گفتمان نئوکان های آمریکا، بر مشکلات ایران می افزاید
سپیده عبدی
اکبر گنجی روز پنجشتبه اول مارس در شورای روابط خارجی آمریکا سخنرانی خواهد کرد. وی می گوید: “یکی از اهداف من آن است که به آنها بگویم تمام دموکرات ها و مبارزان حقوق بشر ایرانی مخالف حمله نظامی به ایران هستند.” وی تاکید دارد: “هیچکس حق ندارد به دلیل رفتارهای رژیم حاکم بر ایران، مردم ایران را مجازات نماید.” گنجی در عین حال معتقد است: “یک نظام دموکرات ملتزم به آزادی و حقوق بشر، بهتر از یک نظام خودکامه می تواند از کرامت ایرانیان و منافع ملی شان دفاع کنند.” با هم گفتگو با این روزنامه نگار ایرانی را می خوانیم.
آقای احمدی نژاد اخیرا گفتند که ما در مساله هسته ای ترمز بریده ایم و دنده عقب را کنده ایم و دور انداخته ایم. نظر شما در مورد این سخن ایشان چیست؟
پیش فرض نادرست ایشان این است که بدون ترمز تا بی نهایت می توان به پیش راند. اما بدون ترمز ممکن است به دره سقوط کرد، یا به مانع محکمی برخورد کرد تا همه چیز نابود شود. هیچ کس در خلأ حرکت نمی کند و در صورت حرکت حساب نشده، به انواع مختلف راه ما مسدود می شود. هیچکس توان هر کاری را که دلش بخواهد ندارد. بعضی آرزوها آدمی را نابود می کند. منتها در اینجا این زمامداران دینی اسلامی ایران نیستند که فدای رویاهای بی اساس می شوند، بلکه مردم ایران و کشور ایران هستند که باید هزینه سنگین عظمت طلبی ترمز بریده ها را بپردازند.
به طور کلی، با توجه سیاست های آقای احمدی نژاد دورنمای حل بحران هسته ای موجود را چگونه می بینید؟
برخی در ایران و خارج از ایران به گونه ای سخن می گویند که گویی احمدی نژاد به مقام رهبری نظام ارتقا یافته و آقای خامنه ای به مقام ریاست جمهوری تنزل کرده است. مطابق اصل 110 قانون اساسی تعیین سیاست های کلی نظام با رهبری است. سیاست هسته ای از سوی رهبر ابلاغ شده و مسوولین، آن سیاست ها را دنبال می کنند. کافی است به مواضع افرادی که مستقیما از سوی رهبر منصوب شده اند نگریسته شود تا مواضع رهبر کشف شود؛ خصوصا مواضع مدیر مسوول کیهان، مقاله های آن روزنامه، یا مواضع فرماندهان سپاه. اگر در بین مسوولین، برخی از زبان نرمتری استفاده می کنند، این لحن را نباید بدان معنا گرفت که بین آنها اختلاف نظری وجود دارد.
شرایط ایران مثل شرایط متهمی است که در سلول انفرادی تحت بازجویی قرار دارد. بازجوی بد و بازجوی خوب یک هدف را تعقیب می کنند. هدف واقعی آنها شکستن متهم و وادار کردن او به اعتراف به جرائم ناکرده و توبه نامه نویسی است. منتها یکی از پرخاش، فحاشی و ضرب و شتم استفاده می کند، و دیگری از زبان نرم، فریب و وعده. در مساله هسته ای کلیه مسوولین به زبان نرم و تند می گویند تعلیق غنی سازی اورانیوم را نمی پذیریم. قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل هم همه چیز را به تعلیق غنی سازی موکول کرده است. مابقی مسائل، دعوا بر سر لحاف ملاست. اگر با زبان نرم و تعارف و با شیرینی و عسل تعلیق غنی سازی پذیرفته نشود، مساله اصلی همچنان حل نشده باقی خواهد ماند و ماشین ترمز بریده به سوی تصادف حتمی پیش خواهد رفت. اما اگر با زبان تند تعلیق غنی سازی پذیرفته شود، گامی مهم در راه حل نزاع برداشته شده و بهانه از دست آمریکا گرفته خواهد شد. می توان تعلیق را پذیرفت و گفت از سر عزت، حکمت و مصلحت تعلیق را پذیرفتیم و بر غرب پیروز شدیم.
