راستان داستان

علی رضا رضایی
علی رضا رضایی

۱۳۹۱ در ۱۲ قدم

فروردین: قدم اول : از تولید ملی حمایت کنید

سال ۱۳۹۱ با شعارواره‌ی حمایت از تولید ملی شروع شد . خدا را شکر به وضع فرهنگ و هنر در سال‌های قبل یا کاملاً رسیدگی شده بود یا این مقولات آنقدر اهمیتی ندارد که سال و ماه و حتی هفته و روزی برایش نامگذاری بشود . عموماً در نظام اسلامی مقوله‌ی فرهنگ چیزی است که خسارتش برای کشور از خسارت حمله‌ی تموچین خیلی بیشتر است . این در حالی است که تمامی حاکمان همان نظام خودشان را “آدم فرهنگی” می‌دانند و اصلاً تنها افتخار قابل اثبات رهبری نظام این است که از شعر و موسیقی سر درمی‌آورد . هر چند که در جمع‌های رسمی ایشان ترجیح می‌دهد که این تنها سابقه‌ی قابل اثباتش زیاد یاد کسی نیاید .

معلوم نبود سال ۹۱ سال نکوئی می‌تواند باشد یا نه چون از ابتدای بهارش هیچ چیزی پیدا نبود . در فروردین ۹۱ شاید تنها اتفاق فرهنگی‌ای که در سطح جامعه رخ داد و به وضوح دیده شد جوک‌هائی بود که مردم کوچه و بازار برای “تولید داخلی” ساختند . برخی هم رسیدگی به دستگاه گوارش را بهترین راه حمایت از “تولید داخلی” دانستند .

 

اردیبهشت: قدم دوم : وزارت ارشاد داریم پس احتمالاً هستیم

حمایت از تولید داخلی واقعاً موثر بود. ۱۶۰ نویسنده، شاعر و مترجم با ارسال نامه‌ای به وزیر ارشاد نسبت به وضعیت نشر در ایران گله کردند و از او دربارهٔ زمزمهٔ تعلیق نشر چشمه و منع حضور آن انتشارات در نمایشگاه کتاب توضیح خواستند. سید محمد حسینی که با سوابق درخشانی چون عضویت در جهاد سازندگی و متوسط مطالعهٔ نیم ساعت در چهل سال، فرهنگ ایران را ارشاد می‌کرد و یک‌بار هم در ارومیه این را به تمام آحاد علاقمندان به فرهنگ و هنر ایران اطلاع داده بود که پروین اعتصامی شاعر است، قسمت امضاهای این نامهٔ ۱۶۰ نفره را با دقت خواند و از‌‌ همان فردای انتشار نامه ۱۳۰ نفر از امضاء کنندگان به میل خود از نویسندگی بازنشست شدند و بعداً نشر چشمه هم علاوه بر منع حضور در نمایشگاه توقیف هم شد.

بر این اساس بسیاری از نویسندگان ایرانی متوجه شدند که نوشتن نامه به وزیر ارشاد یکی از بهترین راه‌ها و حتی بهترین اثری است که یک نویسنده می‌تواند از خودش خلق کرده باشد . جامعه‌ی نویسندگان ایرانی که متوجه شدت پشتیبانی و حساسیت و توجه وزارت ارشاد به قسمت امضاهای نامه‌های خود شده بودند بعد از آن دیگر هیچ نامه‌ای به هیچ جائی ننوشتند و وزارت ارشاد ناچار شد با همکاری خوب وزارت اطلاعات تعدادی از کسانی را که ممکن بود اگر نامه‌ای نوشته میشد پای آنرا امضاء می‌کردند را با محرومیت از انتشار کتابشان به سزای نیت پلید خود یا اگر هم خودشان نیت پلیدی نداشتند به سزای نیت پلید دیگران برساند .

 

خرداد: قدم سوم : تیر خلاص زن‌ها حیات نمایش را تضمین کردند

ناگهان یک شورای عجیب غریب با نام “شورای حمایت از آثار نمایشی” روئید . پدید آمدن این شورا باعث شد که خیلی‌ها فکر بکنند آثار نمایشی تا حالا حمایت نمی‌شده درصورتی‌که قبلاً اعترافات چند نفر در تلویزیون گواه بر این بود که میشده . این شورا را حمید شاه آبادی که وقتی معاون هنری وزارت ارشاد شد حتی خانواده‌اش متوجه وجود او شدند اداره می‌کرد . او با کمک تعدادی از افراد که از طریق انتخابات منصوب شده شده بودند مانند محمدرضا الوند که سوابق هنری مهمی همچون نمایندگی سپاه در مرکز هنرهای نمایشی و تعلیم نمایش در حوزه علمیه قم را در کارنامه‌ی خود داشتند ، لطف زیادی به حمایت از آثار نمایشی که در طول تاریخ از طرف بیگانگان مورد ستم واقع شده بود انجام داد .

