استیون سیمون- ری تکیه
لحظه ای را تصور کنید که اوباما تنها با دو گزینه روبرو شود: کنار آمدن با ایران مجهز به سلاح هسته ای و یا برگزیدن راهی پرمخاطره که به استفاده از اقدام نظامی برای متوقف کردن ایران ختم شود.
تصور کنید دیپلماسی پس از مذاکرات طولانی و فرسایشی به آخر خط برسد؛ اوج گرفتن بهای نفت مانع از کارآمدی تحریم های اقتصادی علیه تهران شود، و منابع قابل اعتماد اطلاعاتی بگویند برنامه تسلیحات هسته ای جمهوری اسلامی به هدف خود بسیار نزدیک شده است.
آیا اوباما در مواجهه با چنین شرایطی، در برابر ایران از زور استفاده خواهد کرد؟
مایکل هایدن رئیس سابق سازمان سیا اعتقاد دارد برگزیدن این راه لازم است. وی اخیراً به سی ان ان گفت حمله نظامی ایالات متحده علیه تأسیسات ایران “به نظر اجتناب ناپذیر می رسد” زیرا دیپلماسی درحال شکست خوردن است. هایدن هشدار داد: “ما گفتگو می کنیم، آنها به حرکت رو به جلو ادامه می دهند. ما به تحریم ها رأی می دهیم، آنها به حرکت رو به جلو ادامه می دهند. ما سعی می کنیم به تهدید و ارعاب متوسل شویم، آنها به حرکت رو به جلو ادامه می دهند.”
اوباما نیز تأکید کرده است که این اقدامات تهران هستند که نوع پاسخ آمریکا را تعیین می کنند. وی در 1 ژوئیه و هنگام امضای قانون تحریم های ایران گفت: “ما یک گزینه شفاف را به ایرانی ها پیشنهاد کردیم. بر اساس آن، ایران می تواند به الزامات بین المللی خود عمل کند، امنیت بیشتری بدست آورد، و تماس اقتصادی و سیاسی عمیق تری با دنیا برقرار کند… و یا اینکه به شانه خالی کردن از زیر مسؤولیت های خود ادامه دهد و با فشار و انزوای بیشتر روبرو شود.”
رئیس جمهور چند روز بعد در مصاحبه ای با تلویزیون اسرائیل تأکید کرد هرچند دولت وی به “بازنگهداشتن درها بر روی راه حل دیپلماتیک ادامه می دهد، اما به شما اطمینان می دهم هیچ گزینه ای را از روی میز برنداشته ام.”
البته تصمیم اوباما برای استفاده از زور، به لحاظ عملی به عواملی فراتر از برنامه ریزی تهران برای کسب یک بمب هسته ای ربط پیدا می کند. در واقع صرفنظر از آنکه ایران تا چه حد به عضویت در باشگاه هسته ای نزدیک شود، ، تنگناهای سیاسی و نظامی پیش روی اوباما می تواند دولت او را مجبور به صرفنظر کردن در استفاده از این گزینه کند.
اول از همه، باید سازمان ملل را درمحاسبات وارد کرد. هم دولت جورج بوش و هم دولت اوباما نقطه ثقل رویکرد خود به جاه طلبی های هسته ای ایران را در شورای امنیت قرارداده اند و چنین بحث کرده اند که رفتار ایران نه تنها برعلیه منافع امنیت ملی ایالات متحده است، بلکه برخلاف الزامات تهران در قبال قوانین بین المللی است. از نظر اوباما، سازمان ملل دارای یک مرکزیت فکری نیز هست. بر اساس استراتژی امنیت ملی که اخیراً از سوی رئیس جمهور اعلام شده، “وقتی استفاده از زور لازم باشد… ما در پی کسب پشتیبانی بین المللی خواهیم بود و با نهادهایی نظیر ناتو و شورای امنیت سازمان ملل همکاری خواهیم کرد.”
بادرنظر گرفتن قصد موجود برای چندجانبه کردن نیروی مورد استفاده و نیز ربط دادن آن به حاکمیت قانون و در عین حال منافع خودی، دولت آمریکا بدون کسب پشتیبانی شورای امنیت، کار دشواری برای حمله به ایران در پیش رو خواهد داشت. چنین برداشت پر دردسری از استفاده از زور، آن را دست نیافتنی می کند. در واقع، موفقیت ایالات متحده در تصویب مجموعه ای از قطعنامه های سازمان ملل به دلیل تحت تأثیر قراردادن دنیا نبوده است، بلکه دلیل آن هراس شرکای اروپایی از افتادن سرنوشت ماجرا به دست واشنگتن در صورت تصویب نشدن تحریم ها بوده است. این نگرانی ها در دوره ریاست جمهوری بوش از وسعت بیشتری برخوردار بودند اما با روی کار آمدن دولت جدید در کاخ سفید نیز از میان نرفته اند. از دید اروپا، روند موجود در سازمان ملل نه تنها برای اعمال فشار بر ایران، بلکه برای کمتر کردن دردسرهای ایجاد شده از سوی واشنگتن و کاستن از تعداد گزینه های قابل استفاده توسط این کشور طراحی شده است.
