”سفرهای استانی یک اتفاق بزرگ بود، یک توبه و استغفار از جانب دستگاه های دولتی و مدیران کشور که به صورت متداول سالها در مرکز متمرکز شده و از مرکز برای نقاط مختلف کشور تصمیمگیری میکردند.” (احمدی نژاد در مصاحبه با خبرنگاران بعد از پایان دور اول سفر های استانی)
در ادامه سفرهای تبلیغاتی زمان انتخابات ریاست جمهوری و بر اساس وعده هایی که همان زمان داده بود، احمدی نژاد در آبان 84 سفرهای دوره ای استانی خود را با حرکت به سوی خراسان جنوبی آغاز کرد. سفرهایی که بعد از انجام چندین سفر از دور دوم آن، هنوز مورد بحث محافل سیاسی و خبری داخل و خارج است. مسافرت هایی که احتمالأ، توانسته رئیس جمهور کشورمان را رکورددار این عرصه در جهان کند.
رئیس جمهور از زبان تمام موافقین، هدف این سفرها را رسیدن به قله ترقی می داند. او در جمع مردم سراوان با تاکید بر اینکه سرتاسر سرزمین ایران سرشاراز منابع غنی، زمینهای حاصلخیز، معادن غنی، آبها و دریاها، آب و هوای متنوع و از همه مهمتر مردمی پاک و با استعداد و بالاتر از آن جوانانی مومن، هوشمند، خلاق و مبتکر است، می گوید: “ امروز باید دست به دست هم بدهیم با استفاده از همه استعدادهای خدادادی کشور را بسازیم.” (پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری، 24، /9/84) احمدی نژاد در ادامه همه فرصتها را برای ساختن ایران و تک تک شهرستانها و روستاها فراهم دانسته، با تاکید بر خودباوری به عنوان یک اصل اساسی می گوید: “باید توانمندیها واستعدادهای خود راباور کنیم و بدانیم کهجوانایرانی هوشمندتر، توانمندتر، پاک تر و کارآمدتر است و باور کنیم میتوانیم ایران عزیز را بسازیم و به قله ترقی برسانیم.” (پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری، 24/9/84)
باور این ادعا که منتجه سفرها دست یابی به “قله های ترقی” است، به دلیل شکل سفرها، تفکرات طراحان آن و مصوباتی که محصول همین دو عامل هستند، کار بسیار دشواری است. این همان نکته ای است که مخالفین سفرها، خواستار باز نگری در این روش اداره دولت شده اند. برای درک بهتر علت رویارویی معترضین به نحوه انجام سفرهای استانی، ابتدا ماهیت شکلی این پدیده را مورد بررسی قرار دهیم.
رئیس جمهور در انتهای نخستین سفر خود به خراسان رضوی در فرودگاه بیرجند در مورد مقدمات شکل گیری اولین تجربه در مورد سفرهای استانی، چنین می گوید: “از بیش از سه هفته قبل کمیته هایی در نهاد ریاست جمهوری تشکیل شد و با حضور وزرا، معاونین رئیس جمهور، استاندار و مدیران استان و نمایندگان مجلس شورای اسلامی همه مسائل و نیازهای این استان مرور شد و کارشناسان به این استان سفر کردند، مقدمات سفر وزرا را مهیا کردند، وزرا از دو سه روز قبل وارد استان شدند، مناطق مختلف استان را مورد بررسی و بازدید قرار دادند، جلساتی را با همکارانشان و گروههایی از مردم و صاحب نظران برگزار کردند. من خودم هم از دیروز وارد استان شدم و از امروز به شهرستانهای استان سفر کردم و با مردم ملاقات کردم و بسیاری از حرفها را شنیدم و با پرواز بالگردها از بالا تمام مناطق استان را یک بار مرور کردیم و وضعیت استان را هم از بالا مشاهده کردیم و این اضافه شد به اطلاعاتی که قبلاً از گزارشها در اختیار داشتیم “. (مصاحبه با شبکه خبر بیرجند، 19/8/84) فردای آن روز در جمع خبرنگاران چنین می شنویم: “البته از حدود یک ماه قبل در تهران کمیته هایی برای بررسی مسائل این استان تشکیل شده بود. معاونین رئیس جمهور، وزرای محترم، مسئولین استانی، گروهها و کمیته های کارشناسی به استان آمدند، از نزدیک دیدند، از یک روز قبل وزرا و معاونین به شهرستانها و روستاها آمدند و به مناطق مرزی سفر کردند از نزدیک با مردم گفتگو کردند و اطلاعات را به اندازه کافی جمع آوری کردند.” (مصاحبه با خبرنگاران، 20/8/84) اگر چه