با سفرهای استانی چه کسی به قله ها خواهد رسید؟

نویسنده

‏”سفرهای استانی یک اتفاق بزرگ بود، یک توبه و استغفار از جانب دستگاه های دولتی و‎ ‎مدیران کشور که به ‏صورت متداول سال‌ها در مرکز متمرکز شده و از مرکز برای نقاط‏‎ ‎مختلف کشور تصمیم‌گیری می‌کردند‎.‎‏” ‏‏(احمدی نژاد در مصاحبه با خبرنگاران بعد از پایان دور اول سفر های استانی)‏

در ادامه سفرهای تبلیغاتی زمان انتخابات ریاست جمهوری و بر اساس وعده هایی که همان زمان داده بود، ‏احمدی نژاد در آبان 84 سفرهای دوره ای استانی خود را با حرکت به سوی خراسان جنوبی آغاز کرد. ‏سفرهایی که بعد از انجام چندین سفر از دور دوم آن، هنوز مورد بحث محافل سیاسی و خبری داخل و خارج ‏است. مسافرت هایی که احتمالأ، توانسته رئیس جمهور کشورمان را رکورددار این عرصه در جهان کند.‏

رئیس جمهور از زبان تمام موافقین، هدف این سفرها را رسیدن به قله ترقی می داند. او در جمع مردم ‏سراوان با تاکید بر اینکه سرتاسر سرزمین ایران سرشاراز منابع غنی، زمین‌های حاصلخیز، معادن غنی، ‏آب‌ها و دریاها، آب و هوای متنوع و از همه مهم‌تر مردمی پاک و با‎ ‎استعداد و بالاتر از آن جوانانی مومن، ‏هوشمند، خلاق و مبتکر است، می گوید: “ امروز باید‏‎ ‎دست به دست هم بدهیم با استفاده از همه استعدادهای ‏خدادادی کشور را بسازیم.” (پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری، 24، /9/84) احمدی‏‎ ‎نژاد در ادامه همه ‏فرصت‌ها را برای ساختن ایران و تک تک شهرستان‌ها و روستاها فراهم‏‎ ‎دانسته، با تاکید بر خودباوری به ‏عنوان یک اصل اساسی می گوید: “باید توانمندی‌ها‎ ‎واستعدادهای خود راباور کنیم و بدانیم که‌جوان‌ایرانی ‏هوشمندتر، توانمندتر، پاک تر‎ ‎و کارآمدتر است و باور کنیم می‌توانیم ایران عزیز را بسازیم و به قله ترقی ‏برسانیم‎.‎‏” (پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری، 24/9/84) ‏

باور این ادعا که منتجه سفرها دست یابی به “قله های ترقی” است، به دلیل شکل سفرها، تفکرات طراحان آن ‏و مصوباتی که محصول همین دو عامل هستند، کار بسیار دشواری است. این همان نکته ای است که مخالفین ‏سفرها، خواستار باز نگری در این روش اداره دولت شده اند. برای درک بهتر علت رویارویی معترضین به ‏نحوه انجام سفرهای استانی، ابتدا ماهیت شکلی این پدیده را مورد بررسی قرار دهیم.‏

رئیس جمهور در انتهای نخستین سفر خود به خراسان رضوی در فرودگاه بیرجند در مورد مقدمات شکل ‏گیری اولین تجربه در مورد سفرهای استانی، چنین می گوید: “از بیش از سه هفته قبل کمیته هایی در نهاد ‏ریاست جمهوری تشکیل شد و با حضور وزرا، معاونین رئیس جمهور، استاندار و مدیران استان و نمایندگان ‏مجلس شورای اسلامی همه‎ ‎مسائل و نیازهای این استان مرور شد و کارشناسان به این استان سفر کردند، ‏مقدمات سفر‎ ‎وزرا را مهیا کردند، وزرا از دو سه روز قبل وارد استان شدند، مناطق مختلف استان را‎ ‎مورد ‏بررسی و بازدید قرار دادند، جلساتی را با همکارانشان و گروههایی از مردم و‎ ‎صاحب نظران برگزار کردند. ‏من خودم هم از دیروز وارد استان شدم و از امروز به‎ ‎شهرستانهای استان سفر کردم و با مردم ملاقات کردم ‏و بسیاری از حرفها را شنیدم و با‎ ‎پرواز بالگردها از بالا تمام مناطق استان را یک بار مرور کردیم و وضعیت ‏استان را هم‎ ‎از بالا مشاهده کردیم و این اضافه شد به اطلاعاتی که قبلاً از گزارشها در اختیار‎ ‎داشتیم‎ “.‎‏ ‏‏(مصاحبه با شبکه خبر بیرجند، 19/8/84) فردای آن روز در جمع خبرنگاران چنین می شنویم: “البته از ‏حدود یک ماه قبل در تهران کمیته هایی برای بررسی مسائل این استان تشکیل‎ ‎شده بود. معاونین رئیس جمهور، ‏وزرای محترم، مسئولین استانی، گروهها و کمیته های‎ ‎کارشناسی به استان آمدند، از نزدیک دیدند، از یک روز ‏قبل وزرا و معاونین به‎ ‎شهرستانها و روستاها آمدند و به مناطق مرزی سفر کردند از نزدیک با مردم گفتگو ‏کردند‎ ‎و اطلاعات را به اندازه کافی جمع آوری کردند‎.‎‏” (مصاحبه با خبرنگاران، 20/8/84) اگر چه در این ‏مصاحبه وی قدری درنحوه جمع آوری اطلاعات ناچار به تعدیل صحبت های روز قبل می شود، با این حال ‏قادر نیست تناقض رابطه سفر به استان، با نحوه کسب خبر از شرایط موجود را از بین ببرد. او در همین ‏گفتگو می گوید: “ارتباط با مردم و حضور در استانها چند هدف مشخص را دنبال می کند. هدف اول دریافت‎ ‎مشکلات و شرایط محیطی به طور مستقیم از محل و از طرف مردم است”. به این ترتیب از کلام رئیس ‏جمهور ما در نمی یابیم آیا ایشان از قبل به مسائل منطقه اشراف دارد و یا تازه برای درک مشکلات به استان ‏مورد نظر می رود؟‏

