رقابت جمهوری اسلامی ایران و عربستان سعودی امر تازه ای نیست. این رقابت حتی در مرداد ماه سال ۱۳۶۶ ( ۱۹۸۷) منجر به مرگ بیش از ۲۰۰ حاجی ایرانی و ده ها حاجی و مامور پلیس عربستان سعودی شد. پس از این حادثه تا مدت ها روابط دیپلماتیک دو کشور قطع شد.
درگیری در مراسم حج سال ۶۶ پیامد سال ها تلاش جمهوری اسلامی برای استفاده از حج برای اهداف سیاسی منطقه ای خود و تاثیر گذاری بر حکومت سعودی بود که از ابتدای انقلاب به عنوان رقیب اصلی یک حکومت شیعه در جهان اسلامی شناخته می شد. آیت الله حسینعلی منتظری، که در آن زمان هنوز قائم مقام رهبر جمهوری اسلامی بود، در نامه ای به آیت الله خمینی به این پیشینه اشاره کرده است.
آقای منتظری می نویسد: “بسیاری از افراد مورد اطمینان که خود ناظر جریان و در خط مقدم راهپیمایی بودهاند میگویند همه گناه گردن سعودیها نیست و ممکن بود راهپیمایی آبرومندانه انجام شود و به اینجا هم منجر نشود، ولی در اثر تندی بچهها و بی برنامگی اجمالاً هجوم و حمله از طرف بچههای نپخته ما شروع شد و سوژه به دست دشمن داد، هر چند دشمن مجهز و مهیا بود و دنبال بهانه میگشت تا ما را سرکوب کند. دشمن در سال قبل از آن در موضوع جاسازی و قرار دادن مواد منفجره در ساک های حجاج با ما عاقلانه برخورد کرد و تا اندازهای اغماض کرد و ما موضوع را رسیدگی نکردیم بلکه مغرور شدیم و در سال بعد چنین مصیبت بزرگی برای عالم اسلام رخ داد.”
در این نامه آقای منتظری علاوه بر اقدام های پنهانی ایران به صبر و حوصله دولت عربستان در قبال اقدام های جمهوری اسلامی نیز اشاره می کند. شبیه همین اشاره را در سخنان اخیر علی خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی می بینیم، آنجا که می گوید: “ما با سعودی ها در مسائل گوناگون سیاسی اختلافات متعددی داریم اما همیشه می گفتیم که آنها در سیاست خارجی متانت و وقار نشان می دهند، اما چند جوان بی تجربه امور آن کشور را در دست گرفته و دارند جنبه توحش را بر جنبه متانت و ظاهرسازی غلبه می دهند، که این کار قطعاً به ضررشان تمام خواهد شد.”
آنچه آقای خامنه ای از آن به عنوان متانت و وقار در سیاست خارجی عربستان سعودی یاد می کند، سیاست عربستان سعودی مبنی بر پرهیز از رویارویی صریح با ایران در دو دهه اخیر بوده است. این سیاست البته از دید ناظران مستقل بیش از اینکه ناشی از ویژگی های فردی باشد ( چنان که آقای خامنه ای سعی می کند نشان دهد) ناشی از ویژگی های ژئو پلتیک خاص حاکم بر موقعیت عربستان سعودی در سطح منطقه و جهان و به ویژه جهان اسلام بوده است. اما این سیاست در پی توافق موقت ایران و امریکا و گروه پنج بعلاوه یک بر سر برنامه اتمی به تدریج تغییر کرد و دولت عربستان سعودی به شیوه ای دیپلماتیک نگرانی های خود را بازتاب داد. ادامه نزدیکی ایران و امریکا و به موازات آن گسترش عملیات های نظامی آشکار و پنهان جمهوری اسلامی در عراق و سوریه و یمن سبب شد تا عربستان سعودی به سیاستی فراتر از ابراز نگرانی های دیپلماتیک روی آورد؛ تغییر سیاستی که با حمله هوایی عربستان سعودی به متحدان جمهوری اسلامی در یمن به جنگ نیابتی در یمن میان دو کشور منجر شد.
تشدید رقابت میان ایران و عربستان سعودی به عنوان دو قدرت منطقه ای بیش از آن که سودی برای مردم دو کشور یا کشورهای منطقه مانند مردم یمن و سوریه و عراق داشته باشد و منافع مردم و به ویژه مسلمانان را در منطقه در نظر گرفته باشد با هدف تلاش دو کشور برای تحکیم موقعیت خود در مناسبات جهانی و بهره گیری از آن در چانه زنی با امریکا صورت می گیرد.
رهبران دو کشور از نوعی رقابت مذهبی و ملی برای جلب همراهی مردم کشورهای خود با این تنش و رقابت استفاده می کنند؛ رقابتی که جلوه هایی از آن در جریان تعرض جنسی ماموران عربستان سعودی به دو نوجوان ایرانی و اعتراض گسترده در ایران از یک سو و تنش بر سر جلوگیری عربستان سعودی از پرواز هواپیما های حامل زائران ایرانی به عربستان دیده می شود. پیش از این نیز عربستان کوشیده بود در جریان اعزام زائران حج از ایران، توانایی و موقعیت خود را به رخ دولت ایران بکشد.
