تام هنکس از بازیگران و چهره های شناخته شده سینمای هالیوود کنونی است که پس از نزدیک به سه دهه فعالیت در صنعت سینما یکی از ثروتمندترین و تاثیرگذارترین افراد سینمای آمریکا به شمار می رود. دو بار اسکار گرفته و 50 جایزه معتبر دیگر در کارنامه اش دارد و سهمی موثر در تولید 30 فیلم بزرگ داشته است. یکی از آخرین فیلم هایی که آن را تهیه و در نقش اول آن بازی کرده، جنگِ چارلی ویلسون به کارگردانی مایک نیکولز بود. درامی سیاسی و بجث انگیز که داستانش ریشه در واقعیت داشت….
گفت و گو با تام هنکس
غرب خاورمیانه را درک نکرده است
درمقام تهیه کننده بانی تولید فیلم جنگِ چارلی ویلسون هستید.
درآغاز کتاب جرج گریل روزنامه نگار فقید، راوی ماجرای چارلی ویلسون را نمی شناختم. در گذشته وقتی افغانستان توسط روس ها بمباران می شد فکر می کردم خیلی خوب است که مجاهدین می تواند ارتش سرخ را شکست دهند. نمی دانستم که پول سلاح از طرف واشنگتن می رسد و این که یک زن خوش گذران جنوبی کاملاً مذهبی، سکسی و ضد کمونیست با کمک چارلی ویلسون زنباره کهنه کار باعث و بانی تمام قضایا شده است.
چه چیزی در این داستان توجه تان را جلب کرد ؟
چارلی ویلسون همان تاثیری را برمن گذاشت که فارست گامپ، با این تفاوت که ویلسون یک شخصیت حقیقی است. داستان او به یک شوخی سورئالیستی سیاسی می ماند. کتاب یک اثر فوق العاده روزنامه نگاری است و دست مایه ای طلایی را دراختیار آرون سوروکین فیلم نامه نویس قرار داد که فیلم مردان افتخار و سریال درکاخ سفید را مدیون او هستیم. از او خواستیم که درحد امکان یک اقتباس متفاوت و شوخ را ارایه کند. هدف اجتناب از موعظه و یا دادن یک درس تاریخ بود.
برای کارگردانی فیلم مایک نیکولز انتخاب اول تان بود ؟
بله، مدت زیادی بود که می خواستیم با هم یک فیلم کار کنیم. مایک نیکولز استاد هجو است و می داند چگونه داستانی از رفتارهای پیچیده انسانی را هدایت کند. از کچ 22 تا نزدیک تر این را ثابت کرده است. چیزی که موجب موفقیت فیلم می شود نگاه ناهمگون مایکل است نسبت به انگیزه های هرکدام ازشخصیت ها فیلم، از شخصیت من گرفته تا جولیا و یا نقش مامور سیا که به شکلی عالی توسط فیلیپ سایمور هافمن ایفا می شود. مایک نیکولز از پرداختن به کوچک ترین جزئیات لذت می برد و این کار را با ترکیبی از انرژی و طنزانجام می دهد. وهمین است که فیلم های او را بامزه و پخته می کند.
راضی کردن جولیا رابرتز برای قبول این نقش سخت بود؟
مایک این کار را به عهده گرفت! او تبدیل شده است به یکی از مرشدهای جولیا و او را سر نزدیک تر هدایت کرده است. می دانستم که اگر پای او درکار باشد جولیا همکاری خواهد کرد.
اولین بار است که شما فیلمنامه ای را به او می دهید. عجیب است نه ؟
در واقع تمام این مدت همدیگر را می شناختیم. او به جای یکی از شخصیت ها در فیلم نقاشی متحرک مورچه قلدر حرف زده است که من آن را تهیه کرده ام. اما موقعیت بازی با هم تا حال پیش نیامده بود.
