همزمان با روزی که در شهر تهران، کنفرانس هولوکاست برگزار می شد تا افکار عمومی جهان یک بار دیگر چهره خشنی از ایران را تماشا کند و با فاصله دو روز پس از آنکه دانشجویان دانشگاه امیرکبیردر پذیرایی نه چندان گرم خودشان از رئیس جمهور، تصویر او را آتش زدند، در تالار موسیقی آمستردام، که به کشتی درحال غرق شدنی می ماند که هنر مدرن از آن بنایی باشکوه ساخته است، سکوت سالن را فراگرفت و صدای راه رفتن چهارده نفر از خانواده سلطنتی هلند و همراهانشان در گوش ششصد نفر از مهمانانی که در سکوت کامل به عبور خاندان سلطنتی از روی فرش قرمز نگاه می کردند، پیچید. جوانی با لباس سراسر سیاه و شرقی، چشمانی روشن در کنار ملکه گام برمی داشت، با سری که پائین بود و حرکاتی که معلوم بود از فشار مراسم رسمی سلطنتی خسته م مضطرب است. پسر بزرگ ملکه، نام مرد سیاهپوش ایرانی را اعلام کرد و از او خواست بالای صحنه برود و جایزه اصلی پرنس کلاوس که در حال تبدیل به یک نوبل فرهنگی هلندی است بگیرد. رضا عابدینی بالای صحنه رفت، با کمی اضطراب جایزه اش را دریافت کرد و در حالی که از فرط اضطراب به نظر می رسید برایش ساده تر است جایزه صدهزار یورویی را پس بدهد تا در مقابل ششصد نفر سخنرانی کند، سخنان خودش را آغاز کرد.
روز 13 دسامبر، برخلاف همه جاهای دنیا که تصویری تند و خشن از ایران به چشم می آمد، در تالار موسیقی آمستردام، کسانی که به فارسی حرف می زدند و با الفبای فارسی به عنوان زبان و ادبیات وطنی ارتباطی دیرینه داشتند، روزی فراموش نشدنی بود، روی پرده سالن کلمات فارسی همچون نت های موسیقی از تصاویر گرافیکی رضا عابدینی در سالن می رقصیدند و برای چشم های ایرانیانی که این کلمات را می شناختند، احساسی از زیبایی و غرور به وجود می آورند. آنجا تصویری دیگر از ایران را می شد نگاه کرد. تصویری پر از زیبایی های رازآلود فرهنگ ایرانی و اسطوره هایی که از اعماق تاریخ برمی آمدند، به صورت نقش و تصویر در می آمدند، پلی می شدند برای ارتباط برقرار کردن و تصویری از ایران زیبا.
هرسال بنیاد پرنس کلاوس ده نفر از برگزیدگان فرهنگ، تفکر و هنر را از آفریقا، آسیا، آمریکای لاتین و کارائیب انتخاب می کند. منطقه ای که بیش از نیمی از کشورهای جهان در آن قرار دارند. و امسال سال ایران و رضا عابدینی گرافیست بزرگ ایرانی بود. گرافیستی که بی شک در ایران بیست سال اخیر تصویرسازی ایران را دچار دگرگونی کرده است. گاهی گمان می کنم او در تجربیاتی که در مورد خط و تصویر دارد، چنان شهامت دارد که انگار در روز آفرینش خط فارسی است، می تواند حروف را با اقتدار تمام هرجایی که می خواهد بگذارد، گویی نگهبان زیبایی کلمه فارسی است، تا این کلمات را از اینکه در اثر استفاده هر روزه زشت و بی قواره شوند نجات دهد.
همزمان با اعطای جایزه اصلی پرنس کلاوس به رضا عابدینی، نمایشگاه پوسترهای او نیز در آمستردام برگزار شد، نمایشگاهی که در چشم اکثر بازدید کنندگان شگفتی می آفرید؛ آیا این گرافیک امروز ایران است؟ پاسخ سووال ها بر دیوار آویخته بود. اصولا در گرافیک توضیح لازم نیست، همه چیز را می توانید ببینید. در مورد رضا عابدینی کافی است که نگاه کنید. او کلمات را همچون سلاح در دست گرفته است و بر صفحه کاغذ می جنگد تا زیبایی حروف را به رخ مفاهیمی که از حروف بیرون می ریزند، مثل قابله ای کلمه را چنان به زایش درمی آورد که به محض دیدنش بتوانید احساس کلمه را با چشم تان دریابید، او یک معجزه گر است. مردی با 32 حرف و میلیونها رنگ.