‏ به نظر می آید با توجه به فاصله کوتاهی که بین شکل گیری دولت نهم و اولین سفر استانی وجود دارد و هم ‏چنین مغایرتی که در عرض یک روز در دو مصاحبه احمدی نژاد دیده می شود، باید بیشتر این قول رئیس ‏جمهور را پذیرفت که ایشان برای کسب شناخت از استان ها قدم در این راه گذاشته است. هرچند دست یابی یه ‏اطلاعات جامع و مانع، می تواند بسیار پسندیده و نیکو باشد، اما از جانب دیگر نحوه رویکرد ما به شکل جمع ‏آوری اطلاعات بر روی نتایج قطعأ مؤثرخواهد بود. به این معنی که آیا دولت وظیفه دارد به طور مستقیم ‏اطلاعات مناطق مختلف کشور را جمع آوری کند؟ در حقیقت این روش کسب شناخت از گوشه گوشه این ‏کشور پهناور، آیا شأن هیئت دولت را به اندازه یک شرکت مشاور پایین نمی آورد؟ از زمانی که مقدمات تهیه ‏نخستین طرح آمایش سرزمین قبل از انقلاب چیده شد، تا امروز که هنوز طرح کالبدی ملی، در قالبی جدید، ‏در دستور کار قرار دارد، شرکت های مشاور متعددی مسئول جمع آوری اطلاعات از کشورشده اند. این ‏شرکت ها و سایر ارگان های ذی ربط منابع اطلاعاتی بیشماری تهیه کرده اند. بدون تردید این داده های ‏انباشت شده، می تواند در این زمینه کمک رسان قوه مجریه کشور باشد. اما چرا رئیس جمهور از این منابع ‏استفاده نمی کند؟‏

پاسخ این سؤال را باید از زبان رئیس جمهور شنید. وی می گوید: “ فرزندان ملت در دولت تصمیم‎ ‎گرفته‌اند ‏که تصمیم‌گیری ها را در متن زندگی مردم اتخاذ کنند، ما می‌خواهیم این‎ ‎سلسله زنجیره‌ای را که وضعیت ‏کشور را از روی کاغذ ببینیم پاره کنیم و مستقیما‎ ‎درمیان شما تصمیم بگیریم‎ “.‎‏(ایرنا، 20/8/84) وی در ‏تاریخ 10/9/84 در جمع منتخبین ایلام مدعی می شود مشکلات ایلام را می شناسد. اگر ادعای فوق درست ‏بود چرا در جمع منتخبین ایلام ما شاهد چنین سخنانی از سوی رئیس جمهور هستیم؟ ” تصمیم برگزاری ‏جلسات دولت در استانهای کشور بویژه استانهای محروم بخاطر این‎ ‎بود که وزرا و اعضای دولت از نزدیک با ‏مشکلات مردم آشنا شوند و رنجها و نیازهای‎ ‎مردم مناطق محروم را لمس کنند” (پایگاه اطلاع رسانی ریاست ‏جمهوری، 10/9/84) یعنی در نهایت مشخص نمی شود، مجموعه دولت از مشکلات اطلاع دارد یا ندارد؟ ‏اگر اشرافی بر مجموع مشکلات وجود ندارد، مگر امکان ندارد که مسئولین استانی بتوانند همه این مشکلات ‏را جمع آوری کرده، به اطلاع مقامات مافوق برسانند؟ بی شک جواب مثبت است. پس چرا باید لشکر دولت ‏به تک تک مناطق سفر کند؟ رئیس جمهور جواب این سؤال را این گونه می دهد: “هدف دیگر این حضور، ‏دریافت اطلاعات درباره عملکرد سازمان اداری به طور مستقیم از‎ ‎طرف مردم است.” (ایرنا، 20/8/84) وی ‏در ادامه می افزاید: “ وقتی با بدنه ملت ارتباط برقرار می‌کنیم، مردم آخرین مشکلات‎ ‎درون ساختار اداری را ‏منعکس می‌کنند و زمینه اصلاح آن را فراهم می‌سازند‎.‎‏” (ایرنا، 20/8/84) در واقع امر آن چه که هیئت دولت ‏را به سفر وا می دارد تا خود مستقیمأ خبرها را بگیرد عدم اعتماد به بدنه دولت است. با تمام این تلاش ها، ‏دست پیدا کردن به مشکلات مردم، ممکن نمی شود. چرا که شخص اول قوه مجریه اگر می خواهد پی به ‏مشکلات ببرد باید شنونده بهتری باشد تا سخنرانی فعال. اما علاقه فراوان احمدی نژاد به سخنرانی را نمی ‏توان انکار کرد. ‏

