پیرامون پلورالیسم سیاسی

علی افشاری
علی افشاری

انتشار نامه پنج تن از نوگرایان مذهبی واکنش های متفاوتی را بر انگیخت و موجب تحرکاتی در فضای سیاسی خارج از کشور شد.  متعاقب این بیانیه نامه های 54 روشنفکر و استاد دانشگاه و نامه بخش سکولار مدافع جنبش سبز نیز انتشار یافت که هر کدام راهکار ها و توصیه های  بخشی از  جغرافیای سیاسی کنونی برون مرزی  برای جنبش سبز را بازتاب می دادند. فضای پدید آمده شامل برخی انتقادات درست و پاره ای از برخورد های تخریبی بود که جا دارد برای آسیب شناسی توسعه سیاسی بدانها پرداخته شود.

فقدان دریافت  درست از مفهوم  تکثر و تنوع سیاسی یکی از مواردی است که بخوبی  در منازعات سیاسی اخیر آشکار شد. تجارب منفی گذشته باعث شده است تا هر حرکت گروهی با نوعی بدبینی و سوء ظن مواجه گردد و به قول اندیشمند گرامی آقای نیکفر “ هرمنوتیک سوء ظن”فضای غالب در بین کنشگران سیاسی را تشکیل می دهد. در این میان البته سهم فعالان مذهبی بیشتر است و حساسیت بیشتری نسبت به آنها وجود دارد. به نظر می رسد  سایه انقلاب اسلامی و برخورد انحصار طلبانه برخی از جریانات مذهبی در آن دوران  هنوز  بر فضای سیاسی  و بخصوص خارج از کشور سنگینی می کند که مبادا آن تجربه تکرار شود. اما این نگرانی از سوی بخشی ازنیروهای لائیک نیز به افراط کشیده شده است بگونه ای که حق فعالیت مستقل از سوی گروه های مذهبی را بر نمی تابند. تبار کثیری از این جریان به گروه هایی بر می گردد که بدیل آنها برای جمهوری اسلامی ، نظام های توتالیتر کمونیستی بود.

 اگر چه بخشی از مشکلات به ابهام بر سر تعریف سکولاریسم و نسبت دین و دولت بر می گردد، اما بخش عمده آن ریشه در درک نادرست از کثرت گرایی سیاسی دارد.

تحمل اعلام مواضع جداگانه از سوی علائق و سلیقه های متفاوت سیاسی و ایدئولوژیک بخشی ضروری از پذیرش سرمشق  تنوع و تکثر سیاسی است. پلورالیزم سیاسی بدین معنی است که اصل متشکل شدن و سازمان یافتن برای تمامی گرایش ها برسمیت شناخته شود. هیچ گروه و فردی عرصه فعالیت سیاسی را تیول و ملک طلق انحصاری خودش نداند و مشارکت سیاسی را از آن همگان بداند. بدیهی است افرادی که بیشتر با هم قرابت فکری، سیاسی و هویتی دارند در قالب مجموعه هایی گرد هم بیایند و به فعالیت بپردازند. این نوع فعالیت از کارامدی بیشتری برخوردار است تا اینکه هویت های متفاوت و یا متعارض در  یک جا جمع شوند. تعارض ها و تضاد ها مجال فعالیت موثر را از آنان سلب می کند.

قبیله گرایی در سیاست موقعی است که افراد صرف روابط دوستی و یا خویشاوندی کنار هم جمع شده باشند. اما جمع شدن حول اشتراکات فکری ، اعتقادی و یا قرار داشتن در موقعیت اجتماعی مشترک چنین ویژگی ندارد.

خودی و غیر خودی در سطح حاکمیت ملی ، مشارکت در تعیین فرایند های سیاسی و حضور در مناصب قدرت امری مذموم و منفی است. اما در سطح جامعه و عرصه عمومی خواه نا خواه وجود دارد و بخشی از ماهیت فعالیت جمعی است. هر گروه بر اساس مختصات فکری ، سیاسی ، نظام ارزشی و خطوط قرمزش به گروه هایی نزدیک و یا دور می گردد .

در شرایط کنونی ایران منسجم شدن افراد در قالب گروه های متفاوت بر اساس عواملی چون راهبرد های سیاسی ، ایدئولوژِی ، پیشینه و هویت عین گسترش  یافتن تنوع و تکثر سیاسی است و اینگونه است که چند صدایی تحقق پیدا می کند. جمع کردن همه در زیر یک سقف لزوما روش مناسبی برای همبستگی سیاسی نیست.

البته این نگرش بدین معنا نیست که امکان کار مشترک و فراگیر بین گروه ها با هویت مختلف وجود ندارد. بحث بر سر این است که مجرای مناسب این  فعالیت مشترک و یا فراگیر از همنشینی و توافق گروه های جدا از هم حاصل می شود نه از طریق جمع شدن هویت های متفاوت و بعضا متعارض در قالب یک گروه و کم رنگ کردن خطوط متمایز هویتی.