در این مصاحبه وی قدری درنحوه جمع آوری اطلاعات ناچار به تعدیل صحبت های روز قبل می شود، با این حال قادر نیست تناقض رابطه سفر به استان، با نحوه کسب خبر از شرایط موجود را از بین ببرد. او در همین گفتگو می گوید: “ارتباط با مردم و حضور در استانها چند هدف مشخص را دنبال می کند. هدف اول دریافت مشکلات و شرایط محیطی به طور مستقیم از محل و از طرف مردم است”. به این ترتیب از کلام رئیس جمهور ما در نمی یابیم آیا ایشان از قبل به مسائل منطقه اشراف دارد و یا تازه برای درک مشکلات به استان مورد نظر می رود؟
به نظر می آید با توجه به فاصله کوتاهی که بین شکل گیری دولت نهم و اولین سفر استانی وجود دارد و هم چنین مغایرتی که در عرض یک روز در دو مصاحبه احمدی نژاد دیده می شود، باید بیشتر این قول رئیس جمهور را پذیرفت که ایشان برای کسب شناخت از استان ها قدم در این راه گذاشته است. هرچند دست یابی یه اطلاعات جامع و مانع، می تواند بسیار پسندیده و نیکو باشد، اما از جانب دیگر نحوه رویکرد ما به شکل جمع آوری اطلاعات بر روی نتایج قطعأ مؤثرخواهد بود. به این معنی که آیا دولت وظیفه دارد به طور مستقیم اطلاعات مناطق مختلف کشور را جمع آوری کند؟ در حقیقت این روش کسب شناخت از گوشه گوشه این کشور پهناور، آیا شأن هیئت دولت را به اندازه یک شرکت مشاور پایین نمی آورد؟ از زمانی که مقدمات تهیه نخستین طرح آمایش سرزمین قبل از انقلاب چیده شد، تا امروز که هنوز طرح کالبدی ملی، در قالبی جدید، در دستور کار قرار دارد، شرکت های مشاور متعددی مسئول جمع آوری اطلاعات از کشورشده اند. این شرکت ها و سایر ارگان های ذی ربط منابع اطلاعاتی بیشماری تهیه کرده اند. بدون تردید این داده های انباشت شده، می تواند در این زمینه کمک رسان قوه مجریه کشور باشد. اما چرا رئیس جمهور از این منابع استفاده نمی کند؟
پاسخ این سؤال را باید از زبان رئیس جمهور شنید. وی می گوید: “ فرزندان ملت در دولت تصمیم گرفتهاند که تصمیمگیری ها را در متن زندگی مردم اتخاذ کنند، ما میخواهیم این سلسله زنجیرهای را که وضعیت کشور را از روی کاغذ ببینیم پاره کنیم و مستقیما درمیان شما تصمیم بگیریم “.(ایرنا، 20/8/84) وی در تاریخ 10/9/84 در جمع منتخبین ایلام مدعی می شود مشکلات ایلام را می شناسد. اگر ادعای فوق درست بود چرا در جمع منتخبین ایلام ما شاهد چنین سخنانی از سوی رئیس جمهور هستیم؟ ” تصمیم برگزاری جلسات دولت در استانهای کشور بویژه استانهای محروم بخاطر این بود که وزرا و اعضای دولت از نزدیک با مشکلات مردم آشنا شوند و رنجها و نیازهای مردم مناطق محروم را لمس کنند” (پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری، 10/9/84) یعنی در نهایت مشخص نمی شود، مجموعه دولت از مشکلات اطلاع دارد یا ندارد؟ اگر اشرافی بر مجموع مشکلات وجود ندارد، مگر امکان ندارد که مسئولین استانی بتوانند همه این مشکلات را جمع آوری کرده، به اطلاع مقامات مافوق برسانند؟ بی شک جواب مثبت است. پس چرا باید لشکر دولت به تک تک مناطق سفر کند؟ رئیس جمهور جواب این سؤال را این گونه می دهد: “هدف دیگر این حضور، دریافت اطلاعات درباره عملکرد سازمان اداری به طور مستقیم از طرف مردم است.” (ایرنا، 20/8/84) وی در ادامه می افزاید: “ وقتی با بدنه ملت ارتباط برقرار میکنیم، مردم آخرین مشکلات درون ساختار اداری را منعکس میکنند و زمینه اصلاح آن را فراهم میسازند.” (ایرنا، 20/8/84) در واقع امر آن چه که هیئت دولت را به سفر وا می دارد تا خود مستقیمأ خبرها را بگیرد عدم اعتماد به بدنه دولت است. با تمام این تلاش ها، دست پیدا کردن به مشکلات مردم، ممکن نمی شود. چرا که شخص اول قوه مجریه اگر می خواهد پی به مشکلات ببرد باید شنونده بهتری باشد تا سخنرانی فعال. اما علاقه فراوان احمدی نژاد به سخنرانی را نمی توان انکار کرد.