در تمام سفرهای استانی چه در دور اول و چه در دور دوم، سخنرانی های طولانی و متعدد در مسیرها و ‏مناسبت های مختلف از او یک مستمع خوب به نمایش نمی گذارد. او بعد از رسیدن به هر نقطه ای که تجمعی ‏از مردم را مشاهده می کند، تقریباً با ادبیاتی ثابت و محتوایی یکسان، بلافاصله به ظالمین جهان می تازد و از ‏مردم آن منطقه به تعریف و تمجید مشغول می شود. موضوعاتی چون انرژی هسته ای و اشغالگران فلسطین ‏پای ثابت تمام سخنرانی ها هستند. به جای اشاره به مشکلات خاص هر منطقه جملاتی نظیر این جمله نقش ‏داروهای تقویتی را برای روحیه ساکنین منطقه بازی می کنند: “ تردید ندارم که با اتکا به استعدادها و همت ‏بلند جوانان این‎ ‎کشور به ویژه شهرستان رودان، مقدمات برپایی جامعه‌جهانی اسلامی را آماده کنیم.” (ایرنا، ‏‏22/10/84) و یا این جمله که به مردم ترکمن می گوید: “ یکی از بهترین و بهداشتی‌ترین لباسهای‎ ‎سنتی ایران ‏لباس مردان و زنان ترکمن است.” (پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری، 24/12/84) این حرف های کلی ‏نشان ازچه دارد؟ اگر بی خبری قوه مجریه از مشکلات هر منطقه به طور خاص علت این مشکل نیست، چه ‏چیزی باعث تکرار حرف هایی ثابت در نقاط مختلف شده است؟ از سوی دیگر این متکلم الوحده بودن رئیس ‏جمهور به طور حتم مانع از طرح مشکلات از سوی مردم می شود. حالا که مردم باید به شنونده ای مطیع ‏تبدیل شوند، چه راهی برای طرح مشکل از سوی ساکنین اقصی نقاط کشور باقی می ماند؟ راه طرح مسائل ‏از طریق نامه است.‏

در طول دوره اول سفرهای استانی چندین میلیون نامه در اختیار عوامل جمع آوری نامه ها قرار گرفت. این ‏نامه ها درخواست های متفاوتی را با خود به همراه داشت. از نقاشی و نوشته های بچه ها تا طلب کمک های ‏مالی مستقیم. احمدی‌نژاد در پاسخ به پرسش خبرنگار شبکه‌ی خبر درباره‌ی نامه‌های مردمی‎ ‎می گوید: “من ‏حدود ‌۳۰ هزار نامه دارم که بچه‌های مدرسه و کودکان ابتدایی برای من‎ ‎نوشته‌اند که در آن نقاشی و شعر ‏برای من ارسال کرده اند. حدود ‌5/2 میلیون نامه‏‎ ‎ارسال شده که صاحبان آن مشکل مالی داشته‌اند که به همه‌ی ‏آن‌ها پاسخ داده شده و‎ ‎مقداری که می‌توانسته‌ایم برای آنها تعیین کرده‌ایم. تعداد زیادی نامه هم مربوط به‎ ‎کارهای اداری بوده است که پاسخ‌های اولیه به آن داده شده و در حال پی‌گیری است‎.‎‏” (پایگاه اطلاع رسانی ‏ریاست جمهوری، 18/4/86) آیا دولت می تواند نقش یک سازمان خیریه را بازی کند؟ اگر حتی پاسخ مثبت ‏باشد که نیست، حداقل به نظر منطقی نمی آید که این بر عهده هیئت دولت باشد تا خود نقش پستچی را هم بازی ‏کند. به رغم این گفته رئیس جمهور که: “البته روال نباید این باشد که مردم برای‎ ‎مشکلاتشان اول به سراغ ‏ریاست جمهوری بیایند اما در کنار آن نیز باید راه ارتباط با‎ ‎رئیس‌جمهور باز باشد‎.‎‏” (پایگاه اطلاع رسانی ‏ریاست جمهوری، 18/4/86) چرا روند دریافت حضوری نامه ها و یا گفت و گوهای رو در رو با ساکنین ‏شهرهای مختلف ادامه می یابد؟ آیا می توان تصور کرد که تلاش بر سر این است که صفتی دیگر به مجموع ‏اوصاف ایشان افزوده شود؟ یعنی در پی این همه زحمت باید مردم دریابند، با حضور مستقیم احمدی نژاد بود ‏که این یا آن مبلغ را توانستند دریافت کنند و این و یا آن درخواست خود را عملی بیابند. اگر منظور از این ‏نامه ها تنها طرح مشکلات بود، قطعأ راه های ساده تری وجود داشت. همآن گونه که مسئول ستاد جمع آوری ‏و بررسی نامه های مردم استان گلستان به رئیس جمهوری در جمع خبرنگاران گفته بود: “چنانچه افرادی ‏موفق نشوند نامه خود را تحویل دهند بعد از سفر هم می توانند از طریق مراجعه به فرمانداری ها و ادارات ‏پست نسبت به این کار اقدام کنند.” (کیهان، 25/12/84) به عبارت دیگر حتمأ لزومی ندارد مردم نامه ها یا به ‏عبارت دیگر خواست های خود را به طور مستقیم به نفر اول اجرایی کشور دهند. با این ترتیب اگر می توان ‏از طرق دیگری هم مردم صدای خود را به عوامل اجرایی برسانند، علت این همه صرف وقت کابینه در ‏چیست؟ شاید باید مردم به طور حضوری دریابند عیارانی به رهبری رئیس جمهور بر کرسی دولت تکیه زده ‏اند تا حق مظلومین را از ظالمین بستانند. با این حال این تنها چهره ای از احمدی نژاد نیست که باید در طول ‏این سفرها ساخته شود.‏

