نگاه ما

نویسنده

مروری کوتاه بر فعالیت های سینمایی فهیمه راستکار

همه ی سینمای بانو

بهرنگ هدایی

فهیمه راستکار، نامی آشنا در فرهنگ و هنر ایران زمین. بانویی که در میان زنان دوبلور - هنرپیشه‌ی چند دهه‌ گذشته از همه نام آور‌تر است. او مدت مدیدی از زندگی خود را صرف رونق هنر دوبلاژ و بازیگری در تئا‌تر و سینما کرد و پس از سال‌ها نقش آفرینی بر پرده نقره‌ای، حریف بازی‌گوشی‌های ایام نشد و نصیبش چارگوشی وارونه شد در بی‌بی‌سکینه کرج. و این شاید بی‌شرمانه‌ترین بازی روزگار باشد.

وی در سال‌های حضور در سینمای ایران، جزو بازیگرانی بود که هردو بخش از روزگار فیلم سازی ایران را تجربه کرد. چه در سال ۵۲ که بواسطه‌ی پرویز کیمیاوی بزرگ وارد سینما شد و چه همین چند سال قبل که در ستاره بود ایفای نقش نمود واین‌ها همه از او چهره‌ای ساخت که در روزگار قحطی نور، از پرفروغ‌های هنر ایران زمین باشد. هرچند که مانند ستاره‌های آسمان، گاهی کم کار بود و نظاره گر…

وی در ۴۱ سالگی و پس از چندین سال تجربه‌ی صحنه و اجرای نمایش‌های دیدنی، چشم پرویزخان را گرفت و استارت بازی‌اش در سینما، همگام شد با خلق یکی از بی‌بدیل‌ترین شاهکار‌های هنر ایران. مغول‌ها. مغول‌هایی که این بار در هیئت تلوزیون ظاهر شده‌اند و به روستا‌ها و شهرهای کشورمان هجوم آورده‌اند. او در این فیلم به عنوان اولین تجربه‌ی سینمایی‌اش، بسیار خوب ظاهر شد و از عهده کار برآمد. آنقدر که سخت پسند‌ترین منتقدین سینمایی را به تحسین وا داشت و تا همیشه نقش خود را بر بدنه سینمای ایران حک کرد.

پس از تجربه موفق مغول‌ها اما، نگاتیو‌های بی‌رنگ دوربین، هفت سال اثری از این خانم خوش نقش ندیدند تا آقای هیروگلیف وارد گود شد! فیلمی که روایتگر زندگی شعارزده‌ی مردم آن دوران بود و هرگز موفقیت قبلی را برای فهیمه راستکار تکرار نکرد لیکن تصویر همیشگی او برای نسلی که روزگارشان در دوران بی‌رنگ و بوی دهه‌ی شصت گذشت، خاطره انگیز و پر احترام باقی ماند.

وی طی سال‌های ۶۰ تا ۷۰در فیلم‌هایی نقش آفرینی کرد که همگی کارهای متوسطی از آب درامدند. از میان آن‌ها می‌توان به خط پایان (محمدعلی طالبی)، شیر سنگی (مسعود جعفری جوزانی)، محموله (سیروس الوند)، جهیزیه‌ای برای رباب (سیامک شایقی) و عشق و مرگ (محمدرضا اعلامی) اشاره کرد. او برای بازی در فیلم عشق و مرگ، نامزد دریافت چایزه بهترین بازیگر نقش مکمل زن از نهمین جشنواره فیلم فجر شد. بانو راستکار، آن ایام را این گونه به پایان رساند و قدم به سال‌های ابتدایی دهه هفتاد گذاشت. دورانی که بی‌شک، دوران طلایی این بازیگر خوش صدا به حساب می‌آید.

مرغ و همسایه به کارگردانی احمدی مطلق تجربه‌ی دوست داشتنی او در سینمای کودک بود. تجربه‌ای که سه سال بعد و با بازی در فیلم موفق الو الو من جوجوام به اوج خود رسید. زنده یاد راستکار در این فیلم با بزرگانی چون مهدی هاشمی، مهتاب نصیرپور و رقیه چهره آزاد هم بازی بود و قصه‌ی جذاب و کارگردانی خوب مرضیه برومند، اثری درخور و بیادماندنی را در ژانر کودک سینمای ایران بوجود آورد.

او پس از آن سال‌ها در چند فیلم دیگر هم به بازی پرداخت که دختری به نام تندر و روانی در میان آن‌ها سر‌شناس ترند. زنده یاد راستکار برای بازی در روانی به کارگردانی داریوش فرهنگ برای دومین بار نامزد دریافت جایزه بهترین بازیگر زن نقش دوم جشنواره فجر شد. جایزه‌ای که هرگز دریافت نکرد و البته معیار بزرگان به جایزه نیست!

بانو راستکار در سال ۸۳ و با همکاری دوباره خود با محمد رضا اعلامی وارد دهه‌ی چهارم دوران بازیگری خود شد و نقش آفرینی در راز‌ها را به کارنامه خود اضافه کرد. طنزی سیاه و گزنده که انگار ماجرای زندگی رمزآلود انسان معاصر بود. این فیلم اگرچه نظر منتقدین را بخود جلب نکرد، برای تجربیات سینمایی او بسیار جذاب و منحصر بفرد بشمار می‌آمد.

یک سال بعد، فهیمه راستکار در جلد سوم تریولوژی ستاره‌ها با عنوان ستاره بود به کارگردانی فریدون جیرانی حاضر شد و در کنار بازیگرانی چون خسرو شکیبایی و اندیشه فولادوند هنرمندی کرد. این دوران با بازی در فیلم‌های پابرهنه در بهشت و گیس بریده به اتمام رسید و دیگر کسی اثری از بانو بر پرده نقره‌ای ندید.

زنده یاد فهیمه راستکار پس از چند سال مبارزه با بیماری، در سن هشتاد سالگی چشم از جهان فروبست و حسرتی دیگر در دلمان گذاشت که خوب‌ها رفتنی‌اند و خوبی‌ها راهی.

دلمان برای صدا و صورتش تنگ می‌شود. هرچند که یادگاری‌های ناب او در این گنبد دوار بماند.