وقتی گروه های اصلاح طلب به آقای خامنه ای نامه می نویسند و خطرات پیش روی را گوشزد می کنند، نشان از آن دارد که آنها می دانند که گره کار در کجاست و چه کسی قدرت و اختیار دارد که مشکل را حل کند. به نظر من بهتر است که گروه های اصلاح طلب، مانند سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی شجاعانه مواضعشان درباره مساله هسته ای را به طور روشن با مردم در میان بگذراند. بسیاری از افراد و گروه ها مواضع خود را در خصوص مساله هسته ای، برای ثبت در تاریخ، به صورت نامه محرمانه به رهبر یا در جلسات مهم غیرعلنی بیان می دارند تا اگر خدایی نکرده مساله ای برای ایران و مردمش پیش آید، نام بدی از آنها در تاریخ ثبت نگردد و آیندگان قضاوت ناخوشایندی درباره آنها نکنند و آنها را در فاجعه ای که روی داده مقصر ندانند. اما مساله کنونی آن نیست که افراد به فکر نجات نام خود از قضاوت ناخوشایند تاریخ باشند؛ مساله، تاریخی است که ممکن است نابود شود و زنان و مردان و کودکانی است که باید هزینه اهداف نامعقول شوند. اگر کاری باید کرد، اگر موضعی باید اتخاذ شود، و اگر خطری ایران را تهدید می کند، باید به طور شفاف و علنی با مردم مطرح شود. هیچ تاریخی، جز برای آدمیان دو پای زمینی وجود ندارد. نجات تاریخ یعنی نجات همین آدمیان از دست دن کیشوت های ویرانگری که آدمیان را فدای مقاصد خود می کند.
مصداق های این مقاصد “دون کیشوت وار” را در کشور ما چه می دانید؟
مثلا ابتدا قرار بود انقلابمان را به تمام جهان صادر کنیم، بعد می خواستیم از طریق جنگ از راه کربلا (یعنی فتح عراق) به قدس برسیم، پس از آن رهبر نظام جمهوری اسلامی را رهبر مستضعفان جهان و ولی امر مسلمین جهان خطاب کردیم. عظمت طلبی اتمی هم نمونه دیگری از رفتارهای دن کیشوت وار است.
مهمترین سیاست دن کیشوت وار، سودای به دست آوردن رهبری جهان اسلام است. برای رسیدن به این مطلوب، باید از طالبان و القاعده جلو زد. لذا درگیری مستقیم با آمریکا، چنان زمینه ای را فراهم می آورد. اگر آمریکا یا اسراییل برخی از نقاط ایران را بمباران کنند، زمانداران ایران پرچمدار مبارزه با امپرایالیسم خواهند شد. از سوی دیگر در شرایط جنگی، امکان سرکوب مطلق جامعه مدنی و مخالفان فراهم می گردد. این نظامی است که از بحران تغذیه می کند و از بحران حیاتش تداوم می یابد. همیشه باید دشمن بالفعل خارجی تراشیده شود تا در پناه آن روشنفکران و دگراندیشان را سرکوب و خودکامگی را تثبیت نمود. برخوردی که طی سال های اخیر با NGO ها شده، سرکوب زنان برابری خواه، برخورد شدید با دانشجویان و کارگران، بستن سایت ها، و فشار بیش از حد بر زندانیان سیاسی، بخشی از همین فرآیند است. هر کس خواهان حقی باشد، مزدور دشمن، یعنی آمریکا، قلمداد می شود. سودای ناممکن به دست آوری رهبری جهان اسلام، رقبای داخلی را در هر مقامی باشند از کلیه حقوق ساقط می کنند. آیت الله منتظری را که اعلم و افضل فقه های ایران است، سالها از کلیه حقوق محروم کرده اند. چون با مطرح نمودن ایشان، فقهای حاکم در داخل کشور جلوه ای نخواهند داشت، چه رسد به ادعای رهبری جهان اسلام.