محصول دیگر این همه هزینه، نمایش یک چهره متواضع و مردمی از نفر اول قوه مجریه است. کیهان، ‏روزنامه هم سو با دولت چنین می نویسد: “رئیس جمهور و اعضای هیات دولت با تمام وجود به نوکری مردم ‏افتخار می کنند.” (کیهان، 6/12/ 84) این تنها جایی نیست که رئیس جمهور به نوکری خود افتخار می کند. ‏او در جمع مردم نهبندان مدعی می شود: “دولت مردمی چیزی جز نوکری مردم نیست.” (پایگاه اطلاع ‏رسانی ریاست جمهوری، 19/8/84) اما این خادم ملت به مستمعین خود در شهرستان ها چه وعده ای می ‏دهد؟ “ دستگاههای اداری موظف هستند در خدمت مردم باشند و‎ ‎امکاناتی را که در اختیار آنها است برای ‏خدمت به‌ مردم بکارگیرند، اگر مدیری در راه‎ ‎خدمت به مردم کم کاری کند و مانع تراشی نماید او را برکنار ‏خواهیم کرد‎ “.‎‏( پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری، 13/11/84) به همین ترتیب وی قدرت اثر حضور ‏خود را برای مقابله با پارتی بازی چنین نمایش می دهد: “در‎ ‎همین جا از استاندار می‌خواهم در این دولت هر ‏کسی به دنبال سیاسی بازی و پارتی بازی‎ ‎به جای خدمت به مردم باشد با او برخورد کند، زیرا او عضو دولت ‏من نخواهد بود.” (پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری، 13/11/84) دکتر احمدی نژاد تک تک‏‎ ‎مردم کشور ‏را نماینده رییس جمهور در نظارت بر عملکرد مدیران دانسته می گوید: “اگر مدیری‎ ‎در خدمت مردم نبود ‏ابتدا تذکر دهید و اگر اصلاح نشد به ما اطلاع دهید تا با او‎ ‎برخورد نماییم.” (پایگاه اطلاع رسانی ریاست ‏جمهوری، 24/12/84) رییس جمهوری هم چنین تاکید می کند: “اگر مدیر متخلفی بخواهد به بیت‌المال‎ ‎دست‌اندازی کند احمدی نژاد اولین مدعی او خواهد بود و در اولین فرصت دست او را از‎ ‎بیت‌المال قطع ‏خواهد کرد.” (پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری،24/12/84) “طبیعی است که در مقابل، دشمنان وی در ‏برابر او خواهند ایستاد. اما مسافر راه های دور و نزدیک کوتاه نخواهد آمد. ممکن است‏‎ ‎فشارهایی بیاورند که ‏دهان افرادی هم‌چون احمدی‌نژاد را ببندند که نمی‌توانند” (مصاحبه با خبرنگاران سفر های استانی، ‏‏18/4/86) مجموع این چند جمله چه تصویری از رئیس جمهور به نمایش می گذارد؟ رئیس جمهور می ‏خواهد نشان دهد در عین خضوع و خشوع در مقابل ملت، در مقابل کجروی های همکارانش در هر پست و ‏مقامی با صلابت ایستادگی خواهد کرد. آیا درک این نکته توسط مردم به این همه تلاش و صرف وقت از ملت ‏و دولت نمی ارزد؟ در همین جا است که متوجه می شویم اگر مخالفین رئیس جمهور نتوانند دهان او را ‏ببندند، به همان ترتیب قادر نیستند در نحوه تفکرات و رویکرد او نسبت به حل مشکلات برخورد کنند. این ‏روش ها که بر اساس آنها سفرهای استانی استوار شده، چه مشخصاتی دارد؟‏