مراسم امسال روز 13 دسامبر در حالی برگزار شد که هفتصد میهمان از دهها کشور میزبان بنیاد پرنس کلاوس بودند، زبان اول مراسم هر سال انگلیسی است و طبیعتا زبان دوم هلندی است، امسال زبان دوم تقریبا یا تحقیقا فارسی بود. میهمانان زیادی از ایرانیان هلند و ایرانیان برخی کشورهای دیگر اروپایی آمده بودند تا در این افتخار شریک شوند. مراسم طبیعتا با همراهی خانواده سلطنتی با برنده اصلی آغاز می شد، جایی که معمولا سفرای ده کشور برنده نیز حضور دارند و پس از آن مراسم اصلی در سالن اصلی تالار موسیقی برگزار شد.
معرفی بنیاد پرنس کلاوس که امسال دهمین سالگرد خودش را هم جشن می گرفت، اولین بخش برنامه بود و آنگاه پرنس فریزو پسر ملکه هلند پیام خود را برای حاضرین قرائت کرد. پیامی که با شوخ طبعی وی و آماری از ده سال تلاش فرهنگی این بنیاد همراه بود. با پایان یافتن این سخنان نوبت معرفی برندگان امسال رسید. برندگانی از ده کشور، برخی کشورها برای اولین بار بود که این جایزه را دریافت می کردند. همراه با معرفی هر کدام از این افراد فیلم کوتاهی که از آنان ساخته شده بود، به نمایش در می آمد. و با نمایش هر فیلمی می شد تلاش های انسانهای فرهیخته و اهل هنر و خرد را در گوشه گوشه جهان دید که چگونه هر کدام شان با قلم و رنگ و دوربین و کاغذ در صدد هستند تا دنیایی را که سیاستمداران دارند ویران می کنند و به گند می کشند، نجات دهند و زندگی را زیباتر کنند. زنی از افغانستان که خرابه های بمب های طالبان و آمریکا را رنگ می زد تا خانه اش را برای زندگی قابل تحمل کند، یکی دیگر زنی در لبنان بود که با اشکال رنگین اش تلاش می کرد تا هنرمندان لبنانی را برای زیباتر کردن سرزمین ترغیب کند. یکی دیگر در جامائیکا تمام هستی اش را برای زنده نگه داشتن زبان ملی و بومی اش می کرد، یکی در کنیا صبح تا شب رنج می کشید تا کتاب های نویسندگان آفریقایی را برای سرزمینی که بی سوادی عامل مرگ بسیاری از مردم آنست، به چاپ برساند، یکی در هائیتی داشت زبان و فرهنگ این کشور را نجات می داد. مدیحه گوهر در پاکستان خشمگین از حقوق زنان و حقوق بشر در نمایشهای خلاق اش حرف می زد، میشل مل در گینه نو با زبانی میان نقش و رقص و نمایش پلی می زد میان فرهنگ این سرزمین و سایر انسانها، و دیگری انجمنی در فلسطین که سنگ را از دست بچه های خشمگین می گرفت و ساز را به دست آنان می داد تا آوای دیگری را در این سرزمین ساز کنند و آخر سر، مردان و زنانی در کشور مالی که بی اعتنا با فقر همیشگی اقتصادی، میراث فرهنگ غنی خود را از غارت نجات داده بودند و موزه ای از میراث فرهنگی خود بنا کرده بودند. تصاویری که در معرفی این ده تن بر تصویر سالن آمد، گوئی که تماشاگر را نه به گوشه ای از جهان که انگار به کره ای دیگر برده بود. آیا ما این همه آدمهایی که رنج می کشند تا جهان را در میان جنگ و فقر و نومیدی، زیباتر کنند می شناختیم؟
اما، رضا عابدینی در میان این همه چهره ای دیگر بود. فقط یک تصویر، یک عکس و یک نشانه لازم بود تا معلوم شود که رضا عابدینی چرا جایزه اصلی امسال را دریافت کرده است. و رضا عابدینی هزاران تصویر و عکس و نشانه برای اثبات این همراه داشت. وقتی نام عابدینی اعلام شد، رضا با دست پاچگی روی صحنه آمد. طبیعتا بالا رفتن از پله ها، و تعارفات ایرانی « اول شما بفرمائید» با شاهزاده فریزو خنده حضار را برانگیخت. سرانجام رضا از رو رفت و بالای صحنه رفت و جایزه را دریافت کرد. به نظرم آمد، رضا بعد از دریافت جایزه می خواهد فرار کند. فکر نمی کنم برای هنرمندی که با زبان تصویر حرف می زند، هیچ کاری دشوارتر از سخنرانی در مقابل ششصد نفر آدم جدی باشد. اما سرانجام رضا متن سخنرانی انگلیسی را درآورد و آنرا خواند. سخنرانی بسیار عمیق و پرنکته ای که تقریبا به یکی از موضوعات مهم ادامه جشن تبدیل شد. کف زدن فراوان حضار نشانه استقبال از سخنرانی رضا عابدینی بود.