در تمام سفرهای استانی چه در دور اول و چه در دور دوم، سخنرانی های طولانی و متعدد در مسیرها و مناسبت های مختلف از او یک مستمع خوب به نمایش نمی گذارد. او بعد از رسیدن به هر نقطه ای که تجمعی از مردم را مشاهده می کند، تقریباً با ادبیاتی ثابت و محتوایی یکسان، بلافاصله به ظالمین جهان می تازد و از مردم آن منطقه به تعریف و تمجید مشغول می شود. موضوعاتی چون انرژی هسته ای و اشغالگران فلسطین پای ثابت تمام سخنرانی ها هستند. به جای اشاره به مشکلات خاص هر منطقه جملاتی نظیر این جمله نقش داروهای تقویتی را برای روحیه ساکنین منطقه بازی می کنند: “ تردید ندارم که با اتکا به استعدادها و همت بلند جوانان این کشور به ویژه شهرستان رودان، مقدمات برپایی جامعهجهانی اسلامی را آماده کنیم.” (ایرنا، 22/10/84) و یا این جمله که به مردم ترکمن می گوید: “ یکی از بهترین و بهداشتیترین لباسهای سنتی ایران لباس مردان و زنان ترکمن است.” (پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری، 24/12/84) این حرف های کلی نشان ازچه دارد؟ اگر بی خبری قوه مجریه از مشکلات هر منطقه به طور خاص علت این مشکل نیست، چه چیزی باعث تکرار حرف هایی ثابت در نقاط مختلف شده است؟ از سوی دیگر این متکلم الوحده بودن رئیس جمهور به طور حتم مانع از طرح مشکلات از سوی مردم می شود. حالا که مردم باید به شنونده ای مطیع تبدیل شوند، چه راهی برای طرح مشکل از سوی ساکنین اقصی نقاط کشور باقی می ماند؟ راه طرح مسائل از طریق نامه است.
در طول دوره اول سفرهای استانی چندین میلیون نامه در اختیار عوامل جمع آوری نامه ها قرار گرفت. این نامه ها درخواست های متفاوتی را با خود به همراه داشت. از نقاشی و نوشته های بچه ها تا طلب کمک های مالی مستقیم. احمدینژاد در پاسخ به پرسش خبرنگار شبکهی خبر دربارهی نامههای مردمی می گوید: “من حدود ۳۰ هزار نامه دارم که بچههای مدرسه و کودکان ابتدایی برای من نوشتهاند که در آن نقاشی و شعر برای من ارسال کرده اند. حدود 5/2 میلیون نامه ارسال شده که صاحبان آن مشکل مالی داشتهاند که به همهی آنها پاسخ داده شده و مقداری که میتوانستهایم برای آنها تعیین کردهایم. تعداد زیادی نامه هم مربوط به کارهای اداری بوده است که پاسخهای اولیه به آن داده شده و در حال پیگیری است.” (پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری، 18/4/86) آیا دولت می تواند نقش یک سازمان خیریه را بازی کند؟ اگر حتی پاسخ مثبت باشد که نیست، حداقل به نظر منطقی نمی آید که این بر عهده هیئت دولت باشد تا خود نقش پستچی را هم بازی کند. به رغم این گفته رئیس جمهور که: “البته روال نباید این باشد که مردم برای مشکلاتشان اول به سراغ ریاست جمهوری بیایند اما در کنار آن نیز باید راه ارتباط با رئیسجمهور باز باشد.” (پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری، 18/4/86) چرا روند دریافت حضوری نامه ها و یا گفت و گوهای رو در رو با ساکنین شهرهای مختلف ادامه می یابد؟ آیا می توان تصور کرد که تلاش بر سر این است که صفتی دیگر به مجموع اوصاف ایشان افزوده شود؟ یعنی در پی این همه زحمت باید مردم دریابند، با حضور مستقیم احمدی نژاد بود که این یا آن مبلغ را توانستند دریافت کنند و این و یا آن درخواست خود را عملی بیابند. اگر منظور از این نامه ها تنها طرح مشکلات بود، قطعأ راه های ساده تری وجود داشت. همآن گونه که مسئول ستاد جمع آوری و بررسی نامه های مردم استان گلستان به رئیس جمهوری در جمع خبرنگاران گفته بود: “چنانچه افرادی موفق نشوند نامه خود را تحویل دهند بعد از سفر هم می توانند از طریق مراجعه به فرمانداری ها و ادارات پست نسبت به این کار اقدام کنند.” (کیهان، 25/12/84) به عبارت دیگر حتمأ لزومی ندارد مردم نامه ها یا به عبارت دیگر خواست های خود را به طور مستقیم به نفر اول اجرایی کشور دهند. با این ترتیب اگر می توان از طرق دیگری هم مردم صدای خود را به عوامل اجرایی برسانند، علت این همه صرف وقت کابینه در چیست؟ شاید باید مردم به طور حضوری دریابند عیارانی به رهبری رئیس جمهور بر کرسی دولت تکیه زده اند تا حق مظلومین را از ظالمین بستانند. با این حال این تنها چهره ای از احمدی نژاد نیست که باید در طول این سفرها ساخته شود.