آیا اشتیاق او را برای بازگشت به مقابل دوربین را حس کردید ؟
جولیا رابرتز به خوبی می داند که جایگاه او در سلسه مراتب صنعت سینما کجاست. اما آنچه امروز برای او مهم است، کار خوب است. او شوهری دارد که دوستش دارد و سه بچه خردسال. کوتاه کنم: او در آغاز فیلمبرداری تنها دو پسردوقلویش را داشت. درمدت فیلمبرداری حامله شد، چیزی که همه ما را غافلگیر کرد و به خصوص مایک را؛ چرا که او سرنزدیک تر هم حامله شده بود ! خلاصه او دیگر احتیاجی به سینما ندارد و به همه چیز دست یافته است. او فیلم کار نمی کند مگر آن که فکر کند به زحمتش می ارزد. آنچه او در شخصیت جوآن هرینگ می دید زنی دلربا و به صورت هم زمان بامزه و جذاب و درعین حال محافظه کار که از سر یک تمایل واقعی می خواهد وضعیت جهان را تغییر بدهد. او از موقعیت ایفای نقشی جذاب بهره برد که در عین حال زمان فیلمبرداری آن زیاد طول نمی کشید. در ضمن در مدت پانزده روز فیلم برداری در مراکش او خانواده کوچک خود را نیز همراه خود آورد و من هم همین طور. روزهای خیلی خوبی بود.
نقش چارلی ویلسون تصویر اخلاقی و دوست داشتنی تان در ذهن تماشاگران را از بین می برد. چون در لحظات کوتاهی شما را برهنه و در میان رقاصه های استریپ تیز می بینیم !
این صحنه آن را می طلبد. اما حتی وقتی در جاده پردیشن/راهی به سوی تباهی نقش یک قاتل پست را بازی می کردم به من گفتند: اما یک ناکس مهربان است ! و این بار می گویند شما نقش کسی را دارید که ترتیب همه دخترها را می دهد.همه شب مست و پاتیل است و کوکایین مصرف می کند. بدون آن که به کارنامه اش لطمه ای بخورد. اما شما همه این کارها را به شیوه ای دوست داشتنی انجام می دهید!
چارلی ویلسون حقیقی در سرصحنه حضور داشت ؟
بله، جولیا رابرت ترجیح داد که جوآنای واقعی را هرچه دیرتر ملاقات کند تا کم ترین تاثیر را بر او بگذارد. درمورد من، چارلی ویلسون حقیقی که امروزه بازنشسته شده است را درکنارم داشتم. بی تردید او یک آدم خوش تیپ مثل کوین کاستنر را برای نقشش ترجیح می داد! (خنده ) ازهمان آغاز به ما گفت که برایش اهمیتی ندارد که همه چیز را بیرون بریزیم، چرا که همه چیز درمورد او حقیقت دارد. دل نگرانی اش این بود که انگیزه های او درست به تصویر کشیده نشود. چارلی از این که ایالات متحده در ویتنام و کره به جماهیر شوری باخته بود شدیداً ناراحت بوده است. او به دنبال یک پیروزی بوده ومی خواست آن را با گرفتن طرف شهروندان افغان به دست بیاورد. آدم هایی که ترحمی شدید در قبال آنها احساس می کرد و مسلماً این کار را انجام داده است. او مانند یک بچه بزرگ سال عمل کرده است، چون مثل سیاست مداران دیگر پیچیده نیست.
چنین شخصیتی را تحسین می کنید ؟
آنچه که او انجام داده است، باورنکردنی است. چارلی ویلسون پاشنه آشیل جماهیر شوروی را هدف گرفت. نه ماه بعد از شکست شوروی در افغانستان، دیوار برلین فرو ریخت…..
و این که عملکرد او در افغانستان باب اسلام گرایی و تروریسم را گشود؟
ما همیشه شروع می کنیم به عملیات نجات و بعداً متوجه خرابکاری مان می شویم. جهان غرب از اسکندر کبیر تا لارنس عربستان خاورمیانه را درک نکرده است. اما اگر می خواهیم کسی را به خاطر 11 سپتامبر سرزنش کنیم، باید از مرکز تعلیم خلبانی در میامی شروع کنیم که افرادی که با هواپیما به برج های تجارت جهانی کوبیدند را تعلیم داد و سپس ملکول اسپرمی که بن لادن را درست کرد سرزنش کنیم…و رسانه های ارتباطات جمعی آمریکا که حقیقت را از بینندگان تلویزیونی مخفی می کنند برای آن که آنها در بی خبری نگه دارند… پس سرزنش را معطوف به چارلی ویلسون نکنید!