ژنرال سیسی در ایران!

ملیحه محمدی
ملیحه محمدی

مصطفی تاجزاده، یکی از محبوبترین گروگانهای مردم در دست حکومتیان، در ملاقات با همسر مبارز و فرهیخته اش فخری محتشمی پور حرفهایی گفته است تا پیام او شود به حسن روحانی رئیس جمهور. او گفته است:

“از قول من به آقای روحانی پیغام بده بی خود دنبال خاستگاه و جناح تنروهای بی اخلاق نگردد، سرنخ تمام اقدامات غیرقانونی از نصب بیلبوردهای خلاف سیاست های دولت تا فیلم ها و اس ام اس ها و همه تخریب هایی که فارس و تسنیم و جوان و شبکه های هزارنام اقتدارگراها می کنند، همه به یک اتاق فکر در سپاه برمی گردد. همان اتاق فکر ستاد مهندسی انتخابات که اکنون دارند خودشان را آماده می کنند که مملکت را در دست بگیرند و فکر می کنند «ژنرال السیسی» ایران هستند!”

برای من سه نکته قابل بحث در این پیام وجود دارد.

 

نکته یک، مهندسی انتخابات(ها)

تاجزاده از اتاق فکر ستاد مهندسی انتخابات می گوید. اگر اشاره اش به آخرین انتخابات ریاست جمهوری باشد، او دارد مستقیماً در باره بازندگان در انتخابات اخیر سخن می گوید. می تواند چنین باشد. حداقل برای من شکی وجود ندارد که در جوامعی نظیر جامعه ما با سطح نارسایی از رشدیافتگی دمکراسی به طور اخص و در عالم سیاست به طور کلی، برای انتخابات نقشه و برنامه و در یک کلام مهندسی وجود دارد. این مهندسی در بهترین حالتش برای تدارک و فراهم آوردن نیروی مادی و ذهنی لازم برای پیروزی شکل می گیرد که از مخارج هنگفت ِ هر که بامش بیش.. تا تبلیغات و ضدتبلیغات گاه نادرست و مغرضانه را در بر می گیرد. اما این نیز هست که این روند در جوامع دمکراتیک ملزوماتی و قیودی دارد که دامنه تعرض به عرصه رقبا را محدود و مشروط می کند. اگر از آن قیود عبور شود، رسوایی واترگیت پیش می آید و سقوط سیاسی. اما این حکایت در کشورهایی با توسعه سیاسی پایین تر عموماً به زیان نیروهای آزادیخواه عمل می کند. فشاری از حد فزون که در مقطع هر انتخاباتی متأسفانه اپوزیسیون آزادیخواه ایرانی را به دو بخش متنافر تقسیم می کند.

دسته اول، گروهی هستند که در تلاش برای رخنه دراین مهندسی ها و حتی استفاده بهینه از آنها به صحنه پر مسئله وارد می شود و تا کنون بارها موفق شده اند که بر نتیجه انتخابات به سود نیروهای دمکراسی خواه تأثیر بگذارد. تاج زاده و بسیاری مبارزان نظیر او در داخل و خارج از کشور و در زندان و در آزادی، نیروی چنین سیاستی هستند. جریان تمامیت خواه در همین انتخابات اخیر به تلاش آنان بود که علیرغم همه ی مهندسی ها شکست خورد.

گروه دوم، آن بخشی از اپوزیسیون است که هر بار در برابر هر شکست مقطعی یا حالت فوق العاده ای، روی از انتخابات بر می گیرد! یک روز شکست اصلاح طلبان دوم خردادی انتخابات را برایش از اعتبار می اندازد و روز دیگر هزینه های پرداخت شده در جنبش سبز به سیاست آسان تحریم قانعش می کند؛ و هم اوست که در در سال 84 معین را در مبارزه تنها می گذارد و در سال ۹۲ حاضر به همکاری برای صعود روحانی نمی شود. این اشکالات در کار اپوزیسیون باورمند به مبارزه مسالمت آمیز عبرت آموز است؛ والا بر اپوزیسیونی که تحریم محور فعالیت سیاسی اوست حرجی نیست.

در میان همین دوستان گروه دوم است که اشاره تاجزاده به “مهندسی انتخابات” سوء تفاهم هایی برانگیخته است. ازجمله اینکه روحانی انتخاب حکومت بوده است!

من شخصاً دوست دارم که اینطور بوده باشد، اگر بوده است نشانه ای ست از رسیدن مجموعه حکومت به نوعی واقع بینی که بیش از نیت و اندیشه حکمرانان اهمیت دارد و امکانی برای گذار مسالمت آمیز جوامع در حال توسعه است.نیت نیک حکومتگران قطعاً ستودنی است اما نه قطعی است و مستمر و نه تضمین کردنی. آنچه در جوامع رشد یافته رابطه دولت ـ ملت و پیشرفت امور را از طریق دموکراسی ممکن کرده است، الزام توجه دولت ها به خواست های مردم است که اغلب به صورت قانون و برنامه درآمده است و کیست که نداند آن ارزش هایی می توانند قانون بشوند و مصوب که پیش از آن در جریان رویدادها در اذهان جامعه شکل گرفته باشند و نانوشته اینجا و آنجا اجرا شده باشند. در ایام منتهی به انتخابات من در اثبات ضرورت شرکت در انتخابات به این نکته بارها اشاره کرده ام که تداوم وضع فعلی نه تنها برای مردم که برای حکومت نیز بیش از این ممکن نیست. ولی مگر کم بوده و هستند پیرامون ما حاکمانی تا لحظه پایان به لجاجت تمام در مقابل خواست جامعه ایستادند و کشور را همراه خود به گرداب حوادث و آسیب های غیرقابل جبران بردند؟

 

نکته دوم باز حدیث انتخابات!