محصول دیگر این همه هزینه، نمایش یک چهره متواضع و مردمی از نفر اول قوه مجریه است. کیهان، روزنامه هم سو با دولت چنین می نویسد: “رئیس جمهور و اعضای هیات دولت با تمام وجود به نوکری مردم افتخار می کنند.” (کیهان، 6/12/ 84) این تنها جایی نیست که رئیس جمهور به نوکری خود افتخار می کند. او در جمع مردم نهبندان مدعی می شود: “دولت مردمی چیزی جز نوکری مردم نیست.” (پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری، 19/8/84) اما این خادم ملت به مستمعین خود در شهرستان ها چه وعده ای می دهد؟ “ دستگاههای اداری موظف هستند در خدمت مردم باشند و امکاناتی را که در اختیار آنها است برای خدمت به مردم بکارگیرند، اگر مدیری در راه خدمت به مردم کم کاری کند و مانع تراشی نماید او را برکنار خواهیم کرد “.( پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری، 13/11/84) به همین ترتیب وی قدرت اثر حضور خود را برای مقابله با پارتی بازی چنین نمایش می دهد: “در همین جا از استاندار میخواهم در این دولت هر کسی به دنبال سیاسی بازی و پارتی بازی به جای خدمت به مردم باشد با او برخورد کند، زیرا او عضو دولت من نخواهد بود.” (پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری، 13/11/84) دکتر احمدی نژاد تک تک مردم کشور را نماینده رییس جمهور در نظارت بر عملکرد مدیران دانسته می گوید: “اگر مدیری در خدمت مردم نبود ابتدا تذکر دهید و اگر اصلاح نشد به ما اطلاع دهید تا با او برخورد نماییم.” (پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری، 24/12/84) رییس جمهوری هم چنین تاکید می کند: “اگر مدیر متخلفی بخواهد به بیتالمال دستاندازی کند احمدی نژاد اولین مدعی او خواهد بود و در اولین فرصت دست او را از بیتالمال قطع خواهد کرد.” (پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری،24/12/84) “طبیعی است که در مقابل، دشمنان وی در برابر او خواهند ایستاد. اما مسافر راه های دور و نزدیک کوتاه نخواهد آمد. ممکن است فشارهایی بیاورند که دهان افرادی همچون احمدینژاد را ببندند که نمیتوانند” (مصاحبه با خبرنگاران سفر های استانی، 18/4/86) مجموع این چند جمله چه تصویری از رئیس جمهور به نمایش می گذارد؟ رئیس جمهور می خواهد نشان دهد در عین خضوع و خشوع در مقابل ملت، در مقابل کجروی های همکارانش در هر پست و مقامی با صلابت ایستادگی خواهد کرد. آیا درک این نکته توسط مردم به این همه تلاش و صرف وقت از ملت و دولت نمی ارزد؟ در همین جا است که متوجه می شویم اگر مخالفین رئیس جمهور نتوانند دهان او را ببندند، به همان ترتیب قادر نیستند در نحوه تفکرات و رویکرد او نسبت به حل مشکلات برخورد کنند. این روش ها که بر اساس آنها سفرهای استانی استوار شده، چه مشخصاتی دارد؟
وی در مصاحبه با خبرنگاران چنین توضیح می دهد: “ما باید تلاش میکردیم دیواری که بین مردم و مسؤلان وجود داشت، با یک حرکت هجومی سنگین و بولدوزری برداشته شود؛ باید بولدوزری وارد میشدیم، باید این حرکت یعنی ارتباط بیشتر بین مسوولان و مردم در تمام دولت صورت میگرفت و تمام دولت در این راستا اردوکشی میکرد.” (پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری، 18/4/86) این “حرکت بولدوزری” طبیعی است که باید از سرعت بالایی برخوردار باشد و وقت را هدر ندهد. اکنون