 تجربه ناکام  سالیان گذشته کسانی که می خواستند بر فراز هویت های متضاد پل بزنند و جریاناتی که سابقه مفصلی از منازعات تاریخی در پشت سر آنان قرار دارد را در یک صف واحد قرار دهند ، بخوبی روشنگر نادرستی این طرز تلقی هست که همبستگی را در وحدت مکانیکی جست و جو می کند.

این تلاش ها نشان داد که جمع کردن نمایندگانی از کمونیست، مذهبی، جمهوری خواه، سلطنت طلب و … برای درست کردن ماکت رهبری جامعه ایران کفابت نمی کند. بلکه ابتدا باید هویت های گوناگون  در داخل خودشان سامان یابند و نمایندگان شان را براساس وزن اجتماعی  شان  برگزینند  آنگاه تعامل و رقابت بین این گروه ها سرنوشت جامعه را روشن می کند.

شکل دهی وحدت گرایی بر اساس جمع کردن همه طیف ها و نگرش ها در یک ائتلاف سیاسی بیراهه ای است که با توجه به دیرپایی فرهنگ استبدادی و پاتریمونال در ایران می تواند بر عکس نفی کننده کثرت گرایی سیاسی باشد . همچنین فرجام مشابهی چون “ وحدت کلمه” آیت الله خمینی به بار آورد که خودکامگی و فرد محوری کم سابقه ای را پدید آورد و یا خواسته یا نا خواسته به وحدت مورد نظر  رهبری و اذنابش منتهی گردد   که در  پوشش جلوگیری از چند پاره شدن جامعه و اتحاد می خواهند همه دنباله روی خط آنان باشند.

این همگرایی حداکثری از قبل ترکیب کردن هویت های متمایز بیشتر تناسب با جامعه توده ای دارد که تکیه اش بر همسانی و یکسان سازی است. جامعه مدنی بر عکس بر  تکثر و تفاوت ها تاکید دارد که  اقشار و بخش های مختلف جامعه را با پذیرش اصل پلورالیسم وحدت می دهد.

ائتلاف هم همیشه یک فرمول طلایی نیست بلکه در شرایطی می تواند مفید باشد و در جایی دیگر فغالیت متمایز بازیگران سیاسی می تواند حاصل بهتری داشته باشد.

بر این اساس از فعالیت متمایز دیدگاه های مشخص سیاسی و عقیدتی در شرایط کنونی ایران  گریزی نیست  و در واقع از الزامات پذیرش تکثر سیاسی است. اما آنچیزی که ضروری است قبولی و رعایت قواعد پلورالیسم است.

 مهمترین قاعده پذیرش حق حضور نا مشروط همگان در میدان فعالیت است. هر نگرشی که بخواهد ایدوئولوژی خاصی اعم از مذهبی و یا غیر مذهبی را از امکان نقش آفرینی محروم کند ، مضر است و اساسا ا زمحدوده پلورالیسم خارج است.

پلورالیسم به عنوان یکی از ارکان اصلی دموکراسی هر نوع اقتدار گرایی و قبیله گرایی را رد می کند . در این سرمشق جایی برای بینش های ایدئولوژی محور نیست که می خواهند دولتی ایدئولوژیک اعم از مذهبی و یا غیر مذهبی را ترویج کنند. کثرت گرایی سیاسی حکم مسابقه فوتبالی را دارد که تیم های گوناگون با هم به رقابت منصفانه می پردازند و نهایتا یکی قهرمان می شود و هیچکدام ا زتیم ها هم از بازی کردن محروم نمی شوند تا دوباره در فرصت دیگر به رقابت بپردازند. رقابت خیلی جدی است اما در چهارچوب قواعد بازی صورت می گیرد. رقابت در کنار تعامل دو ویژگی ضروری کثرت گرایی سیاسی هستند.

یک بعد دیگر کثرت گرایی ، حضور جمعیت ها و گروه هایی هست که فقط مخاطبان خاصی را هدف قرار می دهند. این منطقی نیست که از همه گروه ها خواست که نمایندگی همه اقشار را بکنند. با جمع شدن گروه های متفاوتی که نماینده  بخش های معینی مثل طبقات محروم ، قشر مذهبی ، مدافعان اصناف گوناگون و طرفداران لائیک ها هستند  بهتر می توان به جامعه  همبسته و متشکل رسید به جای اینکه ار طریق یک سازمان فراگیر کوشید تا همه افراد جامعه را متحد کرد. 