وی در مصاحبه با خبرنگاران چنین توضیح می دهد: “ما باید تلاش می‌کردیم دیواری که‎ ‎بین مردم و مسؤلان ‏وجود داشت، با یک حرکت هجومی سنگین و بولدوزری برداشته شود؛‏‎ ‎باید بولدوزری وارد می‌شدیم، باید این ‏حرکت یعنی ارتباط بیشتر بین مسوولان و مردم‎ ‎در تمام دولت صورت می‌گرفت و تمام دولت در این راستا ‏اردوکشی می‌کرد.” (پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری، 18/4/86) این “حرکت بولدوزری” طبیعی است ‏که باید از سرعت بالایی برخوردار باشد و وقت را هدر ندهد. اکنون‏‎ ‎اولویت های دولت با 2 سال قبل تفاوت ‏دارد، دولت وارد بازی های سیاسی و جار و جنجال‎ ‎ها نمی شود که مبادا وقت را هدر بدهد‎”.‎‏ (پایگاه اطلاع ‏رسانی ریاست جمهوری،18/4/86) این همه شتاب تنها در این جا به نمایش در نمی آید. در بنگاه های زود ‏بازده هم آن را شاهد هستیم. در جمع مردم نیکشهر جلوه ای دیگر از همین طرز تفکر را به نظاره می نشینیم: ‏‏” با‎ ‎بالگرد از بالا مسیرها، آبگیرها و بندها را دیدیم. سیاست دولت در سال ‪ ‏‎۸۵‬‎حمایت از‎ ‎بندهای کوچک ‏زودبازده است که بتواند آب را جمع کرده و سریع نتیجه دهد.” (پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری، ‏‏24/9/84) رییس جمهور حتی حوصله اتمام سد را هم خیلی ندارد و می خواهد هرچه سریع تر آب را به ‏مردم برساند. وی در جلسه کار گروه آب و کشاورزی ومسکن هرمزگان با اشاره به زمان بر بودن احداث سد ‏خاطرنشان می کند: “مردم باید‎ ‎چندین سال برای تاسیس یک سد انتظار بکشند در حالی که در مدت زمان کمتر ‏از ‪‏‎۶‬‎‏ ماه می‌توان بااقدامات ابتکاری آب مناسب را بدست مردم رساند.‏‎”‎‏ (پایگاه اطلاع رسانی ریاست ‏جمهوری، 2/12/86) هرچند معنی این “اقدامات ابتکاری” مشخص نیست، اما نتیجه این همه شتاب مشخص ‏است. دو نمونه ذیل می تواند مشتی از خروار باشد. مهندس سید فاضل زمانی، مدیر عامل مخابرات استان ‏اصفهان در گفت ‌وگو با روابط عمومی‎ ‎وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات، اظهار می دارد: “ از آن جایی ‏که واگذاری تلفن ثابت در سطح کشور‏‎ ‎به روز شده است این نوع از تلفن در استان به سطح اشباع رسیده و ‏امکان عملی کردن‏‎ ‎مصوبه دولت به دلیل نبود متقاضی، وجود ندارد.” باز از زبان یکی از نمایندگان مجلس ‏نمونه دیگری از نتایج این همه عجله را می توان دید. دکتر مختاری، نماینده مردم زابل در مجلس شورای ‏اسلامی، در گفتگو با آفتاب می گوید: “طبق یکی از مهم ترین مصوبات هیات دولت در سیستان و بلوچستان ‏مقرر‎ ‎شده بود مبلغ 100میلیارد (30میلیارد تومان در سال 84 و 70میلیارد تومان در سال 85) تومان علاوه ‏بر اعتبارات سنواتی و ملی برای جبران عقب افتادگی استان اختصاص یابد.‏‎ ‎اما با بحث های مطرح شده در ‏مجلس درباره بودجه سال جاری در مجموع فقط 55 میلیارد‎ ‎تومان از این میزان اختصاص یافته است.” این ‏همه تندروی از دو زمینه ذهنی سرچشمه می گیرد. یکی تصوری ساده از مسائلی پیچیده و دیگری اراده ‏گرایی مطلق.‏

در زمانی که دکتر احمدی نژاد تازه بر صندلی ریاست دولت نکیه زده بود در جمع استانداران کشور در حالی ‏که روی یک زمین فرضی با دستانش خط می کشید و آن زمین فرضی را به شکلی ذهنی تقسیم می کرد، ‏مدعی شد با تقسیم بندی زمین های کنار رودخانه ها و اختصاص آن برای کشت گردو توسط جوانان می توان ‏مشکل بیکاری را حل کرد. همین طرز تلقی ساده انگارانه را در بوشهر به شکلی دیگر بیان می کند. وی در ‏شهر خورموج ادعا می کند: “اعتبارات بسیار خوبی برای اشتغال جوانان پیش بینی‎ ‎شده است که امیدوارم با ‏طرح و اعتبارات اختصاص یافته در دو تا سه سال آینده مشکل‎ ‎بیکاری جوانان استان بوشهر و سایر استانهای ‏کشور به طور کامل حل شود‎.‎‏” (پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری، 13/11/ 84) این طرز شناخت از ‏مسائل به انسان می تواند اعتماد به نقس عجیبی بدهد که اراده خود را مسلط بر همه چیز بداند.‏