اولویت های دولت با 2 سال قبل تفاوت دارد، دولت وارد بازی های سیاسی و جار و جنجال ها نمی شود که مبادا وقت را هدر بدهد”. (پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری،18/4/86) این همه شتاب تنها در این جا به نمایش در نمی آید. در بنگاه های زود بازده هم آن را شاهد هستیم. در جمع مردم نیکشهر جلوه ای دیگر از همین طرز تفکر را به نظاره می نشینیم: ” با بالگرد از بالا مسیرها، آبگیرها و بندها را دیدیم. سیاست دولت در سال ۸۵حمایت از بندهای کوچک زودبازده است که بتواند آب را جمع کرده و سریع نتیجه دهد.” (پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری، 24/9/84) رییس جمهور حتی حوصله اتمام سد را هم خیلی ندارد و می خواهد هرچه سریع تر آب را به مردم برساند. وی در جلسه کار گروه آب و کشاورزی ومسکن هرمزگان با اشاره به زمان بر بودن احداث سد خاطرنشان می کند: “مردم باید چندین سال برای تاسیس یک سد انتظار بکشند در حالی که در مدت زمان کمتر از ۶ ماه میتوان بااقدامات ابتکاری آب مناسب را بدست مردم رساند.” (پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری، 2/12/86) هرچند معنی این “اقدامات ابتکاری” مشخص نیست، اما نتیجه این همه شتاب مشخص است. دو نمونه ذیل می تواند مشتی از خروار باشد. مهندس سید فاضل زمانی، مدیر عامل مخابرات استان اصفهان در گفت وگو با روابط عمومی وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات، اظهار می دارد: “ از آن جایی که واگذاری تلفن ثابت در سطح کشور به روز شده است این نوع از تلفن در استان به سطح اشباع رسیده و امکان عملی کردن مصوبه دولت به دلیل نبود متقاضی، وجود ندارد.” باز از زبان یکی از نمایندگان مجلس نمونه دیگری از نتایج این همه عجله را می توان دید. دکتر مختاری، نماینده مردم زابل در مجلس شورای اسلامی، در گفتگو با آفتاب می گوید: “طبق یکی از مهم ترین مصوبات هیات دولت در سیستان و بلوچستان مقرر شده بود مبلغ 100میلیارد (30میلیارد تومان در سال 84 و 70میلیارد تومان در سال 85) تومان علاوه بر اعتبارات سنواتی و ملی برای جبران عقب افتادگی استان اختصاص یابد. اما با بحث های مطرح شده در مجلس درباره بودجه سال جاری در مجموع فقط 55 میلیارد تومان از این میزان اختصاص یافته است.” این همه تندروی از دو زمینه ذهنی سرچشمه می گیرد. یکی تصوری ساده از مسائلی پیچیده و دیگری اراده گرایی مطلق.
در زمانی که دکتر احمدی نژاد تازه بر صندلی ریاست دولت نکیه زده بود در جمع استانداران کشور در حالی که روی یک زمین فرضی با دستانش خط می کشید و آن زمین فرضی را به شکلی ذهنی تقسیم می کرد، مدعی شد با تقسیم بندی زمین های کنار رودخانه ها و اختصاص آن برای کشت گردو توسط جوانان می توان مشکل بیکاری را حل کرد. همین طرز تلقی ساده انگارانه را در بوشهر به شکلی دیگر بیان می کند. وی در شهر خورموج ادعا می کند: “اعتبارات بسیار خوبی برای اشتغال جوانان پیش بینی شده است که امیدوارم با طرح و اعتبارات اختصاص یافته در دو تا سه سال آینده مشکل بیکاری جوانان استان بوشهر و سایر استانهای کشور به طور کامل حل شود.” (پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری، 13/11/ 84) این طرز شناخت از مسائل به انسان می تواند اعتماد به نقس عجیبی بدهد که اراده خود را مسلط بر همه چیز بداند.
