بیست ویکمین سالروز درگذشت آیت الله خمینی به نمایشی از قدرت تبدیل شد.صحنه ای که بیشتر به یک تسویه حساب سیاسی شبیه بود تا مراسمی برای بزرگداشت فردی که زمانی رهبر انقلاب اسلامی بوده است. حادثه ای که حاکی از عصبیت عمیق و خصومتی جناحی بود. خصومتی ریشه دار که در چنین روزی نوه آیت االله خمینی را از منبر سخنرانی پایین کشید و به درگیری لفظی و حتی فیزیکی منجر شد. آیا 20 سال پیش، بیت رهبر درگذشته که در صدر هر مراسمی جای داشتند، چنین روزی را پیش بینی می کردند؟
فراتر ازهمه سخن ها،رفتارها وادعاهای رد و بدل شده که درتمامی شعارها وتوهین ها و نگاه های غضب آلود به چشم می خورد و در آن هیاهو، از چشم طرفین درگیری مورد غفلت واقع شد، قضاوت عمومی مردم بود؛ قضاوتی که عزم آنها را برای شرکت در راهپیمایی 22 خرداد دوچندان کرد. مردم به خوبی دریافتند که حتی ازمنظرآقای خامنه ای جنبش سبز آنچنان زنده است که “مقام رهبری” را می ترساند و او را وادار میکند در سخنانی بریده بریده و آشفته، همچنان به تهدید و ارعاب جنبش سبز بپردازد.
آقای خامنه ای که 22 بهمن اعلام کرده بود جریان فتنه تمام شده، باز در سخنرانی خویش از جریان فتنه سخن گفت و نشان داد که این جنبش همچنان پویا و فراگیر در جریان است و به عبارتی با هویت مردم گره خورده و تمامی سرکوب ها و اعدام ها و شکنجه ها هم ذره ای از عزم راسخ مردم برای حق تعیین سرنوشت خویش نکاسته است. حقی که با خون جوانان این مرز و بوم آبیاری شده است. رهبر جمهوری اسلامی در این سخنرانی نشان داد که از 22 خرداد در هراس است و به خوبی میداند که با تقلب و فریبکاری نمی تواند ستون خیمه ولایت را بر پا نگهدارد.
در این میان علی مطهری، فرزند “ثمره عمر” آیت الله خمینی از این اتفاق به عنوان «حادثه تلخ »یاد میکند؛ حادثه ای که از پیش طراحی شده و تفرقه انگیز است. وی به جرم ایراد همین چند جمله، تهدید به اخراج از فراکسیون اصول گرایان مجلس می شود تا درس عبرتی باشد برای دیگر اصول گرایان که پا را از خط سرسپردگی همه جانبه اندکی پس نگذارند.
اما آنچه دراین میان بیش از پیش به چشم می خورد، شکاف عمیق وعلنی شدن اختلافاتی است که در ساختار و شاکله سیاسی ایران وجود دارد. شکاف در میان افرادی که همگی مدعی وفاداری به نظام و قانون اساسی هستند و در اثبات این موضوع بر هم پیشی میگیرند. همه از آیت الله خمینی خرج میکنند و خود را بیش از دیگری در خدمت اسلام و مسلمین می دانند، به گونه ای که آقای خامنه ای بعد از تشرف یک شبه به مقام اجتهاد و مقام عظمای ولایت، خود را با امام علی مقایسه میکند و مخالفان خویش را طلحه و زبیر خطاب میکند و منتقدان خویش را مستقیم و غیر مستقیم تهدید به مرگ میکند.
اما گردانندگان این پروژه که تمام امکانات مادی و رسانه ای و لجستیکی خود را بسیج کرده بودند، آنقدر کور رقابت های سیاسی و لجاجت های خود شده بودند که نفهمیدند در هر شعاری که علیه سید حسن خمینی سر دادند، چه ضربه سنگینی بر مشروعیت نظام جمهوری اسلامی زدند. فی الواقع آنها هنگامی که تصور میکردند پیروز میدان هستند، در نهایت شکست و از هم گسیختگی قرار داشتند و نفهمیدند که با نام بردن از موسوی و کروبی به عنوان سران جریان فتنه، در آستانه رسیدن به خط پایان و نزول یک نظام سیاسی بعد از 30 سال تبعیض و تحقیر قرار دارند.
از سویی دیگر خامنه ای در قسمت دیگری از صحبت هایش، گذشته افراد را ملاک قضاوت دروفاداری به نظام ندانست. به عبارتی، تنها وفاداری به خودش را ملاک ارزیابی افراد قرار داد. احمدی نژاد هم به پالایش افرادی از این دست اشاره کرد.ازسوی دیگر کروبی در عکس العمل به چنین سخنانی بیانیه ای صادر کرد و اتفاقات ماههای اخیر را به تقلب بی سابقه در انتخابات مربوط دانست و دقیقا به مصادره امام خمینی به وسیله کودتا چیان اشاره کرد و گفت چنین نشان میدهند که هرکس با آنها نیست، یعنی با امام نبوده و هر کس به تقلب اعتراض دارد عامل موساد و اسراییل و سیا است.
آنچه بدیهی است بعد از این حادثه ما شاهد عمیق تر شدن شکافها و شفاف تر شدن جناح های سیاسی درون نظام خواهیم بود.نقش بازیگران سیاسی پر رنگ تر خواهد شد. در چنین شرایطی وسط بازی کردن بی معنا می شود و سیاسیون برای ماندن در فضای سیاسی ایران مجبور به بازی رو در روخواهند شد.
مردم با شعارهایی ساختارشکنانه در 22 خرداد حضور می یابند ونشان می دهند که خواسته آنها، نه بازگشت به آرمانهای اقای خمینی، که ایجاد یک نظام دموکراتیک با تکیه بر اصول حقوق بشر و رعایت حقوق همه شهروندان است. نظامی که همه انسانها بتوانند با هر دین و عقیده ای، در آن آزادو بدون ترس و هراس و با رفاه زندگی کنند و به جای جنگ با دنیا، به صلح و امنیت و آرامش فکر کنند.
زنده باد چنین روزی