البته رهبران ایران به اندازه ای هوشیاری دارند تا در موضوعاتی مانند آزار جنسی علیه دو نوجوان ایران یا ایجاد مشکل برای اعزام زائران از خود خویشتن داری نشان دهند اما آنچه کاسه صبر آنان را لبریز کرد ،کاهش شدید درآمدی بود که به شدت بودجه سال ۹۴ ایران را تحت تاثیر قرار داد و شدید ترین محدودیت مالی را برای دولت ایران پس از تحریم ها بر سر برنامه اتمی ایجاد کرد. رهبران جمهوری اسلامی کاهش درآمد نفت را اقدام عربستان علیه خود تلقی کردند.
بیشتر ناظران بازار نفت دلایل اقتصادی را عامل تصمیم گیری عربستان سعودی در کاهش قیمت نفت دانستند اما رهبران ایران ترجیح دادند بر گمان بدبینانه خود تاکید کنند که با سیاست دشمن تراشیِ غالب در ایران همخوانی داشت.
در پی این تحول حوثیان متحد ایران در یمن در ماه های پایانی سال ۲۰۱۴ از ائتلاف مورد حمایت سازمان ملل برای حل سیاسی بی ثباتی در یمن خارج شدند و به اقدام مسلحانه برای تصرف دولت روی آوردند؛اقدامی که با حمایت گسترده سپاه پاسداران و سپاه قدس و چهره ها ی تندرو روبرو شد و به عنوان نشانه ای از صدور انقلاب اسلامی در راهپیمایی ۲۲ بهمن سال ۹۳ به یکی از شعار های اصلی تبدیل شد و هیات حوثی ها میهمان ویژه دولت ایران در این راهپیمایی بودند.
به موازات اقدام های دولت ایران، دولت عربستان سعودی نیز کوشید تا از شبکه روحانیون خود در داخل و خارج از این کشور برای نمایش دادن تنش خود با دولت ایران به عنوان جنگ با شیعیان متجاوز و رافضی بر منابر بهره برد و دولت های دوست خود در منطقه و متحدان غربی خود را به صحنه مصافی بین المللی با ایران بکشاند.
سیاستی که ایران به جای تلاش برای حل دیپلماتیک برای مقابله با آن، از آن استقبال کرد. چنان که از سخنان اخیر آقای خامنه ای بر می آید ظاهرا رهبر جمهوری اسلامی ترجیح داده از ادامه تنش با عربستان سعودی استفاده کند تا نشان دهد که توافق با غرب بر سر برنامه اتمی را به معنای تغییر سیاست منطقه ای جمهوری اسلامی نمی داند. بر مبنای همین تحلیل آقای خامنه ای همچنان بر طبل تنش با عربستان سعودی می کوبد: “سعودی ها در این ماجرا قطعاً ضربه خواهند خورد و بینی آنها به خاک مالیده خواهد شد.”
البته طرف دیگر هم چندان به ادامه این تنش بی میل نیست. سعود الفیصل وزیر امور خارجه عربستان سعودی به لوران فابیوس، وزیر امور خارجه فرانسه که برای پادرمیانی به ریاض سفر کرده، گفته است: “ایران با چه توجیهی خواهان توقف عملیات ما در یمن است؟… ما به یمن رفتیم تا به دولت مشروع این کشور کمک کنیم. اختیار امور یمن دست ایران نیست.”
آقای خامنه ای در حالی از بر خاک مالیدن بینی سعودی ها سخن می گوید که محمد جواد ظریف وزیر امور خارجه دولت ایران با یک طرح صلح به عمان و پاکستان رفته است؛ سیاستی که از سوی دولت روحانی دنبال می شود و آقای خامنه ای می تواند هرجا لازم بود بگوید که نه مخالف است و نه موافق.
سیاست غیر شفاف و غیر پاسخگوی آقای خامنه ای این امکان را می دهد که هر جا نتوانست سیاست مورد نظر خود را پیش ببرد (مانند آنچه در ماجرای برنامه اتمی رخ داد) به سیاست مذاکره و توافق تن دهد و البته حتی مسوولیت همان توافق را هم نپذیرد و به مردم بگوید که فکر نکنند اگر به توافق تن داده است به خواسته های دیگر مردم تن خواهد داد. از این رو حتی خوشحالی مردم را بر نمی تابد و از بیهوده بودن تبریک گفتن سخن می گوید.
به این ترتیب آقای خامنه ای ترجیح داده است به جای استفاده از فرصت حل و فصل تنش بر سر برنامه اتمی ایران برای رفاه و اسایش مردم ایران، آن را به فرصتی برای تحکیم سیاست های منطقه ای خود تبدیل کند، همان طور که دولت عربستان فرصت را برای از پرده برون افکندن جنگ پشت پرده خود با جمهوری اسلامی مناسب دیده است؛ بازی قدرتی که نشان می دهد برای هیچ یک از دو دولت متکی بر درآمد نفت و اولیگارشی روحانیون دولتی و متحدان نظامی آنان، توجه به منافع مردم در اولویت قرار ندارد.