نامه سرگشاده به مجید سرسنگی، مدیر خانه هنرمندان
سپاهی دکترای انگلستان ؛ فریب وتهمت بس کن!
خانه هنرمندان در چهارده سال گذشته نقش مهمی در ارائه و شناساندن فرهنگ و هنر معاصر کشورمان داشته است. آوازه فعالیتهای این خانه در چهارگوشه جهان پیچیده است و بسیاری از هنرمندان و هنردوستان جهان از فعالیتهای این تشکیلات هنری و فرهنگی باخبرند. به همین خاطر، بودن یک مدیر دلسوز و آشنا به هنر در ارتقاء سطح کیفی فعالیتهای خانه هنرمندان ایران موثر است. بهروز غریبپور و مجید جوزانی از اهالی هنر بودند و صادقانه انجام وظیفه کردند. با رفتن مجید جوزانی انتظار میرفت که مدیری از جنس هنرمندان باز بتواند چراغ این خانه را روشن نگه دارد. اما ظاهرا این مسیر با جاده ای لغزنده مواجه شد. دراین نوشتار تنها به برخی از علل عدم نارضایتی اربابان رجوع به خصوص در حوزه سالن های تماشاخانه ایرانشهر می پردازیم.
خطاب این نوشتار بی شک دکتر مجید سرسنگی و گفته های وی در مسند مدیریت خانه هنرمندان است. مدیری که اخیرا در اظهار نظر جالب توجه خود تمایزی میان تئاتر پیش و پس از انقلاب نمی داند.
آقای دکتر، حضورشما در خانه هنرمندان مصادف با ارائه وعده هایی شد که اول و پیش ازهرکسی برای اهالی تئاتر خوشایند بود. شما از همان ابتدا با شعار”توجه ویژه به گروه های جوان و با اصالت تئاتر برای موفقیت و رشد هر چه بیشتراهالی هنرهای نمایشی”قدم بر میدان مدیریت گذاشتید اماگذر زمان به تدریج باعث شد تا شکل مدیریتی و به خصوص فرمایشات اخیرتان سبب تعجب بسیاری از هنرمندان و هنردوستان شود.
شما درهمین کمتر از یک سال نشان داده اید که می توانید سالن های این مجموعه را تنها در اختیار معدود گروههایی ثابتی قرار دهید که هر سال یک بار و تنها با تعویض نام کارگردان دو تا سه بار در صحنه ایرانشهر حاضر شوند. درباره این موضوع اطلاعات و مستندات کافی موجود است و تنها قضاوت آن بر عهده وجدان شما و اهالی تئاتر است.
آقای دکتر در دیگرمصاحبه خود به خبرگزاری فارس گفته اید: “برنامه این تماشاخانه بر این اساس است که در سال ۹۲آثار کارگردانهایی معتبر را به اجرا درآورد. “
سوال: این کارگردانان را چه کسانی و بر اساس چه معیار هایی انتخاب می کنند؟ آیا این شما و همکار جوانتان در مجموعه خانه هنرمندان هستید که تشخیص این مهم را برای اهالی تئاتر و سینما تعریف می کنید؟ اگر چنین است لطفا درنخستین سخنرانی خود بگویید که این افراد از نظر شما چه مشخصه و امتیازاتی دارند؟آیا کارگردانان معتبر آنانی هستند که تنها در دنیای تصویر حضور دارند یا آنان که با دسترسی به منابع مالی بیشتر، می توانند شرایط حضور سینماگران را در سالن های “شما”فراهم آورند.
در یکی از سخنرانی های خود گفته اید: “برای من راحت است که از بودجهی خانه هنرمندان برای زرق و برق کردن مدیریتم استفاده کنم…”
سوال : در شرایطی که تقریبا همه اهالی فرهنگ و هنر از کم توجهی مالی مدیران ارشد به این حوزه نگران و گلایه مند هستند، به راستی برای شما که همواره خود را عضوی از خانواده هنری می دانید این کار راحت است؟آیا به سادگی از بودجه جایی که شما در آن جا خود را خادم فرهنگ دوستان می دانید می شود برای زرق و برق مدیریتی استفاده کرد!!؟این مهم چگونه و با چه روشی صورت می گیرد که حتی به نظر مطرح شدن آن برای همگان دردناک است.