از زمان روی کار آمدن آقای احمدی نژاد بارها از او شنیده ایم که “می شود و ما می توانیم.” این اراده گرایی ‏را در مصاحبه با خبرنگاران به گونه ای دیگر شاهد هستیم: “ما می‌گفتیم سه‎ ‎برابر ظرفیتی که در کشور ‏وجود دارد، می‌توانیم کار کنیم. عده‌ای گفتند مگر می‌شود؟‎ ‎ولی دیدیم که شد و اقداماتی در این راستا صورت ‏گرفت. اکنون نیز می‌گویم نسبت به‎ ‎گذشته می‌توانیم پنج برابر کار کنیم؛ یعنی دو برابر زمان کنونی‎.‎‏” ‏‏(18/4/86) این که عدد پایه ای “سه برابر” از کجا آمده و چگونه دو برابر سه می شود پنج مباحثی است که ‏اکنون جای طرح آنها نیست. اما این که این گونه ساده فرض کردن مشکلات و تلاش در جهت تحمیل اراده ‏بر واقعیت های موجود نشان می دهد که حداقل در زمینه از بین بردن مشکل بیکاری، آن چنان که خورموج ‏وعده داده می شود، دولت به رغم صرف هزینه های عجیب و غریب راه به جایی نبرده است. با این حال، ‏برای اتخاذ روش های اصولی جهت حل مباحث کلان کشور، پس زمینه های ذهنی تنها مانع نیست. مشکل در ‏دید گاه های نظری هم هست. یعنی توجه بیش از حد به اقتصادهای خرد و مخالفت با بخش خصوصیی که از ‏قدرت قابل توجه برخوردار باشد.‏

داستان مقابله با بانک های خصوصی داستانی است که در بسیاری از سفرهای استانی از پرده بیرون افتاد. ‏نزاع های مسئولین کشور در مورد اجرای اصل 44، شاهد دیگری از نحوه نگرش آقای رئیس جمهور به ‏بخش خصوصی است. در جمع مردم خرم آباد می گوید: “ما به آن شیوه خصوصی سازی که چند سال قبل در ‏کشور به اجرا درآمد و کارخانه ها و شرکتهای دولتی را با دهها میلیارد تومان ثروت به قیمت بسیار اندک به ‏گروه کوچکی واگذار شد و آنها بلافاصله انبارها را خالی، سوله ها را جمع آوری و کارگران را بیکار و ‏اخراج کردند و فقط شیره جان دولت را مکیدند بشدت مخالفیم و با تمام قدرت اموال مردم را از آنها پس ‏خواهیم گرفت” (پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری، 18/12/84) در ادامه همین سخنرانی او راه را چنین ‏نشان می دهد: “کارخانه ها و شرکتهای دولتی در قالب سهام عدالت بین مردم توزیع می شود.” فارغ از نتایج ‏روش های مشابه توزیع سهام عدالت، و گاهأ با همین نام در سایر کشورها، این تنها روشی است که با تفکرات ‏مسئول قوه مجریه این همانی دارد. او هم چنان که تلاش می کند با دادن اعتبار به بنگاه های کوچک و احیانأ ‏زود بازده مشکلات اقتصادی را مرتفع نماید، کوششی فراوان به خرج میدهد با بازگرداندن مردم به روستاها ‏سایر مسائل مبتلابه را نیز حل کند. وی در مصاحبه با خبرنگاران به این نکته اشاره می کند: “البته در ‏روستاها مسأله‌ی مسکن در حال‎ ‎حل شدن است و اقدامات خوبی شده است. ما در حال حاضر رگه‌هایی از ‏بازگشت به روستاها‎ ‎را مشاهده می‌کنیم و باید آن را تقویت کنیم.” (پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری، ‏‏18/4/86) آن نحوه شکل گیری سفرها به همراه این نحوه تفکر و برخورد با مشکلات، مصوبات بیشماری با ‏خود به همراه آورده و خواهد آورد. مصوباتی که تا چند دولت بعد از دولت نهم اثرات آنها مشهود خواهد بود.‏

تعداد مصوبات سفرهای استانی هیچ گاه از عدد 40 کمتر و از تعداد 200 بیشتر نشد. “دولت بیش از 60 ‏مصوبه داشت که بخشی از این مصوبات هر کدام پنج شش بند داشتند.” این جمله بخشی از توضیحاتی است ‏که رئیس دولت در مورد مصوبات سفر دور اول به استان چهار محال و بختیاری بیان کرده است. شاید تا به ‏این جای قضیه شاید خیلی عجیب نباشد. اما هنگامی که متوجه می شویم گاهی برای تصویب چنین مصوباتی ‏زمانی کمتر از دو دقیقه صرف شده حتمأ تعجب خواهیم کرد. به عنوان مثال در دور اول سفر به استان ‏خراسان جنوبی بیش از صد موضوع را در یک جلسه سه ساعته مصوب کرده، در دور دوم سفر به استان ‏اردبیل همین اتفاق تکرار می شود. اگر فرض کنیم از ابتدای جلسه تا به انتها هیچ گفتگویی به جز بحث ‏مصوبات صورت نگرفته باشد، باز خواهیم دید که به طور متوسط برای هر مصوبه زمانی حدود 108 ثانیه ‏صرف شده است. در این صورت چاره ای باقی نمی ماند به غیر از این که بپذیریم حداقل بخشی از این ‏مصوبات از پیش معین بوده و از قبل به طور واحد برای همه استان ها در نظر گرفته شده است و لاجرم ‏نیازی به سفر به هر استان نبوده تا در جلسه هیئت دولت به طور خاص در آن استان طرح و تصویب شود. ‏

