سه سال پس از آغاز جنبش سبز٬محمود احمدی نژاد که برآمدن وی از دل انتخاباتی مخدوش، اعتراضات مردمی را برانگیخت،به همراه اطرافیانش، نام “جریان انحرافی” گرفته اند و کسانی که خود در صف نخست برخورد با حامیان جنبش سبز قرار داشتند،با اتهاماتی چون تقلب و فساد رو به رویند.
محمود احمدینژاد در سه سال گذشته تنها دو بار به صراحت درباره اعتراضات پس از انتخابات سخن گفته است. وی نخستین بار در سخنرانی پیروزی خود در میدان ولیعصر٬ گفته بود: “ملت ایران یکپارچهاست در یک مسابقه فوتبال ۵۰ هزار، ۷۰ هزار تماشاچی میروند آن کسی که تیمش باخته عصبانی است و به هر دری میزند، در ایران در انتخابات ۴۰ میلیون نفر خودشان بازیگر اصلی و تعیینکننده اصلی بودند حالا ۴ تا «خس و خاشاک» در این گوشهها یک کاری میکنند. بدانید که این رودخانه زلال ملت جایی برای خودنمایی آنها نخواهد گذاشت”.
وی بار دیگر در یک گفتوگوی مطبوعاتی٬ درباره معترضان گفته بود: “این افرادی که آمده اند در خیابانها حتی به اندازه شرکت کنندگان در یک شعبه اخذ رای نبودند چرا که شعبه اخذ رای ۵ هزار نفری در تهران داشته ایم. حالا ۲-۳ هزار نفر می آیند مثل مسابقات فوتبال شلوغ می کنند اینکه دلیل نمی شود”.
اظهارات احمدینژاد هر دو بار با واکنشهای زیادی همراه شد؛ گرچه همان زمان دفتر ریاستجمهوری با انتشار بیانیهای اعلام کرد “رئیس جمهور حساب اغتشاشگران را از ملت بزرگ ایران جدا میداند” و خبرگزاری ایرنا هم نوشت که اظهارات وی را تحریف کردهاند.
بسیاری از حامیان جنش سبز به سخنان احمدینژاد اعتراض کردند؛ از جمله مهدی کروبی در یک سخنرانی در این باره گفت: “اکنون دیگر تاریخ مصرف چنین گفتمانهایی گذشتهاست و ربط دادن عناوینی همچون اراذل و اوباش، خس و خاشاک و ارتباط با بیگانگان به مردم سخنانی سنجیده نیست”.
اینها اما تنها موضعگیریهای صریح احمدینژاد درباره اعتراضات پس از انتخابات بود.
همان زمان برخی سایتهای اصولگرا نوشتند که “هنر احمدینژاد آن بود که انتخابات سال ۱۳۸۸را دوقطبی کرد. در سیستم دو قطبی، این قاعده حکمفرماست: هر که با من نیست، بر من است. به این ترتیب، بسیاری از چهرهها و گروههای سیاسی، به دلیل اینکه با رقبای انتخاباتی وی سر جنگ داشتند، در زمره اصحاب و حامیان او قرار گرفتند. حملات بیوقفه احمدینژاد به نامزدهای رقیب در جریان تبلیغات انتخاباتی - چه در سال ۱۳۸۴و چه در سال ۱۳۸۸- در راستای روش عملگرایانه او کاملاً قابل توجیه و فهم است. برخی گمان میکنند آتشبس تبلیغاتی او از ۲، ۳روز پس از انتخابات، به خاطر توصیهها بوده است. گرچه نمیتوان تأثیر سفارشها را در این مورد نادیده گرفت، اما میتوان داوری کرد که فرمان آتشبس را ذهن عملگرای او برای زبانش صادر کرد زیرا تداوم آن تبلیغات، دیگر برای کسی که میخواست سکان دولت را برای ۴ و سال دیگر در دست گیرد، نتیجهای مفید به همراه نداشت”.
همان زمان شایعاتی منتشر شد که حاکی از درگیری عزیز جعفری ـ- فرمانده سپاه پاسداران ـ- با احمدینژاد در جلسه شورای عالی امنیت ملی بود. براساس این شایعات، عزیز جعفری درباره برخورد با معترضان پس از انتخابات به احمدینژاد گفته بود: “این گرفتاریها را خودت درست کردی. حالا میگویی مردم را آزاد بگذاریم؟”
سکوت احمدینژاد در برابر این اعتراضات باعث واکنش برخی از اصول گرایان شد تا آنجا که حیدرپور٬ از نمایندگان عضو کمیسیون امنیت ملی٬ دربارهی سکوت احمدینژاد گفته بود: “معتقدم احمدینژاد در مقابل عوامل فتنه 88 کوتاهی کرده و باید به محکوم کردن اهل فتنه میپرداخت نه اینکه فقط از آنها بعنوان خس و خاشاک یاد کند، وی در مقابل مردم ایران و مقام معظم رهبری مسئول است حتی اگر احمدینژاد دلیلی بیاورد مبنی بر اینکه چون رییس دولت بودم به این ماجرا ورود پیدا نکردم باز هم از سوی مردم و نمایندگان قابل قبول و پذیرفته شده نخواهد بود”.