دومین نکته دریافتنی برای من در این پیام کوتاه این است که، وقتی تاجزاده به تفکر مهندسی انتخابات اشاره می کند، در عین حال می تواند در باره نقشه های حضرات برای انتخابات آتی مجلس به مثابه یک خطرسخن گفته باشد؛ انتخاباتی که قادر است توازن قوای سیاسی را به نفع یا زیان دولت اعتدال به هم بزند و هر یک از این دو حالت منافع و خساراتی برای جنبش دموکراسی خواهی مردم ایران خواهد داشت. زیرا ناگفته پیداست که محدودیتی که از جانب مجلسیان برای دولت روحانی فراهم شود قطعاً آزادی عمل بیشتر برای اقتدارگرایان را به همراه دارد.

به این ترتیب و بر اساس همه آن حالاتی که دیده ایم در هر انتخاباتی روی می کند، این اشاره تاجزاده در واقع نه فقط هشداری نسبت به احتمال توطئه که باید اشاره به یک فرصت تازه محسوب شود! هشداری نه فقط برای اپوزیسیونی که در ایران هست و راههایی برای حضور در خانه ملت را جستجو می کند، بلکه برای اپوزیسیون بیرون از نظام و ایضاً برون از کشور که او هم هدف خود را باید کاستن از فاصله ها و سرانجام حضور در خانه قرار بدهد و این “واهمه های بی نام و نشان” را که نگرانی از دست دادن چهره اپوزیسیونی اش مضمون اصلی آن است، کنار بگذارد.

در کشورهایی که دموکراسی جز پوسته نازکی بر اقتدار نیست، تلاش اپوزیسیون طرد شده از حوزه سیاسی در وهله نخست باید حمایت از نیروهای ـ باری ـ کمتر مستبد و شاید نرم تر نسبت به حقوق دگر اندیشان باشد. برای رسیدن به پیروزی بزرگ مردم در انتخابات دوم خرداد ۷۶ نخست باید حکومت میانه ای چون هاشمی تشکیل میشد و نیز بدون آنچه در دوم خرداد و هشت سال پس از آن شکل گرفت جنبش سبزی برنمی خاست. به این ترتیب حمایت نیروهای مترقی، چپ و دموکرات جامعه مدنی از خاتمی، موسوی و اینک روحانی، گذشته از وظیفه مندی در قبال مصلحت عمومی گام درستی در تدارک پیش زمینه های ورود نیروهای مترقی تر به عرصه ی حکومت نیزهست. چهره و مواضع اپوزیسیون در خدمت برنامه سیاسی اوست و تا او راهی به قدرت نیابد، موقعیتی در حکومت به دست نیاورد، گاه حتی طرح و بحث این برنامه ها نیز در میدان عمل ممکن نمی شود تا چه رسد به تحقق آنها. اپوزیسیون ایرانی اگر مصر است تا حضور خود را در میدان سیاست محقق و ممکن کند، به جای چون همیشه درگیر شدن با پرسش گمراه کننده شرکت یا عدم شرکت، که توان و نیروی او را تحلیل می برد و بارها شرایط ابراز وجودش را در مهمترین عرصه تکاپوی مردم از میان برده است، باید از هم اکنون به برنامه های سیاسی خود برای انتخاباتی که پیش روست بیاندیشد. اپوزیسیون داخل باید راههای قانونی برای حضور علنی خود را رصد کرده و حتی الامکان راههای مسدود شده را بگشاید. او باید بتواند مطالبات عمومی جامعه، خواست های اقتصادی و اجتماعی مردم را در پیوند با برنامه سیاسی خود نشان بدهد و آمادگی ذهنی جامعه را در حمایت از برنامه های خود و برنامه های مطلوب تر بالا ببرد.ماحصل نکته دوم تلاش برای حضور هر چه فعال تر در انتخابات مجلس آینده است.

 

نکته سوم، امکان پیدایش ژنرال سیسی در ایران!