با تأسیس این شورا الباقی آثار نمایشی باقیمانده که همینطوری بدون حمایت داشتند خوب پیش می‌رفتند نابود و بجای آن آثار نمایشی‌ای که درباره زندگی اولیاء دین و فتح جبهه‌های نور علیه تاریکی که قرن‌ها بود خیلی کم به آنها توجه شده بود ، مورد توجه انبوه قرار گرفت . این شورا همچنین بدون اینکه چیزی را مقرر بکند جلوی تولید آثاری را که بر اساس نمایشنامه‌های خارجی ساخته شده بود گرفت و نمایندگان خانه تئاتر هم که جز خیانت به کشور و مردم کار دیگری در عرصه نمایش بلد نبودند از شرکت در جلسات هماهنگی این شورا با موفقیت محروم شدند .

 

تیر: قدم چهارم : همین موسیقی است که نمی‌گذارد اسلام زنده بماند

تلاش‌های وسیع در جلوگیری از شبیخون فرهنگی ناگهان همه را متوجه حضور افراد بد حجاب و گسترش فسق و فجور و فحشاء در کنسرت‌ها کرد . واحدهای عملیاتی یگان مکانیزه‌ی گشت ارشاد با حضور بجا و قاطع در محل‌های برگزاری کنسرت‌هائی که قبلاً وزارت ارشاد هر کاری کرده بود نتوانسته بود برای برگزاری‌شان مجوز ندهد ، مانع از ورود دشمنان داخلی به سالن‌های کنسرت شدند و این برنامه‌ها بدون دخالت وزارت ارشاد و در شرایطی که تمام شوراهای نظارتی اتفاقاً خیلی هم دلشان می‌خواست که این کنسرت‌ها برگزار بشوند بدلیل عدم حضور تماشاگر لغو شدند .

حمید شاه آبادی که هنوز درگیر قطع کردن دست دشمن از آستین نمایش کشور بود در اینباره به خبرنگاری که انگار از جانش سیر شده بود گفت : اتفاقاتی که در این کنسرت‌ها می‌افتد خارج از حوزه معاونت هنری وزارت ارشاد است . بر این اساس تعدادی از گزینه‌های احتمالی دارای اختیار در حوزه‌ی لغو کنسرت موسیقی از سوی بیگانگان به این شرح اعلام شدند: ۱- معاونت استشهادی وزارت ارشاد ۲- معاونت خودجوش پیرهن تترون و شلوار پارچه‌ای وزارت ارشاد ۳- معاونت تماشای اتفاقات عجیب ۴- هر معاونت دیگری غیر از معاونت هنری وزارت ارشاد.

 

مرداد: قدم پنجم : سینما سینما ننگ به نیرنگ تو

در سال ۹۱ تقریباً اکثر سینماگران هرگز نتوانستند خوشحالی خود را از تعطیلی خانه سینما پنهان بکنند. آن‌ها بطرز آشکاری از اقدام تعدادی شلوار چلوار پوش در حملهٔ بجا و شایسته‌ای که از طرف هیچ‌کسی در هیچ‌جائی سازماندهی شده بود استقبال کردند و طی دیداری که با رئیس جمهور داشتند به ابراز این خوشحالی پرداختند. آن‌ها پس از پیگیری‌های وسیع احمدی‌نژاد در این‌خصوص که باعث رفع محرومیت از سینماگران ونزوئلا و بولیوی شد مجدداً از طریق ۲۷ صنف سینمائی مطالبات بی‌جا و الکی خود را پیگیری کرده و خواستار تعیین نماینده‌ای از طرف وزارت ارشاد جهت رفع مشکلات اساسنامهٔ خانه سینما شدند.