همزمان یک حلقه سیاسی نزدیک به احمدینژاد، با انتشار بولتنی تحلیلی، با نام “کجا ایستادهایم” با اشاره به برخی جار و جنجالها پیرامون مشایی، وی را “مامور ویژه احمدینژاد برای فروپاشی جنبش سبز” نامیده بود که “عهده دار حاشیهسازی است؛ خود او چنین پتانسیلی داشته و دارد و احمدینژاد هم از حاشیه سازیهای او نگران نیست چون معتقد است این حاشیه سازیها ولو به ضرر شخص احمدینژاد باشد، به نفع نظام و در راستای از بین بردن پایگاه اجتماعی طرف مقابل است”.
این بولتن تحلیلی، همچنین اضافه کرده بود: “چه شد که احمدینژاد بعد از انتخابات به یکباره یاد کوروش افتاد و چه شد که حرف از ایرانیگری به میان آمد؟ کسی که رهبری در این حد روی او بسته بود که نظر او را به نظر خودش نزدیکتر میدانست، به یکباره منحرف شد؟ چرا احمدینژاد در لبنان و سازمان ملل از کوروش چیزی نگفت؟ مشایی با این حاشیه سازیهای بیحد و حصر و آزار دهندهاش چه میکند؟ و ماجرا از چه قرار است؟”
در این متن با اشاره به تحلیل احمدینژاد و اطرافیانش مبنی بر اینکه “جریان راست سنتی در برخورد با مخالفان تاکنون به گونهای عمل میکرده که همواره کاستیهای دولتها و نظام به حسابش واریز میشده است”، از استراتژی جدید آنها و قصد احمدینژاد برای جذب بدنه جنبش سبز آمده: “احمدینژاد معتقد است او و برخی جریانات در دولت این امکان را دارند که تحت شرایطی بدنهای که هنوز فتنهگران روی آنها حساب باز میکنند را هم به زیر پرچم نظام بیاورند و اصلاحطلبان را فاقد پایگاه اجتماعی کنند. این شاکله طرحریزی احمدینژاد است. در این میان برآیند مشخص و قطعی نقش آفرینی رحیممشایی برای حذف اصلاحطلبان است. احمدینژاد به قدری مشایی را قابل اعتماد میداند که در این طرحریزی بزرگ به او فرصت بازی کردن در جایگاه این نقش کلیدی را داده است”.
نویسندگان این بولتن همچنین مدعی شدهاند که احمدینژاد جزییات این طرح را با چند تن از نمایندگان مجلس خبرگان هم در میان نهاده بود.
همان زمان برخی سایتهای اصولگرا نیز دربارهی سکوت احمدینژاد نوشتند: “ایشان با هوش خود این فریب جریان نفاق را به خوبی دریافته اند و به عمد خود را و دولت را از وارد شدن به این جریان منع کرده اند تا به مرور مشخص شود دعوا سر دولت احمدی نژاد و سیاست های او نیست بلکه دعوا بر سر اصل نظام اسلامی است. بحمد الله با سکوت ایشان، جریان فتنه بهانه «انتقاد از دولت احمدی نژاد» را ماه هاست از دست داده و مجبور شده است کمی پرده نفاق را کنار بزند و صریح تر فریاد ضدیت با اصل نظام اسلامی را سر بدهد و ماهیت ضدانقلاب و وابسته خود را نشان دهد.بر خلاف ادعای برخی این سکوت حکیمانه رئیس جمهور را در کنار برخی بزرگان بی بصیرت و خاموش قرار نمی دهد زیرا موضع گیری ایشان بر همگی آشکار است و تلاش شبانه روزی و خالصانه دولت در جهت اصلاح امور معیشتی مردم و کنترل و مهار مشکلات اقتصادی در پی هدف مند کردن یارانه ها موضع صریح ایشان در قبال جریان فتنه را آشکارا نشان می دهد. به همین دلیل است که کمتر عاقلی می تواند ایشان را به دلیل عدم موضع گیری متهم به «بی بصیرتی» کند”.
سکوت احمدینژاد در سه سال گذشته٬ واکنشهای مختلفی را برانگیخته است. اما هر چه احمدینژاد سکوت کرده٬ وزارتخانههای تحت امر وی٬ نظیر وزارت اطلاعات و وزارت علوم در تلاش بودهاند که حامیان جنبش سبز را قلع و قمع کنند. روندی که باعث شده است سکوت احمدینژاد یا ادعای برخی اصولگرایان مبنی بر همراهی نزدیکان وی با جنبش سبز٬ قابل باور نباشد.