آقای دکتر، در نشست خبری سال گذشته خود هم گفته بودید: “ما در همه سالهای بعد از انقلاب در حوزه فرهنگ و هنر کشور، برنامهای برای آینده نداشتیم، امروز فرهنگ وهنر ما شکل گلخانهای پیدا کرده و به شکل طبیعی رشد نکرده است.”
سوال :برنامه حضرتعالی در خانه هنرمندان چه بوده است؟ آیا تخریب شیوه مدیریت دیگرمراکزفرهنگ و هنر در حوزه دولت که بارها در نشست های مطبوعاتی اتان به آنان اشاره داشتید بخش مهمی از برنامه هایتان در طول یک سال اخیر بوده است؟علت به وجود آمدن این گلخانه ها چه کسی وبه چه گونه ای بوده است؟ آیاتصمیم های عجولانه و رقابت های کاذب شما و همکارانتان با مدیران مرکزهنرهای نمایشی باعث پدید آمدن گلخانه ها نبودند؟ آقای دکتر، شما بهتر از هر فرد دیگری پاسخ این سوالات را می دانید. می گویند شما می دانید که گل های این گلخانه در چه فصلی، چگونه و توسط چه کسانی باغبانی می شوند. پس بیایید و روشنگری کنید.
در نشست تخصصی تئاتر انقلاب اسلامی هم فرمودید: “اگر انقلاب اسلامی به پیروزی نمی رسید تئاتر ما چه می شد؟” و در همان جلسه گفته اید: در هنرهای نمایشی ما نشانی از هویت اسلامی و شیعی دیده نمیشود؛ تئاتر قبل و بعد از انقلاب اسلامی روند خود را طی کرده است و تنها تغییری که ایجاد شده ممیزیها و حجاب بانوان روی صحنههای نمایشی است.”
آقای دکتر، قطعا می دانید خانواده تئاتر تا چه اندازه صبور، باشرف و با گذشت هستند و یقینا بهتر می دانید افراد بی شماری دراین حوزه چشم خود را بر روی این جمله توهین آمیزتان بسته اند. اینان کسانی نیستند جزهمکاران پیشین شما در حوزه تولید آثار هنری که شاید بارها و بارها دست رد شما برای اجرا و ارائه آثار خلاقه اشان را تجربه کرده اند. تردید نکنید که این یادداشت در مقام انتقام این افراد از شما برای خالی ماندن دستشان از نوبت اجرا یا فراهم نشدن مرکز اجرایی آثارشان نیست و نخواهد بود. چرا که همه می دانیم شما برخلاف همه ادعاها و توصیفات خود از کمبودهای سالن های نمایشی و مراکز فرهنگی، قیم اهالی هنر نیستید.
آقای سرسنگی، دردیگر سخنان خود با سرسختی فراوان گفته اید به نظرتان: “انحرافی در جایی صورت گرفته و هر چه که جلو تر می رویم این انحراف بیشتر می شود.”
اما متاسفانه در آن سخنرانی به طور مشخص نگفته اید منظورتان از انحراف چیست و انحرافیون کیستند! آیا انحرافی که از آن سخن گفته اید به معنای “جنگ قدرت” نیست؟ اگر نه، واقعا دعوا بر سرچیست؟ شما بگویید، ما می خوانیم و می شنویم.
آقای دکتر، متاسفانه شما در یک سال اخیر همانند یک دانای کل و عالم علوم اولین و آخرین، با اعتماد به نفس و غروری عوامانه و به شیوه غریبی، آن چنان از مجاهدات خود در باب فعالیت های فرهنگی و هنری سخن میگویید که گویی نخستین و آخرین کسی بودهاید که به دلسوزی برای هنرمندان رسیده است. متاسفانه نمونههای زیادی برای بیاعتباری این ادعای اغراقآمیز وجود دارد که حرف و عمل شما را زیر سوال می برد.