احمدی نژاد در بسیاری از شهرستان ها قبل از تشکیل جلسه کابینه به اهالی آن شهرستان وعده مصوباتی را ‏می دهد که لااقل برای خودش مشخص است. به عنوان مثال این فرمایش آقای رئیس جمهور در جمع مردم ‏دیر از شهرهای استان بوشهر شاهد همین مدعا است: “ از مدتها قبل جلسات کارشناسی دراستان شما تشکیل ‏شده و مسایل و مشکلات شهر شما‎ ‎مشخص شده و راهکارهای رفع این موانع و مشکلات در دستور کار جلسه ‏امشب هیات دولت‎ ‎قرار می‌گیرد.” وی “یکسان‌سازی خدمات گمرکی در تمام بنادر جنوب کشور، افزایش ‏ته‌لنجی‎ ‎از چهار به شش بار، اختصاص اعتبار برای ماهیگیری وتقویت ذخایرآبزیان، تامین گاز‎ ‎مصرفی ‏شهرها، احداث کارخانجات پتروشیمی وپروژه پارس شمالی” را از جمله تصمیماتی‏‎ ‎عنوان کرد که “در جلسه ‏امشب هیات دولت اتخاذ خواهد شد” (پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری، 13/11/84) کلام فوق نشان می ‏دهد که لازم نبوده برای گذراندن چنین مصوباتی تمامی اعضای دولت به بوشهر می رفتند تا مواردی را ‏تصویب کنند که از قبل مشخص شده است. با این حال همین مصوبات که از قبل تصمیم پیرامون آنها گرفته ‏شده، از یک فرمول عمومی دیگر نیز پیروی کرده است که محتوی ثابت و تکراری برخی از مصوبات است.‏

مواردی تکراری از تخصیص اعتبار برای بنگاه های زود بازده، بخشیدن قسمتی از دیون کشاورزان، در ‏نظر گرفتن منابع مالی برای اموری چون تهیه مسکن و یا ازدواج و در نهایت ساخت سالن های ورزشی در ‏شهرهای مختلف هر استان که معمولأ به طور جداگانه برای خانم ها و آقایان در نظر گرفته شده است. با این ‏حال این مصوبات تکراری بار دیگر در سفر دور دوم هم به همان شکل تکرار می شود. نمونه آن استان ‏بوشهر است که هم در دور اول و هم در دور دوم سفرها، مصوبه ای برای ساخت ورزشگاه پیدا می کند. البته ‏در دور دوم هیچ کس توضیح نمی دهد که به سر این مصوبه سال 84 چه بلایی آمده است؟ رئیس جمهور در ‏جمع خبرنگاران اعلام می کند: “ قرار شد که سال آینده در تمام‏‎ ‎شهرستانها حداقل یک مجموعه ورزشی از ‏محل اعتبارات ملی یعنی یک سالن مجهز ورزشی از‎ ‎محل منابع تربیت بدنی مرکز و منابع وزارت نفت احداث ‏بشود.” (پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری، 14/12/84) هنوز کسی در مورد سرنوشت این مصوبه ‏توضیح نداده، با اعلام یکی از مصوبات دور دوم سفر به استان بوشهر از سوی پایگاه اطلاع رسانی دفتر ‏ریاست جمهوری مواجه می شویم. “احداث 18 سالن ورزشی در شهرستانهای استان” (پایگاه اطلاع رسانی ‏ریاست جمهوری، 11/12/86) به عبارت دیگر همان نتایجی را که مردم بوشهر از ورزش کردن در سالن ‏های ورزشی دور اول دیده اند قطعأ در زمین های ورزشی مصوب دور دوم هم خواهند دید. حالا سؤالی که ‏ممکن است مطرح شود این است که این مصوبات آیا بر اساس یک الگوی مشخص توسعه کشور رقم خورده ‏است؟