از زمان روی کار آمدن آقای احمدی نژاد بارها از او شنیده ایم که “می شود و ما می توانیم.” این اراده گرایی را در مصاحبه با خبرنگاران به گونه ای دیگر شاهد هستیم: “ما میگفتیم سه برابر ظرفیتی که در کشور وجود دارد، میتوانیم کار کنیم. عدهای گفتند مگر میشود؟ ولی دیدیم که شد و اقداماتی در این راستا صورت گرفت. اکنون نیز میگویم نسبت به گذشته میتوانیم پنج برابر کار کنیم؛ یعنی دو برابر زمان کنونی.” (18/4/86) این که عدد پایه ای “سه برابر” از کجا آمده و چگونه دو برابر سه می شود پنج مباحثی است که اکنون جای طرح آنها نیست. اما این که این گونه ساده فرض کردن مشکلات و تلاش در جهت تحمیل اراده بر واقعیت های موجود نشان می دهد که حداقل در زمینه از بین بردن مشکل بیکاری، آن چنان که خورموج وعده داده می شود، دولت به رغم صرف هزینه های عجیب و غریب راه به جایی نبرده است. با این حال، برای اتخاذ روش های اصولی جهت حل مباحث کلان کشور، پس زمینه های ذهنی تنها مانع نیست. مشکل در دید گاه های نظری هم هست. یعنی توجه بیش از حد به اقتصادهای خرد و مخالفت با بخش خصوصیی که از قدرت قابل توجه برخوردار باشد.
داستان مقابله با بانک های خصوصی داستانی است که در بسیاری از سفرهای استانی از پرده بیرون افتاد. نزاع های مسئولین کشور در مورد اجرای اصل 44، شاهد دیگری از نحوه نگرش آقای رئیس جمهور به بخش خصوصی است. در جمع مردم خرم آباد می گوید: “ما به آن شیوه خصوصی سازی که چند سال قبل در کشور به اجرا درآمد و کارخانه ها و شرکتهای دولتی را با دهها میلیارد تومان ثروت به قیمت بسیار اندک به گروه کوچکی واگذار شد و آنها بلافاصله انبارها را خالی، سوله ها را جمع آوری و کارگران را بیکار و اخراج کردند و فقط شیره جان دولت را مکیدند بشدت مخالفیم و با تمام قدرت اموال مردم را از آنها پس خواهیم گرفت” (پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری، 18/12/84) در ادامه همین سخنرانی او راه را چنین نشان می دهد: “کارخانه ها و شرکتهای دولتی در قالب سهام عدالت بین مردم توزیع می شود.” فارغ از نتایج روش های مشابه توزیع سهام عدالت، و گاهأ با همین نام در سایر کشورها، این تنها روشی است که با تفکرات مسئول قوه مجریه این همانی دارد. او هم چنان که تلاش می کند با دادن اعتبار به بنگاه های کوچک و احیانأ زود بازده مشکلات اقتصادی را مرتفع نماید، کوششی فراوان به خرج میدهد با بازگرداندن مردم به روستاها سایر مسائل مبتلابه را نیز حل کند. وی در مصاحبه با خبرنگاران به این نکته اشاره می کند: “البته در روستاها مسألهی مسکن در حال حل شدن است و اقدامات خوبی شده است. ما در حال حاضر رگههایی از بازگشت به روستاها را مشاهده میکنیم و باید آن را تقویت کنیم.” (پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری، 18/4/86) آن نحوه شکل گیری سفرها به همراه این نحوه تفکر و برخورد با مشکلات، مصوبات بیشماری با خود به همراه آورده و خواهد آورد. مصوباتی که تا چند دولت بعد از دولت نهم اثرات آنها مشهود خواهد بود.
تعداد مصوبات سفرهای استانی هیچ گاه از عدد 40 کمتر و از تعداد 200 بیشتر نشد. “دولت بیش از 60 مصوبه داشت که بخشی از این مصوبات هر کدام پنج شش بند داشتند.” این جمله بخشی از توضیحاتی است که رئیس دولت در مورد مصوبات سفر دور اول به استان چهار محال و بختیاری بیان کرده است. شاید تا به این جای قضیه شاید خیلی عجیب نباشد. اما هنگامی که متوجه می شویم گاهی برای تصویب چنین مصوباتی زمانی کمتر از دو دقیقه صرف شده حتمأ تعجب خواهیم کرد. به عنوان مثال در دور اول سفر به استان خراسان جنوبی بیش از صد موضوع را در یک جلسه سه ساعته مصوب کرده، در دور دوم سفر به استان اردبیل همین اتفاق تکرار می شود. اگر فرض کنیم از ابتدای جلسه تا به انتها هیچ گفتگویی به جز بحث مصوبات صورت نگرفته باشد، باز خواهیم دید که به طور متوسط برای هر مصوبه زمانی حدود 108 ثانیه صرف شده است. در این صورت چاره ای باقی نمی ماند به غیر از این که بپذیریم حداقل بخشی از این مصوبات از پیش معین بوده و از قبل به طور واحد برای همه استان ها در نظر گرفته شده است و لاجرم نیازی به سفر به هر استان نبوده تا در جلسه هیئت دولت به طور خاص در آن استان طرح و تصویب شود.