در این میان، تاثیر سیاست های آمریکا در مورد ایران را چگونه ارزیابی می کنید؟
متاسفانه نئوکان های آمریکایی نیز دقیقاً در همین جهت حرکت می کنند. نظام جمهوری اسلامی و دولت آمریکا شرایطی به وجود آورده اند که آرمان های دموکراسی، آزادی و حقوق بشر به حاشیه رانده شده و همه چیز تحت الشعاع جنگ و صلح قرار گرفته است. اگر دولت آمریکا دست از سر ایران بردارد و کاری به کار ایران نداشته باشد، دموکراسی، آزادی، حقوق بشر و توسعه به مسائل اصلی جامعه ایران تبدیل خواهند شد. گفتمان نئوکان های آمریکا در رابطه با ایران تماماً نادرست است و بر مشکلات ایران می افزاید. یکی از پیامدهای سیاست های نادرست آمریکا این است که برخی از دیکتاتورها و طرفدارانشان، حقوق بشر و دموکراسی را گفتمان اصلی آمریکا معرفی می کنند و می گویند به هیچ وجه نباید از حقوق بشر و گذار به دموکراسی سخن گفت. اینها دام هایی است که آمریکا پهن کرده است. در مقابل آمریکا، نه تنها رژیم جمهوری اسلامی، که القاعده، طالبان، صدام حسین و فیدل کاسترو هم قابل دفاع هستند. اما در مقابل، روشنفکرانی چامسکی و دیوید هلد از موضع دموکراسی سیاست های آمریکا را نقض می کنند، نه از موضع مادون دموکراسی و نفی حقوق بشر.
این نکات را چگونه به گوش آمریکایی ها خواهید رساند؟
در ماه های گذشته از طریق سخنرانی و انتشار مقاله در روزنامه ها این نظرات را بارها اعلام کرده ام. روز پنجشنبه اول ماه مارس نیز در شورای روابط خارجی آمریکا سخنرانی خواهم کرد و به پرسش های شرکت کنندگان پاسخ خواهم گفت. یکی از اهداف من آن است که به آنها بگویم تمام دموکرات ها و مبارزان حقوق بشر ایرانی مخالف حمله نظامی به ایران هستند. آمریکا دو راه در مقابل شورای امنیت سازمان ملل قرار داده است: حمله نظامی به ایران بدون نظر شورای امنیت، یا تصویب تحریم های اقتصادی جدی و شدید. دولت آمریکا به گونه ای عمل می کند که شورای امنیت اگر ایران تعلیق غنی سازی را نپذیرد، چاره ای جز تصویب قطعنامه ای جدید برای ممانعت از حمله نظامی در پیش ندارد. اما نیروهای دموکرات و حقوق بشری ایران با هر گونه تحریم که به مردم ایران صدمه وارد آورد، مخالف هستند. هیچ کس حق ندارد به دلیل رفتارهای رژیم حاکم بر ایران، مردم ایران را مجازات نماید. شورای روابط خارجی آمریکا، یعنی از نهادهایی است که می توان و باید این گونه سخنان را به طور مدلل در آنجا مطرح کرد. هر ایرانی صلح طلب و دموکراتی موظف است از کشور و مردم خودش دفاع کند. اما باید دانست دموکراسی خواهی گوهر صلح طلبی است. یک رژیم خودکامه، همیشه ایران را در وضعیت جنگی نگاه خواهد داشت. یک نظام دموکرات ملتزم به آزادی و حقوق بشر، بهتر از یک نظام خودکامه می تواند از کرامت ایرانیان و منافع ملی شان دفاع کنند.