از شهر کوچک سعیده محجوبی در غرب ایران، راه برای رسیدن به دانشگاه صاحب نام تهران بسیار طولانی است؛ او قرار است با کمک خانواده خود، در این دانشگاه در رشته مهندسی شیمی تحصیل کند.
بیش از نیمی از همکلاسی های او دخترند و این مسأله به خوبی نشان می دهد که 60 درصد از دانشجویان ایرانی مؤنث هستند. این درواقع پدیده ای است که مغایر با نقش سنتی یک دختر در خانواده است.
این دختر جوان 19 ساله که چادر سیاهی بر سر دارد و هدف استخدام در پتروشیمی را در سر می پروراند می گوید: “والدین من از ته دل می خواستند در خانه بمانم و ازدواج کنم، ولی از آنجا که در دوران دبستان شاگرد ممتازی بودم، مرا به دانشگاه فرستادند تا رشته مورد علاقه ام را به پایان برسانم.”
حمیدرضا جلایی پور، استاد جامعه شناسی و روزنامه نگار اصلاح طلب می گوید: “زنان در ایران با قید و بندهای بسیاری روبرو هستند، ولی ادامه تحصیل برای آنها به مانند راهی قابل قبول است که به واسطه آن می توانند به پتانسیل و توانایی های خود تحقق بخشند و در جامعه شرکت گسترده پیدا کنند.”
به گفته او، انقلاب اسلامی سال 1979 که مسأله داشتن حجاب را به یک مسأله اجباری تبدیل کرد، خانواده های مذهبی را هم تشویق نمود که فرزندان خود را به دانشگاه ها بفرستند، زیرا از نظر آنها “دانشگاه ها اسلامی شده اند و دیگر فساد و عدم امنیت در آنها وجود ندارد”.
تعداد دانشجویان ایرانی از 150000 نفر در سال 1979، اکنون به بیش از دو و نیم میلیون نفر رسیده است. درحال حاضر، این تعداد در دانشگاه های دولتی و آزاد [نیمه خصوصی]، که از سال 1980 برای جذب بیشتر دانشجویان تأسیس گردید، تحصیل می کنند.
از دید مریم انصاری، دانشجوی دوره دکترا در رشته انسان شناسی، “تحصیل کردن به مثابه راهی برای خارج شدن از محیط خانواده و شناخت بیشتر جنس مخالف است، زیرا جوانان در جاهای دیگر نمی توانند با هم به صورت مختلط باشند”. وی در ادامه خاطرنشان می سازد: “اینگونه ملاقات ها به من یاد داده است که چگونه باید با جنس مخالف روبرو شوم و از عهده مسایل مختلف برآیم.”
قوانین ایران برای زن جایگاهی درنظر گرفته که همواره باید پیرو و دنباله رو شوهر خود باشد و به عنوان مثال شوهر می تواند حق کار کردن را از همسر خود بگیرد. مریم انصاری 23 ساله می گوید: “من یاد گرفته ام که خودم برای مسایل روزمره فکر کنم و مطمئناً با مردی که افکارش به شکل دیگری است ازدواج نخواهم کرد.”
به گفته آقای جلایی پور، مشکلات مالی یکی از دلایل روی آوردن خیل عظیم زنان به سوی دانشگاه هاست. او می گوید: “تعداد خانواده هایی که می توانند تنها با درآمد یکی از اعضا امرار معاش کنند، بسیار کم است و به همین دلیل زنان نیز باید کار کنند. آنها همچنین به تحصیل می پردازند تا بلکه در آینده بتوانند کارهای پردرآمد و بهتری پیدا کنند.”
ازطرف دیگر، اشتیاق مردان برای ادامه تحصیل بسیار کاهش یافته و این به دلیل اقتصاد شکننده و نرخ بالای بیکاری است. کاهش تعداد دانشجویان مرد، نمایندگان محافظه کار را بر آن داشته تا برنامه ای درخصوص تبعیض به کار بندند و بدین ترتیب کاهش تعداد مردان را ازطریق جذب آنها در رشته های خاصی، مانند پزشکی، مهندسی و دیگر رشته های فنی جبران کنند.
در نظر سیمین رونقی، استادیار دانشگاه و دانشجوی دوره دکترا در رشته روانشناسی، هجوم زنان به دانشگاه ها به خوبی نشان دهنده این است که “آنها کمتر و کمتر حاضرند شغل و حرفه خود را قربانی بچه داری و کارهای خانه کنند”.
با این حال، علیرغم صلاحیت و توانایی های روزافزون زنان در جامعه ایران، می بینیم که تنها 15 درصد از نیروی کار کشور در اختیار آنان است. آقای جلایی پور در این خصوص می افزاید: “بسیاری از آنان از تبعیض در زمینه حقوق و ترفیع درجه رنج می برند، ولی همچنان علاقه مندند که مستقل باشند و مستقل عمل کنند. درواقع می توان گفت زنی که نان به روی سفره خانواده می آورد، کمتر از سوی شوهرش مورد مؤاخذه قرار می گیرد.”
مدافعین حقوق زن در ایران همچنان برای تغییر قوانین استوار برپایه شریعت که در زمینه های گوناگون علیه آنهاست مبارزه می کنند؛ موضوعاتی از قبیل طلاق، حق نگهداشتن فرزند و ارث و میراث. به عنوان مثال، یک شاهد مرد در دادگاه معادل با دو شاهد زن است.
به دنبال انتخابات ریاست جمهوری در سال گذشته و روی کار آمدن رییس جمهور محافظه کار احمدی نژاد، اکنون بیش از پیش در گوشه و کنار شنیده می شود که زنان باید قبل از هر چیز به نقش سنتی خود به عنوان یک همسر و مادر بپردازند.
ولی به گفته آقای جلایی پور، جنبش آزادی زنان در جریان است و “آنها در این راه تنها نیستند؛ بلکه مردان نیز به اصول دموکراتیک گرایش پیدا کرده اند و از بهتر شدن وضعیت و شرایط زنان در جامعه حمایت می کنند”.
منبع: فرانس پرس، 3 نوامبر 2006
مترجم: علی جواهرفروش