احمدی نژاد در بسیاری از شهرستان ها قبل از تشکیل جلسه کابینه به اهالی آن شهرستان وعده مصوباتی را می دهد که لااقل برای خودش مشخص است. به عنوان مثال این فرمایش آقای رئیس جمهور در جمع مردم دیر از شهرهای استان بوشهر شاهد همین مدعا است: “ از مدتها قبل جلسات کارشناسی دراستان شما تشکیل شده و مسایل و مشکلات شهر شما مشخص شده و راهکارهای رفع این موانع و مشکلات در دستور کار جلسه امشب هیات دولت قرار میگیرد.” وی “یکسانسازی خدمات گمرکی در تمام بنادر جنوب کشور، افزایش تهلنجی از چهار به شش بار، اختصاص اعتبار برای ماهیگیری وتقویت ذخایرآبزیان، تامین گاز مصرفی شهرها، احداث کارخانجات پتروشیمی وپروژه پارس شمالی” را از جمله تصمیماتی عنوان کرد که “در جلسه امشب هیات دولت اتخاذ خواهد شد” (پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری، 13/11/84) کلام فوق نشان می دهد که لازم نبوده برای گذراندن چنین مصوباتی تمامی اعضای دولت به بوشهر می رفتند تا مواردی را تصویب کنند که از قبل مشخص شده است. با این حال همین مصوبات که از قبل تصمیم پیرامون آنها گرفته شده، از یک فرمول عمومی دیگر نیز پیروی کرده است که محتوی ثابت و تکراری برخی از مصوبات است.
مواردی تکراری از تخصیص اعتبار برای بنگاه های زود بازده، بخشیدن قسمتی از دیون کشاورزان، در نظر گرفتن منابع مالی برای اموری چون تهیه مسکن و یا ازدواج و در نهایت ساخت سالن های ورزشی در شهرهای مختلف هر استان که معمولأ به طور جداگانه برای خانم ها و آقایان در نظر گرفته شده است. با این حال این مصوبات تکراری بار دیگر در سفر دور دوم هم به همان شکل تکرار می شود. نمونه آن استان بوشهر است که هم در دور اول و هم در دور دوم سفرها، مصوبه ای برای ساخت ورزشگاه پیدا می کند. البته در دور دوم هیچ کس توضیح نمی دهد که به سر این مصوبه سال 84 چه بلایی آمده است؟ رئیس جمهور در جمع خبرنگاران اعلام می کند: “ قرار شد که سال آینده در تمام شهرستانها حداقل یک مجموعه ورزشی از محل اعتبارات ملی یعنی یک سالن مجهز ورزشی از محل منابع تربیت بدنی مرکز و منابع وزارت نفت احداث بشود.” (پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری، 14/12/84) هنوز کسی در مورد سرنوشت این مصوبه توضیح نداده، با اعلام یکی از مصوبات دور دوم سفر به استان بوشهر از سوی پایگاه اطلاع رسانی دفتر ریاست جمهوری مواجه می شویم. “احداث 18 سالن ورزشی در شهرستانهای استان” (پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری، 11/12/86) به عبارت دیگر همان نتایجی را که مردم بوشهر از ورزش کردن در سالن های ورزشی دور اول دیده اند قطعأ در زمین های ورزشی مصوب دور دوم هم خواهند دید. حالا سؤالی که ممکن است مطرح شود این است که این مصوبات آیا بر اساس یک الگوی مشخص توسعه کشور رقم خورده است؟
پاسخ به چند دلیل حتمأ منفی است. اول باید در نظر داشته باشیم که در متن هیچ یک از مصوبات که در رسانه های مختلف انتشار یافته به هیچ سند بالا دستی اشاره نشده است. افزون بر آن تنها سند فرادستی موجود برنامه توسعه چهارم است که هم قوه مجریه بارها به نا کار آمد بودن آن اذعان کرده و هم موافقین برنامه چهارم، از بی وفایی هیئت دولت نسبت به آن به کرات گله کرده اند. به غیر از این، آقای رئیس جمهور، هم چنان که قبلأ نیز به آن اشاره شد، چندان علاقه ای به برنامه هایی که در مرکز برروی کاغذها نوشته می شوند ندارد و بیشتر به تصمیم گیری در متن مردم دل بسته است. حالا که قرار است تصمیم در میان مردم گرفته شود اطلاعات از چه طریقی باید به دست بیاید؟ پاسخ این سوال در کلام رئیس جمهور در تشریح مصوبات سفر به سیستان و بلوچستان هویدا است: “طی سه روز به همه شهرستانهای استان سرکشی کردیم، من خودم مستقیماً با مردم صحبت کردم، حرفها، حرف ائمه محترم جمعه، نمایندگان و مسئولین محترم استان را شنیدیم. مردم هم با نامه ها و شعارها، پلاکاردها و طومارهایی که فرستادند، مسائل خودشان را با ما در میان گذاشتند. دولت شب گذشته در این استان تشکیل جلسه داد و 42 مصوبه مختلف برای پاسخگویی به نیازهای گوناگون و تسهیل و فراهم کردن شرایط برای رشد جهشی و بالندگی این استان داشت.” (پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری، 25/9/84) هنگامی که قرار شد به چنین منابعی اتکا شود ودر جمع مرد تصمیم گرفته شود طبیعی است دولت دچار خرده کاری شود.این خرده کاری ها در متن مصوبات انعکاس می یابد.