آقای سرسنگی امتیازات و فعالیت های شما در حوزه فرهنگ و هنربرهیچ کس پوشیده نیست. حضرتعالی عضو سپاه پاسداران انقلاب اسلامی هستید، دکترای تئاترخود را از انگلستان گرفته اید و به جز استادی دانشگاه، ترجمه، نویسندگی، پژوهش و چاپ کتاب های مختلف درحوزه نمایش، اخیرا به عنوان تهیه کننده سریال های تلویزیونی نیز مشغول به فعالیت هستید. مدیریت آموزشی در گروه تئاتر دانشگاه تهران، ریاست کانون تئاتر دانشگاهی و تجربی، دبیری جشنوارههای مختلف و همچنین سردبیری نشریات هنری، بخشی از کارنامه اداری و فرهنگی شماست و اتفاقا مدتها در نهاد ریاست جمهوری فعال بوده اید. شما در عرصه مدیریتی تجربه قائممقامی سازمان فرهنگی - هنری شهرداری تهران را هم دارید و از چندی پیش به عنوان مدیر خانه هنرمندان ایران برگزیده شده اید. همه این موقعیت هایی که ما می دانیم و همه آن چه که مردم نمی دانند نکته ای ظریف را به وجود می آورد: شما که خود و کارنامه اتان را مدیون رژیم جمهوری اسلامی ایران می دانید، به طور قطع باید با متانت و حوصله اسلامی به توصیف اوضاع خانواده هنر بپردازید، مگر آن که بخواهید با توجه به شرایط حساس سیاسی کشور دچار زاویه ای پر از علامت سوال شوید… پس جناب آقای دکتر، توصیه دوستانه ای به شما داریم و آن هم صبوری، وسواس و دقت در انتخاب کلمات، کردار و گفتارتان در حوزه مدیریتی است.
در ایران ما، تهمت اهانت و تخطئه پیشینهای کهن دارد که دامن نامداران بسیاری را گرفته و سوخته است. تخطئه به جای نقد، حدیث کهنهای است که گویی با فرهنگ و ادبیات چپ و چپمسلکان همزاد است. ظاهرفریبان، پیش و بیش از آنکه پیکر تفکر را به تیر طعن بزنند، راه را در تحقیر مخاطب خود میجویند. اما، با این همه، جویبار اندیشه با مسیرهای سنگلاخ خو کرده و به جریان خود همچنان ادامه میدهد و از سدهای سدید میگذرد و همین است که حتی برخی روشنفکران از کورسوی چراغ نقد تاریخی که روشن مانده است میگریزند. نقد آشکار را به هیچ روی بر نمیتابند. در این بین رفتار پارهای از مدیران دولتی که خود از میان مردم برخواسته اند، نشان میدهد که نه تنها دماغ دیالوگ ندارند که سر آموختن شیوه نقد راستین را نیز ندارند. در این مملکت، کارخانه فرهنگ چپ جز به تولید نفی و نفرت و تمسخر نمیاندیشد و هرگز آماده شنیدن نقد و نظر نیست و این از ذات او برمیخیزد. کاش برخی از مسئولین کلام را به احترام و به وقار بر زبان می آوردند و به جای آنکه با بدبینی و ادعا، مطالب متعارف و نتایج آشکار را کشف و کشاف وانمود کنند، گوهر زبان را برای تولید بینش و آگاهی به کار میگرفتند و راه تأثیرگذاری بر خیل مخاطبان را در رعایت اخلاق میجستند تا بسیاری از گره ها، کور نمی شد و قابل حل.
آقای سرسنگی! بپذیرید خیل کثیری از هنرمندان از نظریهپردازیهای ملوکانه بیپایه منزجر شدهاند. فرومایگی فرهنگی اقتدارطلبان تاریکاندیش به جای خود، اما نخبهگرایی اجتماعی، رانتبازی اقتصادی، فردمحوری فلسفی، پنهانکاری و جبن سیاسی جریان موسوم به فرهنگ سازی که مدتی است پیکره هنرهای نمایشی را هم مصادره کرده، مدت هاست که اهالی هنررا مشمئز کرده است.