انتخاب یک رهبر همیشه کار مهمی است، بخصوص وقتی رهبر نداشته باشیم، اما این کار به سادگی انجام نمی شود. برای انتخاب رهبر و ستودن آن از راههای زیر می توان استفاده کرد.
عراق بعثی: صبر می کنید تا انتخابات برگزار شود و مردم به رئیس جمهور رای بدهند، بعد با همراهی پانزده نفر از رهبران ارتش علیه رئیس جمهور کودتا کرده و او را به دلیل خیانت به خلق اعدام می کنید، بعد همه افرادی که به شما در کودتا کمک کردند، دستگیر و اعدام می کنید، در نتیجه خودتان رهبر می شوید. فردای همان روز اعلام می کنید که خروج از کشور برای همیشه ممنوع است، در نتیجه مخالفان تان تا یک ماه بعد از کشور خارج می شوند. از آن به بعد تا کودتای بعدی شما رهبر محبوب خلق و سایه خدا خواهید شد.
نظام کمونیستی: شانزده نفر با هم عهد می کنید که انقلاب را به نتیجه برسانید. دو نفر در جریان پیروزی به شهادت می رسند، دو نفر شش ماه پس از پیروزی انقلاب کبیر به دلیل انحراف به خارج فرار می کنند، دو نفر به دلیل اینکه مردم از همه بیشتر دوست شان دارند توسط ده نفر دیگر ترور شده و کشته شدن آنها با امپریالیسم نسبت داده می شود. چهارنفر، پنج سال بعد به دلیل میلیاردر شدن تسویه می شوند، از شش نفر باقیمانده دو نفر تصمیم می گیرند انقلاب را صادر کنند، و توسط چهار نفر دیگر کشته می شوند، از چهار نفر دیگر، بیسوادترین، دروغگوترین، زشت ترین، عقده ای ترین و ساکت ترین عضو شورای انقلاب بعد از شش سال بقیه را اعدام می کند و خودش رهبر کشور می شود و مردم عاشقانه دوستش می دارند، مجسمه اش را می سازند و عبادتش می کنند.
استبداد آسیایی آسیایی: یک انقلاب راه می اندازیم، بعد تمام دانشمندان و دانشجویان و معلمان و ورزشکاران و سران احزاب و روشنفکران و روزنامه نگاران و متفکران و دانشمندان را دستگیر می کنیم، تمام کلیسا ها و مساجد و کنیسه ها و رهبران همه ادیان را زندانی می کنیم و بین افرادی که دستگیر نشده اند انتخابات برگزار می کنیم و نتیجه انتخابات هر کسی باشد رهبر کشور می شود و تا سی سال هم باقی می ماند.
استبداد آسیای جنوب شرقی: رهبر قبلی با همسر رهبری بعدی سکس می کند، نه ماه بعد یک رهبر جدید متولد می شود.
استبداد آمریکای لاتین: مخالفان حکومت قدرت را در دست می گیرند و مردم را به خیابان دعوت می کنند، هر کسی توانست ساعات بیشتری سخنرانی کند و مردم در جریان سخنرانی اش بیشتر دست بزنند، خودبخود به عنوان رهبر توسط مردم انتخاب می شود. رهبر برای اینکه برسر قدرت باقی بماند باید هفته ای یک سخنرانی هشت ساعته در بزرگترین میدان شهر برگزار کند و حرف زدن را برای دیگران ممنوع کند.
استبداد اروپایی: هفته ای یک ماه روزی سه ساعت در آئینه نگاه می کنید، وقتی از خودتان خیلی خوشتان آمد تصمیم می گیرید که کاری کنید که همه شبیه شما بشوند، بعد مردمی که شبیه شما هستند دور هم جمع می کنید و سعی می کنید حزبی از افرادی که شبیه شما هستند تشکیل می دهید، بعد مخالفان حزب را کتک می زنید، همین موضوع مردم را به شما علاقمند می کند و در نتیجه کم کم حکومت افرادی که همه شان شبیه شما هستند تشکیل می دهید و وقتی قدرت پیدا کردید اول همه کسانی که شبیه شما نیستند می سوزانید و بعد با همه کشورهایی که شبیه کشور شما هستند رابطه برقرار می کنید و هر کشوری که مردمش شبیه شما نیستند نابود می کنید، تا وقتی بتوانید بقیه را نابود کنید شما رهبر همه خواهید بود و اگر نتوانید همه را نابود کنید و همه به شما افتخار می کنند، می شوید رهبر ملعون و نفرین شده که همه شما را لعنت می کنند.
رهبر ناسیونالیست: تلاش می کنید که کسانی که در کشور یا منطقه شما زندگی می کنند از کشور خارج نشوند، هرگز به زبانهای دیگر حرف نزند، لباس محلی بپوشد، فقط با زنان کشور خودش زندگی کند، بخاطر کشورش بمیرد و بخاطر کشورش بکشد، به مردم کشورتان هم می گوئید که شما قدیمی ترین، با فرهنگ ترین، مقاوم ترین ترین و زیباترین مردم جهان هستید. بعد کسی که بیش از همه مردم وطنش را دوست دارد، رهبر کشور می شود، بعد کم کم رهبر شروع می کند همه کسانی که طرفدار عظمت کشور نیستند نابود می کند، از این پس شما رهبر هستید و قدرت شما تا زمانی که مردم تان به زبان ملی حرف می زنند و لباس محلی شان را دوست دارند و بقیه دنیا را جزو زوائد حساب می کنند و درهای کشورتان را باز نکردید حفظ می شود.
استبداد آشنا: شما باید تصمیم بگیرید قدرت را حفظ کنید، مهم نیست که دربان وزارتخانه هستید یا سرهنگ ارتش یا وزیر یا نخست وزیر، چون هیچ کس دیگری نمی خواهد قدرت را حفظ کند، بنا براین شما از زمانی که تصمیم بگیرید رهبر شوید، دو سه سالی طول می کشد تا رهبر شوید. از آن پس همه می خواهند رهبر شوند، اما شما نباید نگران باشید، برای اینکه اطرافیان تان از جمله طرفداران مخالفان تان خودشان خودشان را نابود می کنند. وقتی رهبر ایران شدید معمولا تا وقتی نمردید رهبر باقی می مانید، مگر اینکه بطور تصادفی در یک روز تعداد مردمی که به هر دلیل به خیابان آمده اند و. یادشان می آید که از شما خوششان نمی آید تصمیم بگیرند در خیابان بمانند، تا آن روز مشکلی نخواهید داشت. و بعد از آن روز دیگر زنده نخواهید ماند.
نتیجه گیری اخلاقی: رهبر خوب رهبری است که قول بدهد سر یک مدت مشخص برود.