشوند. هزینه این کناره گیری مقتدرانه ‏‎ ‎اما شکست پیش از موعد است. گزینه دیگر ‏حمایت از کروبی است. مشکل اما ‏‎ ‎اینجاست که کروبی که تا اندکی قبل متحد خوب اصلاح طلبان بود اینک ‏چندی است ‏‎ ‎که در فرآیند “راستی شدن” قرار گرفته است. بر همگان واضح است که کروبی به ‏‎ ‎هیچ وقت ‏کاندیدای ایده آل اصلاح طلبان پیشرو نخواهد بود و از سویی ‏‎ ‎مواضع وی امروز بیش از هر زمان دیگر با ‏اصلاح طلبان در تضاد است‎.‎

اختلافات اخیر او با طیفی که وی ‏‎”‎تندروها” می نامد نیز کار را برای یک ‏‎ ‎ائتلاف جمعی اصلاح طلب سخت ‏تر و سخت تر می کند‏‎.‎‏ اعلام آمادگی عارف برای کاندیداتوری یک ‏‎ ‎گزینه دیگر را در برابر اصلاح طلبان ‏پیشرو قرار می دهد. این دسته از ‏‎ ‎اصلاح طلبان در صورت معرفی عارف به عنوان کاندیدای حزبی خود ‏استراتژی بسیار ‏‎ ‎مشابهی را به انتخاب دکتر معین در دوره قبلی پیش می گیرند. این شیوه ‏‎ ‎متاسفانه ضعف ‏خود را در دور قبلی نشان داد. با انتخاب عارف اصلاح طلبان در ‏‎ ‎حقیقت شخصیتی را روانه بازی هراس ‏انگیز انتخابات می کنند که در انظار ‏‎ ‎مردم شناخته شده نیست. بنابراین گرچه در صلاحیت سیاسی عارف ‏شکی نیست اما ‏‎ ‎معرفی یک چهره ناشناخته در انظار عمومی در شرایط بحرانی امروز یک ریسک ‏‎ ‎تاریخ ‏ساز برای اصلاح طلبان محسوب می شود‏‎.‎

با این حال گزینه سومی نیز در این بین ‏‎ ‎مطرح می شود. آقای هاشمی رفسنجانی از دیرباز یار و همراه ‏اصلاح طلبان بوده ‏‎ ‎است. اگر از فراز و نشیب های گاهگاهی در روابط ایشان با اصلاح طلبان ‏‎ ‎بگذریم به این ‏نکته می رسیم که ایشان هنوز نزدیکی قابل توجهی با اصلاح ‏‎ ‎طلبان دارند. مواضع و دیدگاههای مشترک ‏اقتصادی و بعضا سیاسی و روابط ‏‎ ‎نزدیک جبهه مشارکت و حزب کارگزاران سازندگی نیز همه می توانند ‏دلایل و بهانه ‏‎ ‎های خوبی برای حمایت از هاشمی رفسنجانی در انتخابات آتی باشند. از سویی ‏‎ ‎افول تدریجی ‏قدرت آقای هاشمی نیز می تواند دلیل خوبی برای همکاری ‏‎ ‎ایشان با مشارکت و اصلاح طلبان پیشرو باشد‎.‎

بحث اصلاح طلب بودن یا نبودن هاشمی ‏‎ ‎رفسنجانی بحثی دیرپاست که به میان شیدن آن را فایده ای در میان ‏نیست. با ‏‎ ‎این حال بیراه نیست اگر بگوییم که در شرایط کنونی هاشمی رفسنجانی به مراتب ‏‎ ‎اصلاح طلب تر ‏از کروبی است. به ویژه آنکه مواضع اخیر هاشمی در مورد ‏‎ ‎ایجاد تغییرات واقعی در قانون انتخابات و نیز ‏استفاده از مجمع تشخیص ‏‎ ‎مصلحت نظام برای همگی خبر از اصلاح طلب تر شدن مواضع ایشان می دانند. ‏پر واضح ‏‎ ‎است که این تغییر منافع در اثر منافع شخصی آقای رفسنجانی صورت می گیرد‎ ‎اما سوال اینجاست ‏که کدام تغییر و تحول تاریخی به خاطر چیزی غیر از منافع و ‏‎ ‎آسودگی های شخصی صورت می گیرد؟