اشکال در اساسنامه‌ی خانه سینما که برای بسته شدن این مکان اصلاً بهانه نبود ، پس از آنی روی داد که تعدادی از بزرگان جهان سینما مانند جواد شمقدری و فرج الله سلحشور ، صرفاً ده دقیقه در هر موردی غیر از آفتابه حرف زدند و بلافاصله اساسنامه‌ی خانه سینما دچار مشکل شد . جواد شمقدری که علاوه بر سابقه‌ی درخشان در امر سینما اسم قشنگی هم دارد ، در پایان پیگیری سینماگران علیرضا سجادپور مدیرکل نظارت و ارزشیابی وزارت ارشاد ضمن مصاحبه‌ی کوبنده‌ای اعلام کرد که “خانه سینما به تاریخ پیوسته است” که خوشحالی‌های مربوطه هنوز ادامه دارد .

 

شهریور: قدم ششم : تا ارکستر ملی منحل نشود این وطن وطن نشود

اقدامات فوق فرهنگی نظام در سال ۹۱ تلاش کرد تا یک تنه تمام کم و کاستی‌ها طی سی و سه سال گذشته را بر طرف بکند . در همین زمینه تعدادی از نوازندگان ارکستر ملی که بدلیل حفظ مسائل طبیعتاً جانی نخواستند نامشان فاش بشود خبر از انحلال این ارکستر دادند . این در حالی بود که ارکستر ملی با اجراء برنامه‌های شومی از قبیل برگزاری برنامه به نفع زلزله‌زدگان آذربایجان ، قصد نفوذ دشمن در مرزهای شمال‌غرب کشور را داشتند که این توطئه درجا کشف و خنثی شد .

به همین مناسبت نماینده‌ی وزارت ارشاد نبود بودجه را دلیل عدم پرداخت دستمزد نوازندگان و عدم تمدید قراردادها و لغو تمام برنامه‌های پیش‌رو دانست و گفت پول نداریم . به همین مناسبت زنده یاد استاد جلال ذوالفنون گفت : بهتر است هرچه زودتر فکری به حال هویت از دست رفته‌ی موسیقی ایران زمین بکنند تا این ننگ و بی‌آبروئی بر پیشانی مردم ما باقی نماند . گفته می‌شود از ابتدای پیدایش بشر در جهان تا حالا ایران اولین بار و اولین جائی است که ارکستر ملی‌اش که نماد رسمی و ملی آن است بدلیل “بودجه” منحل می‌شود .

 

مهر: قدم هفتم : مجوز دادنی نیست ، گرفتنی است

پدیده‌ی وزارت ارشاد طی حدود سی سال بیلی که به کمر فرهنگ و ادبیات ایران زد جنگ قادسیه نزد . عموماً در کشورهائی مثل ایران که آزادی بیان در حد جنایت‌باری زیاد و وسیع و گسترده است هر اثر ادبی پیش از انتشار باید حتماً توسط یک عده‌ای که مجموعاً و روی هم رفته تا حدود دوازده بلدند بشمرند خوانده و چنانچه آن اثر صدمه‌ای به اسلام نمی‌رساند دوباره توسط یک عده‌ی دیگر که تا حوالی هشت بلدند بشمرند خوانده و اگر هیچ مشکل دیگری نداشت ولی نویسنده‌اش از برادران یا خواهران نبود بدلیل بی‌مشکل بودن زیادی مجوز انتشار نمی‌گیرد . در سال‌های اخیر وزارت ارشاد حتی معتقد است اگر جبرئیل الآن می‌خواست وحی خداوند را برساند باید حتماً یک ناظر سیار در غار حرا مستقر میشد تا وحی خدا را پیش از انتشار مطالعه بکند .

این موضوع باری دیگر باعث شد تا بیش از صد نویسنده با انتشار نامه‌ای خواستار لغو پدیده‌ی مبارک “مجوز انتشار” بشوند . نامه‌ی مورد اشاره پس از پیگیری‌هائی که از طریق اداره پست صورت گرفت به وزارت ارشاد رسید ولی چون کسی که قرار بود نامه را بخواند متأسفانه دو روز بود که یاد گرفته بود تا سه بشمرد هر کاری کرد موفق به خواندن نامه نشد و سه روز بعد از نگاه کردن به نامه توسط یکی از همکاران جان بر کفش متوجه شد که نامه را سر و ته دستش گرفته است . اگر “مجوز انتشار” لغو نشد بخاطر این است که تلاش‌ها برای خواندن آن نامه هنوز هم ادامه دارد وگرنه وزارت ارشاد جائی نیست که پیگیر کار نویسندگان نباشد .