مسأله حیاتی دیگر، کسب رضایت داخلی است. یکی از فجایع تاریخ آمریکا درگیر کردن کشور در مناقشات بدون برقراری گفتمان با مردم بوده است. فرانکلین روزولت و لیندون جانسون سهم خود در این پنهان کاری را با وارد کردن آمریکا به جنگ های بسیار دشوار داشته اند. اخیراً نیز تصمیم بوش به حمله بازدارند علیه عراق منتهی شد که با بزرگنمایی تهدیدات موجود و ارائه اطلاعات غلط همراه بود.
اوباما با وعده سیاست های جدید همراه با مسؤولیت پذیری و پاسخگویی بر سر کار آمد. لازمه این رویکرد، در میان گذاشتن احتمال درگیر شدن کشور در یک جنگ طولانی و صدمات ناشی از یک دشمن خطرناک، با مردم کشور است. لازم است رئیس جمهور و مشاورانش با جامعه مدنی، قشر دینی و دانشجویان، از شهرداری ها گرفته تا دانشگاه ها و البته کنگره برای بحث درباره این موضوع حیاتی تماس برقرار کند.
پیش بینی عاقبت اینگونه بحث ها دشوار است. بر اساس نظرسنجی گالوپ در ماه فوریه، حدود 90 درصد آمریکایی ها اعتقاد دارند ایران یک تهدید جدی علیه منافع حیاتی ایالات متحده است و 61 درصد این تهدید را بحرانی ارزیابی کرده اند. نظرسنجی فاکس نیوز در ماه آوریل نشان داد 65 درصد آمریکایی ها از راه حل نظامی به عنوان وسیله ای برای بازداشتن ایران از کسب تسلیحات هسته ای پشتیبانی می کنند.
دیدگاه ها و واکنش جهان عرب نیز حائز اهمیت است. این درست است که ایالات متحده می تواند بدون موافقت و یا همکاری سازمان ملل و شرکای اروپایی خود به تأسیسات هسته ای ایران حمله کند، اما انجام این کار بدون کمک کشورهای کوچک عربی در آن سوی خلیج فارس دشوار به نظر می رسد.
سرانجام اینکه هشدار احساسی به ایران در مورد احتمال وقوع حمله نظامی، می تواند روند تصمیم گیری درباره استفاده از زور را دچار پیچیدگی کند. ما به طور سنتی کشوری بوده ایم که از حملات موزیانه علیه بدترین دشمنان خودمان نیز بیزار بوده ایم. تاریخ آمریکا مملو از تردید هاو خویشتنداری های فراوان، حتی در سخت ترین لحظات است. جان اف کندی از دست زدن به حمله غافلگیر کننده در جریان بحران موشکی کوبا خودداری کرد و استدلال وی این بود که چنین اقدامی در تضاد با اصول کهن آمریکایی است. جیمز بیکر وزیر خارجه آمریکا در سال 1991 با طارق عزیز همتای عراقی خود دیدار کرد تا پیش از آغاز حمله هوایی آمریکا، شانس آخری به رژیم صدام حسین داده باشد.
ممکن است طراحان در دولت اوباما به سمت قبول این دیدگاه وسوسه شوند که رژیم خودکامه دینی در تهران، عکس العمل خود در برابر تهدیدات موجود را به برپایی راهپیمایی و تلاش برای متحد کردن مردمش محدود کند و در عین حال، رهبران کشور به منطق قدرت استناد کنند و از وارد شدن در هر مناقشه ای که کشورشان قادر به کسب پیروزی در آن نباشد خودداری کنند.
اما احتیاط حکم می کند تیم امنیت ملی درباره طرح مربوط به یک مناقشه بالقوه طولانی مدت به رئیس جمهور مشاوره بدهد. ممکن است رژیم ایران، خوی وطن پرستی تحریک شده را برای انحراف اذهان از اشکالات درون حکومتی مفید بداند ورهبری خودکامه کشور برای آرام کردن مردم احتمالاً مجبور به وارد شدن در یک رویارویی آشکار تر با «شیطان بزرگ» شود. احتیاط و خویشتنداری در شرایط پرهیجان به فراموشی سپرده می شوند و عدم اطمینان از نوع پاسخ ایران به حمله نظامی، می تواند مسؤولیت رئیس جمهور در روند تصمیم گیری را به طور جدی سنگین کند.
البته نشانه هایی وجود دارد که می تواند سبب توقف این سناریو شود. ایران به آژانس بین المللی انرژی هسته ای اطلاع داده که آماده ازسرگیری مذاکرات برای مبادله سوخت هسته با یک کشور سوم برای انجام غنی سازی است. ممکن است ملاها در مواجه با تحریم های سنگین، هوشیار شده باشند.
اما ایران برای فرار از آینده ای شوم، باید شیوه های مضحک مذاکره خود را کنار بگذارد، به انجام بازرسی های فراگیر تن بدهد و برای غنی سازی اورانیوم محدودیت قائل شود. درحالیکه تحریم ها به مدت چندین دهه وجود داشتند اما نتوانستند مانع از پیشرفت ایران در کسب توانمندی تسلیحات هسته ای شوند؛ بنابراین گذشته چندان امیدوارکننده نبوده است. هرچند آنچه دنیا تصور می کند یک سرنوشت محتوم نیست، اما فرار کردن از آن هم کار دشواری به نظر می رسد
منبع: واشنگتن پست- 1 اوت