 امروزه در سپهر راهکارهای مطرح برای تعیین ساختار دموکراسی در ایران آینده ،چهار گزینه مشخص مشروطه خواهی سلطنتی ، مشروطه خواهی فقه سالار ، مردم سالاری دینی و جمهوری خواهی وجود دارد. بدیهی است که این گزینه ها در عرض هم هستند و آلترناتیو هم بشمار می آیند. این دیدگاه ها در کنار هم امکان همزیستی ندارند و نهایتا یک گزینه باید انتخاب شود. پلورالیزم در این شرایط بدین معنا است که مدافعان این سبک های حکومتی ، حقوق هر یک را برای مشارکت در آزمون انتخاب به رسمیت بشناسند ، مردم را به عنوان داور نهایی بپذیرند و با همکاری یکدیگر قواعد رقایت منصفانه را تنظیم کنند . در این میان از رقایت سر سخت  و جدایی گریزی نیست و سرانجام این مردم هستند که تعیین می کنند که کدام ساختار حاکم خواهد شد و البته همه گرایش ها می توانند در چهارچوب آن ساختار به فعالیت بپردازند و هیچ جریانی به شرط پذیرش ساختار مورد تصویب ملت ، حذف نخواهد شد. این رابطه بین نیروهای مذهبی و لائیک و همچنین گرایش های چپ در برابر راست نیز صدق می کند. هر جریان مسیر خود را می رود و با حفظ اصول رقایت منصفانه می کوشد سهم بیشتری از افکار عمومی را بدست آورد. همچنانکه در جوامع مدرن و پیشرفته کنونی تکثر احزاب و گروه ها وجود دارد و ملاک کار مشترک  بیشتر حول همسویی سیاسی ، اشتراک دستگاه فکری و مبنای عقیدتی واحد می چرخد.

 

 در  این میان  باریگران کنونی سیاسی ایران و بخصوص آنانی که درخارج از کشور هستند  می توانند نمونه مناسبی از کثرت گرایی سیاسی را شکل دهند تا با از بین بردن برخورد های مخرب و منفی ، فضای سالم و سازنده ای را در بین گروه های معتقد به دموکراسی و حقوق بشر فراهم کنند.

شرایط خاص دوران گذار در ایران نیازمند ائتلافی اصولی بین نیروهای مختلف دموکراسی خواه است تاهم  قواعد بازی برای رسیدن به دموکراسی تدوین شود و هم با همگرا کردن نیروها ، توان لازم برای اضمحلال اقتدار گرایان و حکومت غیر دموکراتیک  فراهم شود.از کشمکش های بی جا و بحث های حاشیه ای اجتناب گردد و همسویی بین بردار های فعالیت های جریان های گوناگون معتقد به دموکراسی و حقوق بشر ایجاد گردد. در حال حاضر که گرایش های مختلف می کوشند تا به شکل گیری مطالبات مشخص در جنبش سبز یاری رسانند ، رعایت نکات زیر سودمند است ومی تواند منازعات موجود را به مسیر درست هدایت  کند: - فعالیت متمایز هویت های گوناگون فی نفسه ایراد ندارد ، به شرط اینکه برخورد انحصار طلبانه نداشته باشند.- هر گروه و جریان باید بپذیرد که سخنش سخن اخر نیست و وارد فضای گفتگو با دیگران شود- هیچ جریان تا زمانی که وزن اجتماعی اش مشخص نشده است ، حق ندارد به نمایندگی از مردم حرف بزند- تنها  و تنها مردم هستند که مشخص می کنند سمت و سوی جنبش سبز به کجا می رود و هیچ الگو و طرح ا زپیش تعیین شده را نمی توان بر قامت جامعه دوخت- گفتگو بین جریانات مختلف می تواند  نقش مثبتی در تقویت جنبش سبز، کاهش تنش های سیاسی  و حاشیه ای کردن جریانات افراطی و غیر منطقی  داشته باشد. از آنجاییکه طیف های تشکیل دهنده جنبش سبز بعد از انتخابات خیلی ناهمگون و متنوع هستند و از  سوی دیگر این جنبش از فقدان خواسته های مشخص و فراگیر رنج می برد ، لذا گفتگو بین بخش های مختلف جنبش می تواند در رفع این نقیصه و توانمند سازی جنبش سبز موثر باشد.- شکل گیری ائتلاف حول اصول کار و قواعد بازی ضرروت دارد نه لزوما بین بازیگران و کنشگران سیاسی  

پرهیز از کشمکش های بی حاصل سیاسی نیازمند  واقع بینی و توجه به مسائل استراتژیک است. در این میان طرد دیدگاه های افراطی در دو سوی میدان نقشی مهم دارد چه آنانی که همه جامعه ایران زا از منظر مذهبی می بینند و پیشاپیش نتیجه انتخاب آنان را در قالب های مذهبی محدود می کنند و هم کسانی که خدا نا باوری و لائیسیته را در سکولاریسم دسته بالا می پندارند و دروازه ورود به مدرنیته را وداع با تمامی باور های مذهبی می دانند.