 

آبان: قدم هشتم : هنرمند آواره ، مرتد باید گردد

مواظبت هنری از کیان انقلاب کار ساده‌ای نیست . برای این کار باید نه فقط برای کسانی که دم دستمان هستند بلکه برای کسانی که دور هستند هم چاره‌ای اندیشید . وقتی ارتش چلوار پوش نمی‌تواند بطور خودجوش برود در آلمان نازی یک کنسرتی را که تازه مجوز هم ندارد و تمام شرکت کنندگانش بی‌حجاب هم هستند بهم بریزد آنوقت باید مشکل را از طریق برخی مراجع بزرگوار که از قضا ظرف سی سال وضع مالی‌شان هم همینطوری بی‌خود و بی‌جهت خوب شد حل کرد . مراجعی که می‌توانند هر وقت که لازم باشد در مورد هر چیزی که لازم نباشد هم نظر کارشناسی بدهند .

شاهین نجفی مرتد اعلام شد . پس از آن تعدادی افراد خودجوش که تصادفاً پای همه‌شان هم چلوار بود تنها راه برقراری عدالت در کره زمین را ریختن خون او دانستند ولی چون دستشان نمی‌رسید با افتتاح پرونده‌های بجا و شایسته‌ای ، شاهین را با ابعاد جدیدی از زندگی خودش آشنا کردند . مثلاً شاهین متوجه شد که با حمایت صد و بیست نهاد جاسوسی امریکا و اسرائیل رهبری “موسیقی ترور” به قصد صدمه زدن به آرمان‌های امام راحل را بر عهده دارد . شاهین همچنین متوجه شد که در پشت صحنه کنسرت‌هایش تعدادی “شارلاتان سیاسی” وجود دارد که تا قبل از آن از این موضوع بی‌خبر بود .

 

آذر: قدم نهم : شما چرا ؟ دشمنتان شرمنده باشد

سال ۹۱ شکوفائی سینمای ایران تا جائی پیش رفت که پرویز پرستوئی از قول عزت الله انتظامی اعلام کرد که “از این سینما خجالت می‌کشم” . کارشناسان هنری حوزه علمیه قم دلیل خجالت کشیدن پرستوئی را پیگیری همه جانبه‌ی مطالبات سینماگران و رسیدگی بجا و دقیق به احوال خانه سینما و خصوصاً حضور آدم بزرگی مثل جواد شمقدری در رأس امور سینمائی کشور در گذشته و حال و احتمالاً آینده دانستند . عده‌ای دیگر هم کلاً پرستوئی را آدم خجالتی‌ای برشمردند و از اینکه او حاضر نیست نقش‌هائی را بپذیرد که در آنها علاوه بر مقابله با جنگ نرم امریکای جهانخوار ، به جنگ سفت بطورکلی “دشمن” هم تلفاتی وارد بشود دلخور شدند و در پاسخ گفتند دشمنت شرمنده .

این اقدام مشترک پرستوئی و انتظامی مسئولین امور سینمائی وزارت ارشاد را باری دیگر به خود آورد و تعداد به خود آمدن مسئولین مورد اشاره در سال ۹۱ به دو هزار و هشتصد و بیست فقره رسید . این اتفاق در حالی رخ داد که در همین سال فردی مانند فرج الله سلحشور که دهها پرونده‌ی موفق در سرقت فیلمنامه دارد ، بدون شرمندگی و خجالت سینمای ایران را “فاحشه خانه” خطاب کرد که مورد نوازش تعداد زیادی از سینماگران زن ایران قرار گرفت . در بحران خجالت‌زدگی سینماگران بنام کشور ، سلحشور مربوطه کماکان راست راست برای خودش می‌گردد .

 

دی: قدم دهم : ما در عرصه‌ی هنر هم تو دهن این دولت می‌زنیم

در اواخر سال ۹۱ بیشتر از سال‌های قبل درباره جواد شمقدری صحبت شد . وی تحت فشارهای عجیب کمیته حقیقت‌یاب ناچار شد اعتراف بکند که اهداء اسکار به اصغر فرهادی با لابی او صورت گرفته است . وی با بیان خاطراتی از محمود احمدی‌نژاد ابراز کرد که بخاطر اندرزی که از نامبرده برای بین المللی کردن سینمای ایران گرفته بود ناگهان کاری کرد که فیلم جدائی نادر از سیمین بجای فیلم وزین “کانی مانگا” جهانی بشود و جایزه بگیرد . شمقدری طی هشت سال گذشته کمک شایانی به چهره‌ی بین المللی سینمای ایران کرده بود که فقط در یک مورد ، صد و بیست سینماگر جهان با شنیدن نام او اقدام به فرار کردند .

