درس‌های کره‌شمالی برای ایران

نیویورک تایمز
نیویورک تایمز

» مقایسه نیویورک تایمز از توافق هسته‌ای کره‌شمالی با ایران

دفاع اوباما از توافق هسته‌ای با ایران به عنوان “فرصتی که یک‌بار در زندگی پیش خواهد آمد” منتقدانش را به یاد توافق هسته‌ای با کره‌شمالی با هدف پایان دادن به تهدید سلاح هسته‌ای این کشور می‌اندازد.

بنیامین نتانیاهو نخست‌وزیر اسرائیل و دیگران گفته‌اند، شکست آن توافق که منجر به ساخت سلاح هسته‌ای توسط کره‌شمالی شد، ثابت می‌کند توافق با تهران یک اشتباه بزرگ است. مذاکره‌کنندگان با کره‌شمالی می‌دانند از آن تجربه می‌توان درس‌های مهمی آموخت. اما این درس‌ها لزوما تائید کننده سوءبرداشت منتقدان افراطی از تاریخ نخواهد بود.

دولت کلینتون در سال ۱۹۹۴در مواجهه با کره‌شمالی متخاصم و مسلح به سلاح هسته‌ای، به توافقی دست یافت که کره را ملزم به کنار گذاشتن برنامه سلاح در عوض دریافت کمک در زمینه انرژی، لغو تحریم‌ها و روابط بهتر با آمریکا می‌کرد. با این حال اواخر دهه ۱۹۹۰ و اوایل دولت بوش متوجه شدیم کره‌شمالی فریبکاری کرده و توافق فسخ شد. امروز برنامه تسلیحاتی کره‌شمالی، همان‌طور که آقای نتانیاهو در سخنرانی اخیر خود در کنگره گفت، قادر است ظرف پنج سال آینده ۱۰۰ بمب هسته‌ای تولید کند.

با این‌که سیاست ما نهایتا شکست خورد، اما توافق این‌گونه نبود. بدون توافق ۱۹۹۴، کره‌شمالی بمب را زود‌تر می‌ساخت، سلاح‌ها را سریع‌تر انبار می‌کرد و تا کنون از زرادخانه بسیار بزرگتری برخوردار می‌بود. برآوردهای اطلاعاتی در اوایل دهه ۱۹۹۰ حاکی از آن بود که برنامه هسته‌ای کره‌شمالی آن‌قدر پیشرفته است که تا آخر دهه می‌تواند سالانه ۳۰ بمب هسته‌ای به اندازه بمب ناکازاکی بسازد. حالا بیش از ۲۰ سال گذشته و این اتفاق نیفتاده است.

از شکست توافق کره‌شمالی استفاده می‌کنند تا نشان دهند دستیابی به توافق با کشورهای سرکش امکان‌پذیر نخواهد بود. اما مهم این است که داشتن یک توافق که در جهت منافع ملی باشد، بهتر از نداشتن هیچ‌گونه توافق است و بر نیروی نظامی ترجیح دارد. به نظر می‌رسد توافق تهران تا رسیدن به آن استاندارد فاصله چندانی ندارد.

درس واقعی از تجربه کره‌شمالی این است که چرا توافق با کشوری که آن‌همه در آغاز وعده داده بود، نهایتا با شکست مواجه شد. دستیابی به توافق سخت است و حفظ توافق سخت‌تر.

آمریکا و متحدانش نباید فکر کنند با امضای توافق دیگر تمام مشکلات حل شده است. این ذهنیت در سال ۱۹۹۴ موجب شد تا مقامات بلندپایه توافق را امضاء کنند و اجرای آن به دست زیردستان دیوان‌سالار بیفتد. در نتیجه، آمریکا نتوانست به دو مشوقی که قولش را داده بود عمل کند: برقراری روابط بهتر سیاسی و لغو تحریم‌های اقتصادی. این رفتارِ کره‌شمالی را توجیه نمی‌کند، اما نشان می‌دهد این توافق‌ها نیاز به توجه دائم دارد.

چارچوب توافق با ایران به شدت پیچیده است و باید مطمئن شد تمام موارد با دقت اجرا می‌شود. یک راه این است که هیئتی از جانب آمریکا و شرکایش در مذاکرات برای نظارت بر حسن اجرای توافق تعیین شود.

درس دیگر این است که اگر تهران تقلب کرد نباید تعجب کنیم. با آن‌که دولت اوباما اصرار دارد اقدامات مهمی برای راستی‌آزمایی توافق صورت گرفته، باید برنامه‌ای دقیق برای واکنش به نقض احتمالی توافق تدارک دیده شود.

در مورد کره این اتفاق نیفتاد. وقتی دولت بوش در سال ۲۰۰۲ متوجه شد که کره تقلب کرده است، باید برنامه دولت کلینتون را ادامه می‌داد و به جای اتهام‌زنی باید با پیشنهاد فرصت دوباره با کره روبرو می‌شد. به این معنی که پیشنهاد روابط بهتر در عوض کاهش فعالیت‌های تهدیدآمیز را ارائه می‌کرد.

در مورد ایران باید سازوکاری برای حل مناقشات و برنامه‌ای برای اقدامات سیاسی، اقتصادی و احتمالا نظامی، در مواجهه با نقض احتمالی توافق تدارک دیده شود و پیشاپیش در مورد آن‌ها با متحدان به توافق رسید.

باید درک کنیم که بدون تغییر مثبت روابط سیاسی، احتمال شکست توافق به مرور زمان بالا می‌رود. مسلما کره‌شمالی و ایران از لحاظ سیاسی تفاوت‌های بسیاری دارند. تهران در کنار تندروهایش، جنبشی جوان و اصلاح‌طلب دارد که می‌تواند مایه امیدواری باشد. اما این‌که آیا این تفاوت تبدیل به اعتدال در سیاست خارجی ایران شود هنوز مشخص نیست.

با نزدیک شدن مهلت دستیابی به توافق جامع، مذاکره‌کنندگان باید به تجریه کره‌شمالی نظر داشته باشند، اما می‌بایست استدلال منتقدان را مبنی بر لزوم کنار گذاشتن دیپلماسی، نادیده بگیرند. دیپلماسی می‌تواند با اراده سیاسی و تمرکز پایدار موفق شود. فقط باید به خاطر داشته باشیم که دستیابی به توافق تنها شروع داستان است.

منبع: نیویورک تایمز - 10 آوریل 2015