پوران درخشنده از 1352 با ساختن فیلم های مستند در تلویزیون مرکز کرمانشاه شروع به فیلمسازی کرد و دو سال بعد به تهران منتقل شد. از 1359 با بازی در فیلم خانه آقای حقدوست شروع به فعالیت در سینما کرد و در 1365 اولین فیلم سینمایی خود را با نام رابطه کارگردانی نمود. یک سال بعد فیلم پرنده کوچک خوشبختی او را به شهرت و موفقیت بین المللی رساند، اما کارهای بعدی وی هرگز نتوانست به اندازه دو فیلم اول کارنامه اش بدرخشد. نگاهی انداخته ایم به بچه های ابدی هشتمین و آخرین ساخته او، که هم اکنون بر پرده سینماهاست…
پیام های اجتماعی
بچه های ابدی
نویسنده، تهیه کننده و کارگردان: پوران درخشنده. مدیر فیلمبرداری:حسین جعفریان. تهیه کننده: روح الله برادری. بازیگران: شهاب حسینی، پانته آبهرام، الهام حمیدی، هادی مرزبان و…
نگار در آستانه ازدواجش با ایمان درمی یابد که او تعهدی در زندگیش دارد که نمی تواند آن را به خاطر ازدواج، نادیده بگیرد. نگار دچار تردید می شود. آیا به ایمان حق دهد و آینده زندگی مشترک شان را با نفر سومی تقسیم کند…
فیلم جدید پوران درخشنده تقریباً با همان مشکلاتی دست و پنجه نرم می کند که ساخته پیشین این فیلمساز- رویای خیس- به آن مبتلا بود. درخشنده در چند فیلم اخیر خود به این نتیجه رسیده که انتقال پیام های اجتماعی به هر قیمتی اهمیتی بیشتر از زبان سینما دارد و چون برای انتقال این پیام ها زبان سینما را انتخاب کرده بنابراین به دلیل درست رعایت نکردن زبان سینما دچار لکنت در ارائه پیام های اجتماعی می شود.
او سال گذشته هم از زمان بد اکران فیلم خود گلایه مند بود و البته با تمام این حرف ها جزو معدود سینماگرانی به شمار می آید که این شانس را داشته که در این سال ها هم فیلمش را در جشنواره به نمایش بگذارد و هم در زمان کوتاهی آن را به اکران عمومی در آورد. این در حالیست که بسیاری یا قادر به تولید فیلم های تازه خود نیستند ویا پس از تولید نمی توانند بستر مناسبی را برای اکران ان فراهم آورند.
فیلم بچه های ابدی ادامه دلمشغولی های درخشنده است. او که از بدو فیلمسازی به کودکان آسیب پذیر علاقه داشته، در این فیلم نیز همان راه را به طور تقربی پی می گیرد. او در این فیلم سراغ کودکان معلول ذهنی رفته است. اگرچه فیلم از داستانگویی در رنج است اما نویسنده و کارگرددان فیلم کوشیده از پس داستانی ملودرام به زندگی این کودک معلول ذهنی نیز بپردازد. فیلم با داستان زندگی ایمان آغاز می شود و ماجرای ازدواج او با نگار. اما داستان خیلی زود از زندگی این دو جدا شده و مسیری دیگر را پی می گیرد. یعنی عملاً نقطه عزیمت داستان در فیلمنامه خیلی زود به فراموشی سپرده می شود. روند فیلم و ماجراهای طراحی شده به گونه ای پیش می رود که تا مقطعی به نظر می آید قهرمان اصلی ایمان برادر این نوجوان است که در قصد ازدواج دارد و در تردید است که وضعیت خود را -که مسئولیت نگهداری از برادر عقب افتاده اش را بر عهده دارد- به خانواده همسر جدیدش بگوید یا نه؟
و در مقطعی دیگر به نظر می آید قهرمان اصلی فیلم نگار است که باید بر تردیدهایش غلبه کند و برای زندگی آینده خود با حضور یک نوجوان عقب افتاده ذهنی در خانه تصمیم بگیرد. اما دربخش عمده پایانی که به تنهایی و کشمکش های نوجوان و جست و جویش در شهر بزرگ برای یافتن خانواده اختصاص دارد، این وجه خودنمایی می کند که قهرمان اصلی فیلم کسی جز همین نوجوان نیست که حضورش به نوعی در میان افراد سالم جامعه پذیرفته نمی شود و مسائل بعدی را پدید می آورد.
در واقع این چندگانگی از جایی وارد فیلم می شود که به نظر می آید خود فیلمساز هم به نوعی در انتخاب یک قهرمان دچار چند پارگی فکری شده است. به همین دلیل در هر مقطع مسائل یک فرد را بیشتر مورد تاکید قرار می دهد. اما مسئله تنها به این نکته ختم نمی شود و ما با نکات دیگری هم در داستان رو به رو هستیم که همچنان پیکره فیلمنامه را تضعیف می کند. جایی که نوجوان سرگردان در خیابانها فریب یک زن موادفروش را می خورد و وارد خانه او شده و تازه با مسائل و مشکلاتی جدید از جنسی خاص درگیر می شود. این خط فرعی با همه بار داستانی که دارد، بسیار دیر پا به داستان می گذارد.
تقریبا همانطور که با مرور داستان فیلم متوجه شدیم نقش دو شخصیت آغازگر داستان دائم کمرنگ و کمرنگ تر می شود. این نکته ایرادی مهم در فیلمنامه نویسی و اصولا روایت گری به شمار می آید که نویسنده قهرمان داستان خود را که موتور محرک داستان بوده را یکسره به فراموشی بسپارد.
در این میان کارگردانی هم همچون فیلمنامه آسیب پذیر می شود. زیرا ریتم در لحن و بیان پرداختن به شخصیت ها دائم تغییر می کند. اینکه کارگردان نمی داند تا چه اندازه باید روی بازی یک بازیگر تمرکز کند و یا زوایای دوربین باید روی کدام شخصیت تاکید بیشتری داشته باشد و مسائلی این چنین کلیت داستان را مخدوش کرده و به پیکره اثر صدمه ای اساسی را وارد می کند.