این در حالی بود که در نوروز سال ۹۰، فیلم جدائی نادر از سیمین همزمان با قسمت سوم فیلم وزین و دشمن‌کوب اخراجی‌ها به روی پرده رفته بود و جواد شمقدری اگر می‌خواست حتی می‌توانست با لابی‌گری کاری بکند که جایزه‌ی اسکار بجای اصغر فرهادی به بایرام لودر برسد . وی با بیان حرف‌هائی در خصوص “برنامه‌ریزی” برای دریافت اسکار ، پرده از راز موفقیت سینماگران خصوصاً در هشت سال گذشته برداشت و تعداد زیادی از آنها چانه‌هایشان را در دست گرفتند و متفکرانه گفتند : آها ! حالا فهمیدیم جریان چی بود .

 

بهمن: قدم یازدهم : کوتاه کردن دست خارجی از داخل

سال ۹۱ تحریم‌ها در بخش کتاب هم واقعاً هیچ اثری نداشت و دولت با قطع یارانه ناشرین خارجی بدلیل کمبود بودجه گام موثری در اثبات این امر برداشت . با این اقدام بجا و شایسته که عملاً باعث تعطیلی بخش بین الملل نمایشگاه کتاب سال آینده می‌شود ، دانشجویان و محققان ایرانی می‌توانند برای تهیه‌ی کتاب‌های مرجع و سورس‌های تحقیقاتی خود به نسخه‌های خطی حکیم عمر خیام که از قضا آن‌هم اکثراً توسط ناشرین خارجی منتشر می‌شود مراجعه بکنند . برخی اعتراض‌های ناوارد خصوصاً توسط دانشجویان رشته‌های مهندسی و پزشکی به این امر باعث شد که مسئولین کشور بیش از قبل به این فکر بکنند که کشور بیشتر از تخصص به تعهد احتیاج دارد که شکر خدا داریم .

این در حالی بود که فردی به نام جمشید بسم الله در محل چهارراه استانبول با افزایش قیمت دلار در منطقه ، پول وزارت ارشاد برای بخش بین الملل نمایشگاه کتاب را به یغما برد که همین امر دوباره بخوبی ثابت کرد که این تحریم‌ها نبوده که باعث بروز برخی مشکلات شده بلکه برخی افراد موتورسوار هستند که گاهی با دولت شوخی می‌کنند .

اسفند: قدم دوازدهم : توسط رسانه‌ی ملی اعلام شد : آقا ما هم بازی ؟

از وزارت ارشاد زیاد صحبت شد ولی در سال ۹۱ رادیو تلویزیون دولتی ایران هم مثل سال‌های قبل نقش خود را در شکوفائی فرهنگ و هنر و انتقال پیام فرهنگی شعب ابی طالب به ملت همیشه در صحنه‌ی ایران بخوبی ایفاء کرد . همین امر باعث شد که حتی دبیر اتحادیه صنف بارفروشان هم با انتشار نامه‌ای خطاب به عزت الله ضرغامی ، از او برای گسترش واژه‌ها و عباراتی که همواره باعث ارتقاء فرهنگ از طریق سریال‌های تلویزونی می‌شود تشکر نموده و حمایت قاطع خود و همکارانش را از این پالایش فرهنگی که خصوصاً خیلی به‌درد نسل‌های بعدی می‌خورد اعلام کند .

وی در قسمتی از نامه‌اش برای تقدیر هرچه بیشتر عنوان کرد “مردم اگر در بین اقوام یا گروهی خاص موضوعی و یا مطلبی به غلط در گذشته رایج شده باشد توقع اطلاع آن را دارند نه اینکه با تکرار آن اذهان عمومی را مشوش نموده و بر یک غلط مصطلح مهر تائید زده شود” . بر طبق آخرین محاسبات ، گفته می‌شود تلاش‌ها برای خواندن این نامه توسط عزت الله ضرغامی حداقل تا پایان سال ۹۴ طول خواهید کشید .