پیچیدگی روابط با ایران

نویسنده

‏‏ مارک برژینسکی، رای تکیه


تنش اخیر میان شناورهای ایرانی و ناوهای ایالات متحده در خلیج فارس، آن هم پس از انتشار ‏برآوردهای سازمان امنیت ملی آمریکا، خبر از ناتوانی دولت بوش در پیگیری یک سیاست منسجم ‏در قبال ایران می دهد. در حالی که برآوردهای امنیتی برخلاف ادعاهای همیشگی کاخ سفید ‏درباره خطر هسته ای ایران و بروز هر گونه جنگی موضع گرفته بود، اقدام خشونت آمیز سپاه ‏پاسداران ایران بر دامنه تنش ها با ایران افزود. هر دوی این اتفاقات نشان می دهد که بهترین ‏رویکرد در حال حاضراحتیاط و ثبات است.


گزارش امنیتی مانع تلاش های امریکا در جلب حمایت همگانی برای تحریم های جدید علیه ایران ‏شد. افکار عمومی خارج از آمریکا معتقد است پاداش تعلیق برنامه تسلیحات هسته ای ایران باید ‏امری مثبت و نه تنبیهی باشد. اما اینکه جمهوری اسلامی هنوز بر سر جاه طلبی های هسته ای ‏خود ایستاده و به غنی سازی اورانیوم ادامه می دهد، مطمئناً مایه نگرانی است. با همه این احوال، ‏هنوز گفتگو و دیپلماسی بهترین ابزار برای کاستن چالش ها با ایران است. علیرغم اظهارات کینه ‏توزانه مداوم محمود احمدی نژاد و رفتار بی مهابای قایق های تندور ایرانی، نشان می دهد که ‏ایران آماده چنین رویکردی است.


هرچند بسیاری ایران را حکومتی ملتهب و نظامی در نظر می گیرند که در هیجانات رستاخیزی ‏غوطه ور است، و به عنوان یک قدرت فرصت طلب در پی گسترش تسلط خود بر همسایگان ‏نزدیک است. اما آن روزهایی که ایران با افکار انقلابی در خیال نفوذ برای سرنگونی حکومت ‏های عرب وابسته بود، دیگر سپری شده است. نمایندگان ایران در سال گذشته، خصوصاً علی ‏لاریجانی به عنوان یک فرد منطقی، با تلاش برای تنش زدائی از سیاست منطقه ای به آغاز این ‏مسیر از عربستان سعودی و مصر اقدام کرد. ایران از نزاع های فرقه ای خانمان برانداز عراق ‏گرفته تا درگیری های داخلی لبنان، آموخته است که بهترین ابزار برقراری ثبات در منطقه ‏خاورمیانه و تامین منافع خودش در گرو روابط بهتر با رقبای همیشگی اش است.


حال سوال این است که آیا تمایلات مصلحت اندیشانه ایران قادر خواهد بود اسباب لازم برای ‏برقراری روابط با ایالات متحده را نیز فراهم کند؟ هرگونه رویکرد دیپلماتیک به ایران با یک ‏مانع جسورانه مذهبی روبرو می شود که از آن به عنوان محرک دستیابی به قابلیت های پیشرفته ‏هسته ای یاد می شود. ارسال سوخت هسته ای روسیه به این کشور نشان داد ایران در جلب ‏همکاری قدرت های خارجی برای رسیدن به اهدافش موفق است. علی خامنه ای هم تردید های ‏سابقه دار خود را به ایالات متحده دارد و دائماً ایالات متحده را به عنوان منشاء تهاجم فرهنگی و ‏دست درازی های امپریالیستی تقبیح می کند. با این حال، خامنه ای اخیراً با تاکید بر اهمیت منافع ‏ملی کشورش گفته است: “… قطعاً اگر این به نفع ملت ایران باشد، من اولین نفری خواهم بود که ‏از سرگیری روابط با ایالات متحده را تایید می کنم.”


بنابراین چالش پیش روی دیپلماسی ایالات متحده، رفع احساسات بدبینانه و توهم آمیز ایران از یک ‏سو، و پاسخ به نیاز خود در برقراری ثبات منطقه ای می باشد. برای ایجاد هر گونه رویکرد ‏محتاطانه و استوار می بایست پذیرفت اجماع بیت المللی و داخلی ناچیزی برای استفاده از زور ‏دربرابر آنها وجود دارد. ضمناً با تعییرات شگرفی که در چند سال گذشته در خاورمیانه رخ داده و ‏نیز برداشته شدن سد دفاعی سنتی عراق در برابر نفوذ ایران، منزوی ساختن تهران مشکل به نظر ‏می رسد. در حالیکه مقامات ایرانی مورد استقبال پایتخت های عربی قرار می گیرند و تجارت ‏فیمابین آنها پر رونق است، رضایت منطقه ای برای انزوای ایران وجود خارجی ندارد.


بوش پس از انتشار برآوردهای امنیتی اظهار کرد هیچ چیز عوض نشده است و ایران همچنان یک ‏تهدید محسوب می شود. قصد او از اولین سفر دوره ای طولانی مدتش به منطقه خاورمیانه هم ‏جلب حمایت بین المللی در اعمال فشار بر ایران است. اما برآوردهای امنیتی طلب می کند تاکتیک ‏های به کار رفته در برابر ایران مورد ارزیابی مجدد قرار گیرد. اینکه ایرانی ها کار بر روی ‏برنامه تسلیحات هسته ای خود را چند سال پیش متوقف کرده اند، چیز مثبتی است و فرصتی را ‏برای شروع گفتگوی بدون هیچ پیش شرط با تهران فراهم می آورد. ضمناً این باعث می شود هر ‏دو طرف با افکار سازنده ای به پای میز مذاکره بیایند. اگر یکی از طرف ها یا هر دو با لحن ‏تهدید آمیز، به دور از احترام و بی توجه به نگرانی های امنیتی دیگری شروع به مذاکره کنند، این ‏رویکرد از همان ابتدا محکوم به شکست خواهد بود.


حالا که یک خطر قریب الوقوع هسته ای درکار نیست، می بایست هدف بلند مدت ایالت متحده را ‏برگزاری گفتگوهایی با ایران دانست که در نتیجه آن ایران بتواند منافع خود را در ارتباط نزدیک ‏با خواست های بین المللی و غرب ببیند. رویکرد ایالات متحده باید بازتاب آمیزه ای از منافع ‏مشترک و مورد اختلاف با ایران باشد. از جمله منافع مشترک با ایران می توان از برقراری ثبات ‏در عراق، امنیت خلیج فارس و منع تکثیر سلاح های هسته ای را نام برد. ضمناً باید از احتمال ‏تاثیرات متقابل و فزاینده اقتصادی میان دو کشور هم استقبال نمود. در عین حال، ایالات متحده باید ‏روشن کند حمایت از تروریسم منطقه ای به طور مستقیم تهدیدی بر منافع ایران خواهد بود.


در چنین رویکردی باید از انتظارات بیجا خودداری کرد زیرا دردی را دوا نمی کند. اما دست کم، ‏پیش گرفتن یک دیپلماسی آرام و استراتژیک در برابر ایران، زمینه را برای دوره زمامداری پس ‏از احمدی نژاد فراهم می سازد که در آن ارتباط نزدیک با غرب و جامعه بین المللی، مسیری ‏عاقبت به خیر و امن تری را برای ایران رقم خواهد زد.‏

منبع: بوستون گلوب – 12 ژانویه ‏