پاسخ به چند دلیل حتمأ منفی است. اول باید در نظر داشته باشیم که در متن هیچ یک از مصوبات که در رسانه ‏های مختلف انتشار یافته به هیچ سند بالا دستی اشاره نشده است. افزون بر آن تنها سند فرادستی موجود برنامه ‏توسعه چهارم است که هم قوه مجریه بارها به نا کار آمد بودن آن اذعان کرده و هم موافقین برنامه چهارم، از ‏بی وفایی هیئت دولت نسبت به آن به کرات گله کرده اند. به غیر از این، آقای رئیس جمهور، هم چنان که قبلأ ‏نیز به آن اشاره شد، چندان علاقه ای به برنامه هایی که در مرکز برروی کاغذها نوشته می شوند ندارد و ‏بیشتر به تصمیم گیری در متن مردم دل بسته است. حالا که قرار است تصمیم در میان مردم گرفته شود ‏اطلاعات از چه طریقی باید به دست بیاید؟ پاسخ این سوال در کلام رئیس جمهور در تشریح مصوبات سفر به ‏سیستان و بلوچستان هویدا است: “طی سه روز به همه شهرستانهای استان سرکشی کردیم، من خودم مستقیماً ‏با مردم صحبت‏‎ ‎کردم، حرفها، حرف ائمه محترم جمعه، نمایندگان و مسئولین محترم استان را شنیدیم‎. ‎مردم هم ‏با نامه ها و شعارها، پلاکاردها و طومارهایی که فرستادند، مسائل خودشان را‎ ‎با ما در میان گذاشتند. دولت ‏شب گذشته در این استان تشکیل جلسه داد و 42 مصوبه‏‎ ‎مختلف برای پاسخگویی به نیازهای گوناگون و تسهیل ‏و فراهم کردن شرایط برای رشد جهشی‎ ‎و بالندگی این استان داشت.” (پایگاه اطلاع رسانی ریاست جمهوری، ‏‏25/9/84) هنگامی که قرار شد به چنین منابعی اتکا شود ودر جمع مرد تصمیم گرفته شود طبیعی است دولت ‏دچار خرده کاری شود.این خرده کاری ها در متن مصوبات انعکاس می یابد.‏

تصور کنید که دولت با تمام ید و بیضای خود به حرکت در بیاید و مصوب کند که “سه اتوبوس کولردار به ‏دانشگاه هرمزگان” برسد و یا تعداد ته لنجی های لنجداران بوشهر از چهار به شش عدد برسد. یا این که هم و ‏غم دولت این باشد که با صد میلیون تومان دانشکده کشاورزی برازجان تجهیز و تعمیر شود. یعنی دیگر هیچ ‏ارگان مسئول دیگری پیدا نمی شود که در مورد تقاطع های غیر هم سطح قم اظهار نظر کند و این به عهده ‏دولت گذاشته میشود؟ همان سان که در مورد دفع آفات نباتی، کسی کار را به کابینه واگذار کند. آیا این همه ‏خرده کاری از وظایف دولت است؟ اگر چنین است متولی برنامه ریزی کلان برای کل کشور کیست؟ شاید ‏قرار است همان بلایی که سر بودجه نویسی کشور آمد، سر برنامه های توسعه کشور هم بیآید، تا هر فردی با ‏هر سطحی از دانش در مورد آن اظهار نظر کرده، آن را حلاجی نماید. با این همه سؤالی که در آخر مطرح ‏میشود این است، آیا کسی تا به حال گزارشی از نتایج اجرایی این سفرها بر اساس اعداد و ارقام داده است؟ ‏

متاسفانه، در این زمینه هم نشانه های مثبت دیده نمی شود. رئیس جمهور در مصاحبه با خبرنگاران در سفر ‏دوم بوشهر در مورد نتایج اجرایی سفر دور اول چنین می گوید:” بیش از 92 درصد مصوبات دور اول سفر ‏استانی در مسیر اجرا‎ ‎قرار گرفته و بیش از 65 درصد به عملیات کامل رسیده است‏‎”.‎‏ (پایگاه اطلاع رسانی ‏ریاست جمهوری، 12/11/86) جملاتی از این دست کلی و گنگ در اظهار نظرهای سایر مسئولین کم نیست. ‏از آن جایی که چنین مطالبی قادر نیست ارزیابی درستی از نتایج سفرهای استانی از سوی موافقین این پروژه ‏بدهد، ناچاریم به عوارض عینی و قابل لمس حاصل از این سفرها تکیه کنیم.‏

تنها ذکر یک نکته از مسائل مبتلابه این سفرها می تواند به ما در درک سایر نتایج این تصمیم دولت یاری ‏برساند. به عنوان مثال اقتصاد کشور را به عنوان یکی از نقاط هدف متأثر از این سفرها می توان در نظر ‏گرفت. گروهی از کارشناسان اقتصادی کشور ادعا می کنند، دست و دلبازی های رئیس جمهور در سفرهای ‏استانی، حالا در شکل افزایش نقدینگی سرگردان در کشور، قابل مشاهده است. اگر این گفته درست باشد، ‏کمتر کسی ممکن است بر آثار تورمی و گرانی حاصل از این پول های سرگردان در دست مردم شک داشته ‏باشد. از این رو می توان گفت، اگر بپذیریم بخشی از تورم و گرانی غیر قابل انکار در جامعه از این تفکر ‏مجموعه دولت و در راس آن رئیس جمهوری، ناشی شده است، باید قبول کرد این ملت منتظر می ماند، تا ‏آفتاب صبح دولت این سفرها بدمد. سفرهایی که چنان آغاز شده و چنین ادامه یافته حداقل ملت ایران را به قله ‏های ترقی نخواهد رساند. این که چه کس و یا کسانی را به قله ها می رساند، سؤالی است که باید در آینده ‏پاسخش را شنید.‏