اپرای ساحل، اپرایی آفریقایی با هنرمندانی از جاهای مختلف جهان و زبان های مختلفی که برای هر کدام شان نامفهوم بود، اما صداهایی بی نظیر، قدرتمند و درخشان داشتند، گویی که بهترین پایان برای این جشن فرهنگی بود. اپرای ساحل، نمایشی بود که می شود از آن فهمید چرا وقتی پای هنر به میان می آید، زبان واحد دیگر ضروری نیست، چرا که هنر زبان واحد همه انسان هاست.
مراسم پس از پایان شام رسمی و خداحافظی خانواده سلطنتی از جمعیت پایان یافت، جمعی کوچک مانده بودند تا از ته مانده این جشن لذت ببرند، درها بسته می شد تا یک سال دیگر بازهم این درها بروی ده نفر دیگر باز شود.
برای آشنایی با برندگان امسال، خلاصه ای از زندگی ده چهره برگزیده سال بنیاد پرنس کلاوس را به نقل از بیانیه هیات داوران جشنواره، می خوانید:
رضا عابدینی برنده اصلی جایزه پرنس کلاوس
رضا عابدینی، طراح گرافیک و استاد گرافیک و فرهنگ تصویری دانشگاه تهران است. او رابطه میان تصاویر سنتی و اشکال مدرن را با تحقیقات در زمینه تاریخ طولانی و غنی هنر ایرانی و خطاطی را تقویت می کند و استعداد های نسل جوان را پرورش می دهد. جایزه پرنس کلاوس به دلیل خلاقیت شخصی و تولید طرح های گرافیکی عالی و مهارت فردی برای تلفیق شناخت و دستیابی به میراث هنرایرانی و تازه کردن آن، به رضا عابدینی تعلق می گیرد. این جایزه برای قدردانی و جلب کردن توجه دیگران به گوناگونی فرهنگ ایرانی چه تاریخی و چه معاصر،است. این جایزه اهمیت طراحی گرافیگ را به عنوان رسانه جهانی قدرتمند ارج می نهد و سنت و نقش طراحی گرافیکی را در کشور برنده جایزه و در سرتا سر جهان مهم می داند.
برندگان جایزه در زمینه هنرهای تصویری
لیدا عبدل (1973،افغانستان)
لیدا عبدل هنرمندی است که از رسانه های مختلف از جمله ویدئو، فیلم، عکاسی، چیدمان و نمایش زنده برای کشف و به تصویر کشیدن مفهوم “ خانه” و هویت، استفاده می کند. او با تخریب میراث فرهنگی در کشورش مبارزه می کند و به نقش زنان در جامعه، توجه ویژه ای دارد. کیفیت هنری برجسته کار او با موضع گیری های قدرت مندانه اش در زمینه سیاست و مسائل اجتماعی ترکیب شده است و هم در داخل افغانستان و هم در دنیا قابل شناسایی است. لیدا عبدل به طور دائم در افغانستان نمایشگاه می گذارد و تدریس می کند.