آیا ایران قابلیت پذیرش یک ژنرال سیسی و یا اساساً حکومت نظامیان را دارد؟ البته همینجا موظفم بگویم که تاجزاده از این احتمال صحبت نکرده است و فقط به کسانی اشاره می کند که در ذهن او چنین قابلیتی برای خود قائل هستند. اما یورشی که جریان تمامیت خواه، اصولگرایان بازنده در انتخابات، علیه دولت روحانی اینقدر زود و اینقدر همه جانبه به راه انداخته اند، نگرانی هایی از این قبیل را، اینجا و آنجا دامن زده است. یورشهایی چون “نصب بیلبوردها و فیلم ها و…” اقداماتی که تاجزاده در پیام خود به آنها اشاره کرده است، تا برگزاری سمینار « دلواپسی » به هزینه و در سالن زیر مالکیت سپاه، تا حملات هر روز بی پرواتر کیهانی ها به دولت…

این نگرانیها طبعاً به سمت سپاه می رود. یک نیروی مسلح با پشتوانه های سنگین اقتصادی! برای من پذیرش این نگرانی به عنوان یک احتمال نزدیک به یقین آسان نیست. در جامعه ای نظیر مصر آنچه حداقل صورت مسئله بود این بود که سکولارها علیه یک حکومت دینی کودتا کردند. چنین تقابلی میان سکولارها و دین باوران در کشورهای منطقه در اشکال مختلف واقعیت دارد و پیش زمینه های واقعی نیز داشته است و مثلاً در مصر در طول جریان تحولات منجر به سقوط مبارک نیز خود را نشان میداد. در ایران این تمایزات هرگز به تقابل و نیروکشی منجر نشده و حتی انقلاب بهمن که حاصلش تثبیت حکومت دینی بود، نتیجه رودرویی دو نیروی سکولار و دینی نبود. کمااینکه انقلاب با حمایت بخش های مدرن جامعه، روشنفکران و حتی گروههای وسیعی از نیروهای مسلح نیازی به خونریزی ها معمول در انقلابات عظیم نیافت. شاید دوستانی با این تقسیم بندی از نیروهای اجتماعی در ایران موافق نباشند اما مسئله این نیز هست که در مقایسه با شرایط مصر که نیروی نظامی می توانست به عنوان مدافع بخش های سکولار جامعه و ناراضیان از دولت اخوان وارد عمل شود، سپاه پاسداران قادر نیست بدون حمایت ولی فقیه و روحانیت دست به اقدامی کودتایی بزند زیرا که از حمایت مردم مذهبی به علت تمرد از علما برخوردار نخواهد شد و ناگفته پیداست که به پشتیبانی بخش سکولار جامعه هرگز نمی تواند امیدوار باشد. به این ترتیب نیرویی که دست به کودتا می زند هر دو جریان اصلی موجود در جامعه را در مقابل خود دارد! آنهم دو جریانی که در مقاطع دشوار، در انقلاب یا در جنگ میهنی در کنار هم قرار گرفته اند.و این صحنه آنقدر روشنی دارد که بعید است از نگاه هیچ جریانی که شناخت نسبی از شرایط دارد، بتواند پنهان بماند.

می ماند یک کودتای کور و خشن که فقط به اتکای سلاح و توسط تعدادی از نظامیان راهبری و اجرا شود و بتواند سالیان دراز بر سر کار بماند! حکایت هایی نظیر آنچه در کشورهای توسعه نیافته آمریکای لاتین یا افریقا در دهه های گذشته روی می داد و مجموعه شرایط کنونی جهان، آنهم در کشوری با رشد یافتگی نسبی نیروهای سیاسی نظیر ایران از آن عبور کرده است.

مورد دیگری که در حوزه تحولات ناگهانی و خارج از روش اصلاح طلبانه برای برخی از ما قابل پیش بینی است، انباشت نارضایتی ها و تن سپردن جامعه به شورش ها یا شیوه هایی نظیر حوادثی است که منطقه ما را در دوسال گذشته در بر گرفت.

آیا چنین صوری از تحولات سیاسی اجتماعی در کشور ما محتمل است؟ به گمان من، این طرفه نیز در میان ما روی دادنی نیست. اساساً آنچه مردم جوامع استبدادی را وارد آزمون هایی می کند که به جای آزادی و عدالت سر از جهنم خزان های عربی و آسیایی و افریقایی دربیاورند، صرف نظر از شدت استیصال سیاسی و اقتصادی، ناشناخته بودن آزمون هاست. مردم ایران تجربه بزرگترین انقلاب مردمی قرن خود را دارند که باز هم اهداف آنان را تأمین نکرد و پس از آن بارها در مقابل دعوت روشن گروهها و جریان های سیاسی برای ورود به عرصه قیام و شورش قرار گرفتند. جریان های شناسنامه دار سیاسی که برخی از انها نه فقط مردم را به جانبازی فرا می خواندند بلکه خود نیز پا در وادی فدا و ایثار گذاشته و اخلاص خود را به آنان اثبات کردند. اما مردم مصلحت را در گشودن راه بازهم دشوار ولی امن تر و کم هزینه تری دیدند که از خون و خشونت عبور نکند و در مسیر پرپیچ و خمش و رهروی پر تأملش فرصت آن مهیا شود که کثرت هر روز بیشتری از باور آگاهانه و خرد جمعی را با خود همراه کند.

از این سه نکته با حواشی اش که گاه طولانی تراز متن شد، بیشترین تأکیدم بر آن بود و هست که راه دشوار اما روشنی در برابر مردم ما کم و بیش گشوده است که پرهیب جنگ و ویرانی و خشونت را هر روز بیش از روز پیشین به عقب می راند.