‏ مگر انقلاب فرانسه را قیمت نان و انقلاب ‏‎ ‎آمریکا را مالیات های سرسام آورانگلیسی به وجود نیاورد؟ مگر ‏ما دمکراسی‎ ‎را برای منافع شخصی خود نمی خواهیم؟ اینجاست که تغییر مواضع آقای ‏‎ ‎هاشمی کاملا منطقی ‏و خوشنود کننده جلوه می نماید‎.‎‏ از سویی وزن سیاسی و قدرت اجرای هاشمی ‏‎ ‎رفسنجانی امری است که از ‏هیچ کس پوشیده نیست. گرچه اتفاقات اخیر قدرت ‏‎ ‎رفسنجانی را محدود تر کرده ولی هنوز هم هاشمی از ‏مهره های پرقدرت در ساختار ‏‎ ‎نظام است. اصلاح طلبان با معرفی کروبی در بهترین حالت خود را در ‏موقعیت ‏‎ ‎دوم خرداد ۱۳۷۶ قرار می دهند اما با انتخاب هاشمی عملا یک وزنه سیاسی را‏‎ ‎به خود اختصاص ‏می دهند‏‎.‎

در حقیقت انتخاب هاشمی از سوی اصلاح ‏‎ ‎طلبان یک انتخاب بلند مدت است. اصلاح طلبان با این انتخاب ‏عملا به هاشمی در ‏‎ ‎مقابل موج فاشیستی که نظام را تهدید می کند می ایستند. حال آنکه انتخاب ‏‎ ‎کروبی و ‏عارف حتی در صورت موفقیت ما را در موقعیتی شبیه موقعیت خاتمی در دوران هشت ساله اصلاحات قرار ‏می دهد‏‎.‎

علاوه بر تمام موارد ذکر شده هاشمی یک ‏‎ ‎مهره شناخته شده مردمی است. گرچه سیمای سرمایه دارانه ای از ‏او در میان ‏‎ ‎جامعه ایران وجود دارد نتایج انتخابات ریاست جمهوری گذشته و انتخابات ‏‎ ‎مجلس خبرگان نشان ‏دهنده این است که هنوز نام هاشمی رای آور است. در ‏‎ ‎انتخابات ریاست جمهوری هر چند هاشمی در پایان ‏مغلوب میدان را ترک کرد اما در ‏‎ ‎مرحله اول از تمامی کاندیداهای اصلاح طلب و اصولگرا رای بیشتری را ‏به ‏‎ ‎دست آورد. وانگهی هاشمی اگر هم چندان محبوب نباشد شناخته تر از عارف و ‏‎ ‎قدرتمند تر از عارف و ‏کروبی است‏‎.‎

دعوت جبهه مشارکت از هاشمی برای ‏‎ ‎کاندیداتوری می تواند بهانه خوبی باشد برای کنار گذاشتن کینه هایی ‏گذشته میان ‏‎ ‎دو طرف. بازگشت هاشمی به مسند قدرت می تواند نقطه پایانی باشد بر دوران‏‎ ‎انفعال و دور از ‏قدرت بودن مشارکت. گرچه سیاست های سیاسی هاشمی در ‏‎ ‎بسیاری موارد کمتر از اصول اصلاح طلبی ‏پیشرو حمایت می کند می توان انتظار ‏‎ ‎داشت که در سایه سیاست های پراگماتیستی او جامعه مدنی باز ‏موقعیت ‏‎ ‎خویش را در جامعه بیابد و مهمتر از همه از تنگنایی که امروز بدان دچار است ‏‎ ‎رهایی یابد.‏