دکتر خزعلی می گه اسمش دانیال بوده، یا شمعون بوده، یا شموئیل بوده، یا عباس لقا بوده یا یک چنین چیزهایی، با این وضعی هم که سالی یکی از پدرهای این محمود به رحمت ایزدی می رن، به نظرم یک مشکلات ویژه ای وجود داره. البته یک نظریه وجود داره که معتقده که کلا اسم طرف یعنی “ محمود احمدی نژاد” اسم مستعاره و اصولا رئیس جمهور ما با اسم مستعار رئیس جمهور بوده و هست. ولی خیلی ها معتقدند که اصلا این حرف ها نیست و ایشون شایعه نیست و وجود داره و اسمش هم در دوره نوجوانی یا “ بمانی” بوده یا “ قدم خیر” یا “ خوش قدم” و شاید هم “ سرخور”. دلیلش چیه؟
باور کنید ایشون اصلا به اون بدی که همه فکر می کنند نیست، خیلی چیزها دست خودش نیست، بدشانسه. پروین شون که گفته روی پوستش نوشته 666، البته این حرف رو ایشون در یک مصاحبه ای زده که دو هفته دیگه منتشر می شه. حالا این مصاحبه اصابت کند توی سر طرف مذکور، مشکل مهمی که ما داریم اینه که این 96 روز رو چه کنیم؟ باید یک وزارت اسفند و چشم زخم دائر کنیم و از حالا تا روزی که پرستو ها به ارادان برمی گردند، طرف رو جمع کنیم و بفرستیم بره خونه شون، وگرنه هر روز یک مصیبت داریم. می پرسید برای چی؟
لابد فکر می کنید که این “ خاله قدم خیر” یک میلیارد دلار رو بالا کشیده، ولی اشتباه می کنید، کاش دزد بود. حداقل یک میلیارد می دزدید تموم می شد، ولی این جوری 200 میلیارد نابود می شه، وقتی هم که نابود می شه چه فرقی می کنه دزدی کرده باشند یا گم شده باشه یا تلف شده باشه. من حدس می زنم یک میلیارد دلار رو حواسش نبوده، یک جایی دوربین دیده مسحور و شیفته آب دهن اش راه افتاده، کیسه پول رو ول کرده به امان خدا. یک دفعه می بینی اگر بری بگردی، می بینی یک میلیارد دلار رو زیر بالشی، توی دستشویی، موقع شوت زدن، توی رختکن، لای جوراب های نشسته گم کرده باشه و اصلا پولی گم نشده باشه، ولی باور کنید اصلا مساله ما پول نیست، چرا فکر می کنید مساله ما پوله؟
امروز آخرین روز مسابقات کشتی جهان بود، حالا اگر شما نمی اومدی نمی شد؟ الهی اون پات قلم بشه که هیچ کس نه از اون کفش ها خیر دیده نه از اون جوراب های سفید در امانه. حالا شما امروز رو نمی رفتی برای مسابقات قهرمانی کشتی، می مردی؟ کلکسیون عکس هات چیزی کم داشت؟ مرد حسابی! جان کلیه پدران زنده و مرده ات، این 96 روز آخر رو ول کن. ول نمی کنه ایشون. امروز مسابقات قهرمانی کشتی بود و در این سه روز ایران همه رقبا رو شکست داده بود. همه کشتی گیرهای ایرانی پیروز شده بودند و همه چیز آماده بود که امروز ایران قهرمان کشتی جهان بشه. تا همین عصر امروز. آخرین کشتی گیر ایرانی هم داشت مسابقه می داد و اتفاقا جلو هم بود، سه امتیاز جلو بود، اصلا دو دقیقه مونده بود که ایران قهرمان جهان بشه….. توی سالن چه اتفاقی افتاد؟
یکی گفت: حاج آقا! درست به موقع اومدید، ما سه امتیاز جلو هستیم و ایران تا قهرمانی جهان سه دقیقه بیشتر فاصله نداره…..
محمود گفت: واقعا بسکتبالیست های ما چشم جهان رو خیره کردند…..
علی آبادی گفت: نه حاج آقا، بسکتبال نیست، کشتی یه، البته ما که هم با آزادش مخالفیم هم با فرنگی اش، ولی داریم قهرمان جهان می شیم….
یک دفعه در باز می شود و رئیس جمهور وارد سالن می شود، همه مردم که در حال تشویق کشتی گیر ایرانی بودند حال شان گرفته می شود؛ بابا این دیگه کی بود…..
کشتی گیر ایرانی که سه امتیاز جلوست، یک دفعه متوجه می شود که رئیس جمهور ایران وارد سالن شده است…… همه چیز عوض می شود، فرشته های امید، دعای مادران کشتی گیر ایرانی، تشویق تماشاگران همه در یک لحظه محو می شود، ایران شکست می خورد و تیم ایران قهرمانی جهان را از دست می دهد.
البته چند تا راه داریم
یکی اش این است که این 96 روز عده ای فداکاری کنند ایشان را بدزدند و ببرند یک جایی قایم کنند که بیخودی هی راه نیفتد این ور و آن ور برود.
یکی دیگرش این است که حضور رئیس جمهور در کلیه اجتماعات تا سه ماه ممنوع شود، برود ورزشگاه یک دفعه می بینی شهاب آسمانی آمد و خورد توی سر مردم، برود برای بازدید از شهرستان یک باره می بینی شصت نفر زیر دست و پای خودشان له شدند، برود توی سفید رود آب بخورد، می بینی تمام آب تهران مسموم شد. یکی به دادمان برسد.
یکی اش هم این است که برویم بنشینیم زیر پای الیور استون، چاوز هم دعوتش کند، آمریکایی ها هم یک تور سخنرانی در همه دانشگاهها بگذارند که ایشان حداقل یکی دو ماه برود سفر، من حاضرم به جای حضرت مولانا همه کارهایش را انجام بدهم….
در هر حال، فقط 95 روز یکی مواظب این باشد