تصور کنید که دولت با تمام ید و بیضای خود به حرکت در بیاید و مصوب کند که “سه اتوبوس کولردار به دانشگاه هرمزگان” برسد و یا تعداد ته لنجی های لنجداران بوشهر از چهار به شش عدد برسد. یا این که هم و غم دولت این باشد که با صد میلیون تومان دانشکده کشاورزی برازجان تجهیز و تعمیر شود. یعنی دیگر هیچ ارگان مسئول دیگری پیدا نمی شود که در مورد تقاطع های غیر هم سطح قم اظهار نظر کند و این به عهده دولت گذاشته میشود؟ همان سان که در مورد دفع آفات نباتی، کسی کار را به کابینه واگذار کند. آیا این همه خرده کاری از وظایف دولت است؟ اگر چنین است متولی برنامه ریزی کلان برای کل کشور کیست؟ شاید قرار است همان بلایی که سر بودجه نویسی کشور آمد، سر برنامه های توسعه کشور هم بیآید، تا هر فردی با هر سطحی از دانش در مورد آن اظهار نظر کرده، آن را حلاجی نماید. با این همه سؤالی که در آخر مطرح میشود این است، آیا کسی تا به حال گزارشی از نتایج اجرایی این سفرها بر اساس اعداد و ارقام داده است؟
متاسفانه، در این زمینه هم نشانه های مثبت دیده نمی شود. رئیس جمهور در مصاحبه با خبرنگاران در سفر دوم بوشهر در مورد نتایج اجرایی سفر دور اول چنین می گوید:” بیش از 92 درصد مصوبات دور اول سفر استانی در مسیر اجرا قرار گرفته و بیش از 65 درصد به عملیات کامل رسیده است”. (پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری، 12/11/86) جملاتی از این دست کلی و گنگ در اظهار نظرهای سایر مسئولین کم نیست. از آن جایی که چنین مطالبی قادر نیست ارزیابی درستی از نتایج سفرهای استانی از سوی موافقین این پروژه بدهد، ناچاریم به عوارض عینی و قابل لمس حاصل از این سفرها تکیه کنیم.
تنها ذکر یک نکته از مسائل مبتلابه این سفرها می تواند به ما در درک سایر نتایج این تصمیم دولت یاری برساند. به عنوان مثال اقتصاد کشور را به عنوان یکی از نقاط هدف متأثر از این سفرها می توان در نظر گرفت. گروهی از کارشناسان اقتصادی کشور ادعا می کنند، دست و دلبازی های رئیس جمهور در سفرهای استانی، حالا در شکل افزایش نقدینگی سرگردان در کشور، قابل مشاهده است. اگر این گفته درست باشد، کمتر کسی ممکن است بر آثار تورمی و گرانی حاصل از این پول های سرگردان در دست مردم شک داشته باشد. از این رو می توان گفت، اگر بپذیریم بخشی از تورم و گرانی غیر قابل انکار در جامعه از این تفکر مجموعه دولت و در راس آن رئیس جمهوری، ناشی شده است، باید قبول کرد این ملت منتظر می ماند، تا آفتاب صبح دولت این سفرها بدمد. سفرهایی که چنان آغاز شده و چنین ادامه یافته حداقل ملت ایران را به قله های ترقی نخواهد رساند. این که چه کس و یا کسانی را به قله ها می رساند، سؤالی است که باید در آینده پاسخش را شنید.