کریستین طهمه(1964،لبنان)
کریستین طهمه برنامه ریز فرهنگی، فعال هنری و گالری دار است. او در سال 1994، اشکال الوان، انجمن لبنانی هنرهای پلاستیک، تشکیلات غیر انتفاعی که از هنر مندان معاصر حمایت می کند را تاسیس کرد. او در ضمن کار، تریبونی برای افکار آزاد و مباحث منتقدانه در لبنان ایجاد کرد و نقد و تئوری های فرهنگی را توسعه داد و باعث تبادل فرهنگی منطقه ای و بین المللی در لبنان شد. این جایزه به دلیل تلاش و موفقیت کریستین طهمه در بر انگیختن هنر بومی و نقد هنری، به او اهدا می شود.
برندگان جایزه در زمینه نویسندگی و نشر
ارنا برادبر(1940، جامائیکا)
ارنا برادبر نویسنده، مورخ فرهنگی و فعال اجتماعی است که تحقیات بی نظیری در زمینه تاریخ شفاهی جامائیکا انجام داده است و نقش الگوی مهمی را در جامعه خودش ایفا می کند. او با استفاده از قصه نویسی به عنوان واسطه، کتاب های برای هویت فردی و اجتماعی نوشته و باعث توسعه زبان هم شده است. ارنا برادبر به دلیل استفاده خلاقانه از زبان کریئول و زحماتی که برا ی توسعه زبان محلی و فرهنگ کشیده است، برنده می شود. این اولین جایزه پرنس کلاوس در جامائیکا است.
هنری چاکاوا (1946، کنیا)
هنری چاکاوا یک ناشر خلاق و شجاع است. او آثار نویسندگان مطرح و تازه کارآفریقایی را منتشر می کند و از چاپ کتاب به زبان های محلی حمایت و کتاب های درسی به زبان محلی را منتشر می کند. جایزه پرنس کلاوس به دلیل یک عمر تلاش برای توسعه نشر در آفریقا و پرورش و حمایت از نویسندگان در شرایط سخت دیکتاتوری در کشورش، به او اهدا می شود.
فرانک اتین (1936، هائیتی)
فرانک اتین شاعر، نمایشنامه نویس و معلم است. او نقش مهمی در در تاریخ فرهنگ هائیتی دارد و مولف اولین رمان به زبان هائیتی و نویسنده 30 کتاب است و این جایزه به دلیل یک عمر تلاش درزمینه های هنری، تحت فشارهای سیاسی، و استفاده شاعرانه از زبان و مواضع سرسختانه اش در قبال زبان های محلی و کمک شایانی که به ادبیات بومی و فرهنگ کرده، به او اهدا می شود. این اولین جایزه پرنس کلاوس در هائیتی است.
برندگان جایزه پرنس کلاوس در زمینه نمایش
مدیحه گوهر ( 1956، پاکستان)
مدیحه گوهر یک هنرپیشه، کارگردان تئاتر و فوق العاده فعال در امور زنان است. او در سال 1983 تئاتر آژوکا را تاسیس کرد که آثار قوی اجتماعی را در فضا های باز و خیابان ها اجرا کرد. هدف او، بوجود آوردن جامعه ای انسانی، سکولار و طرفدار برابری است. اونسل جدیدی از هنرپیشگان را پرورش داده است و برنامه های برون مرزی در هند، بنگلادش، نپال و سریلانکا اجرا کرده است. جایزه پرنس کلاوس به دلیل کمک های هنری و اجتماعی مدیحه گوهر، به تئاتر مردمی جنوب آسیا، به وی اعطا می شود.
برندگان جایزه پرنس کلاوس در زمینه فرهنگ تربیتی
میشل مل ( 1959، پاپوا گینه نو)
میشل مل هنرمند، متفکر، رابط فرهنگی و گالری دارو معلم است. او به اجرای سخنرانی درباره هنرهای اکسپرسیو در دانشگاه گوروکا پرداخت. او نقش کلیدی در توسعه فرهنگی پاپوآ گینه نو دارد و یکی از معدود پل های ارتباطی میان پاپوآ گینه نو و جهان، محسوب می شود که امکان درک بهتر مجموعه معنایی و عملی فرهنگ این جزیره را فراهم کرده است. این اولین جایزه پرنس کلاوس در پاپوآ گینه نو است.
(کورا) کمیته هنرهای همگون ( 1991، نیجریه)