طی ماه های اخیر و پیرو تشدید منازعات میان جمهوری اسلامی و غرب، دو باره کوس تهدیدات به صدا در آمد؛ تهدیداتی که همواره و مشخصا بر محور مسئولیت ناپذیری حاکمیت سیاسی ایران در عرصه ی بین المللی و همچنین درون سرزمینی گردیده است. بررسی دو دهه تنش میان غرب و جمهوری اسلامی ما را به آن رهنمون می دارد که این نزاع همواره از نموداری سینوسی پیروی کرده و با فراز و فرود همراه بوده و درست در لحظات اوج منازعه، تدابیری هر چند موقت سر منشا عبور از بحران بوده اند. این تدابیر چه در چارچوب عقب نشینی، تن دادن به خواسته های غرب و یا ایجاد فضای نسبتا باز سیاسی (در جهت ایجاد حاشیه ی امن داخلی) توانسته تا حدی از بار اتهامات جمهوری اسلامی بکاهد اما هیچگاه رافع موضوع و محور منازعه که همانا مسئولیت ناپذیری حاکمیت سیاسی ایران است نبوده. قاعدتا جمهوری اسلامی همواره در جایگاه متهم هیچگاه نه توانسته و نه می توانسته کاری بیش از دفاع و فرافکنی از خود به پیش برد چه آنکه بزرگترین پیروزی برای متهم، دفاعی جانانه در محکمه و نجات از مهلکه است.
لذا در این مرتبه به جاست ضمن بازبینی در واژگان به کاربرده، واژه ی “اتهامات علیه جمهوری اسلامی” را به جای “تهدیدات علیه ایران” و عنوان “ سایر کشورها” را به جای “ غرب ” بنشانیم ( این تغییرات شاید در بادی امر بلاوجه و زاید به نظر آیند اما واقعیت آن است که این وارونه نمایی زبانی در بسیاری تحلیل ها منجر به نتایج و ارزیابی های متوهمانه و نادرست گردیده است) و تحلیل و آینده ی تنش میان جمهوری اسلامی و سایر کشور ها را حسب - میزان اتهامات وارده - دفاع و پاسخگویی در مقابل این اتهامات و - اجماع و فراگیری سایر کشور ها در طرح این اتهامات مورد ارزیابی قرار داد. حال با توجه به اصلاحات صورت داده به بررسی وضعیت کنونی می نشینیم. به نظر می رسد شرایط کنونی جمهوری اسلامی به لحاظ هر سه مولفه ی گفته شده در وضعیت بغرنجی به سر می برد؛ چه حسب میزان اتهامات وارده، شاهد بیشترین فراوانی در این زمینه هستیم؛ مواردی که اهم آن شامل:
- مسئولیت ناپذیری بین المللی در قالب عدم شفافیت در پرونده ی هسته ای
- وضعیت وخیم شاخصه های حقوق بشر در ایران
- اتهامات اخیر امریکا در خصوص وقایع 11 سپتامبر و همچنین انجام عملیات تروریستی علیه اتباع سایر کشور ها در خاک امریکا
- اتهامات و مداخلات منطقه ای در بحرین، کویت، امارات و عراق
- اثر گذاری منفی بر فرایند صلح خاورمیانه
- موضع انفعالی و مبهم در خصوص رخدادهای یکسال اخیر در خاورمیانه
- تنش فعال با عربستان و ترکیه به عنوان دو عنصر اثر گذار منطقه ای
و موارد بسیار دیگریست که دامنگیر جمهوری اسلامی است، همچنان که مسئولان جمهوری اسلامی از این اتهامات با عنوان سناریوهای از پیش طراحی شده یاد می کنند، قرائن از شکل گیری کیفر خواست های منسجم و مستند بسیاری در مجامع قضایی کشور های منطقه حکایت می کند. اما در چارچوب رفع و پاسخ به این اتهامات، تحقیقا می توان مشاهده نمود که تلاش حاکمان ایران تنها و تنها به لفاظی انجامیده است. در واقع به جز اقدامات اندکی در زمینه ی اتهامات وارد آمده از سوی کویت، حضور نابهنگام و ناکام وزیر اطلاعات جمهوری اسلامی در عربستان و همکاری قطره چکانی با آژانس بین المللی انرژی اتمی، همچنان هیچ یک از دفاعیات جمهوری اسلامی، سایر کشور ها را اقناع ننموده و در این میان تنها فرافکنی و جنجال را جایگزین دفاع حقوقی و مستند و مانورهای نظامی را به جای مذاکره و مسئولیت پذیری نشانده است؛ لذا نتیجه محتوم این بی پاسخی، فراگیر شدن اجماع منطقه ای و جامعه ی جهانی در مقابل جمهوری اسلامی به عنوان حاکمیت “مسئولیت ناپذیر” بوده است. معنای این اصطلاح جز ایجاب انزوا و انگ عنصر مضر برای جامعه ی جهانی نخواهد بود، همچنان که موج تحریم ها و تحدیدات و ایجاد ائتلاف های اروپایی و آسیایی در زمینه ی برخورد با جمهوری اسلامی نمودی از این انزوا و پاسخی به مسئولیت ناپذیری ایران است. قاعدتا درادامه سئوالی، پرسیدنی است و آن اینکه، آیا جمهوری اسلامی توان عبور از این بحران را نیز هر چند به شکل موقت خواهد داشت؟
برای پاسخ به این سئوال ابتدا باید تحلیل شفافی از وضعیت و ترکیب حاکمیت سیاسی ایران بدست داد. به نظر می رسد طی یک دهه اخیر، ماحصل جدال و تنازع نیروهای حاضر در حاکمیت و روند اتفاقات و تصمیم سازی ها در سطوح کلان جمهوری اسلامی، حاکمیت سیاسی ایران را به صورت ترکیبی از اقلیت سیاسی و هژمونی اکثریت نظامی در آورده است؛ به تعبیر دیگر می توان حاکمیت ایران را با صورتی سیاسی و ماهیتی نظامی در نظر انگاشت، بدیهی است که این هژمونی نظامی را می توان در تمامی عرصه های سیاسی، تسلیحاتی، اقتصادی، فرهنگی و حتی ورزشی مشاهده نمود، در این زمینه کافی است نگاهی گذرا به میزان فعالیت سیاسی و اقتصادی یک دهه اخیر نظامیان و فضای فراخ و ابزارهای حمایتی ایجاد شده برای ایشان بیاندازیم. در واقع میلیتاریسم حاکم همان دست آهنین پوشیده از دستکش مخملین اقلیت سیاسی است. لذا در تنش اخیر میان ایران و ترکیه همچنان که دستکش مخملین روی به سوی طرف ترکیه ای لبخند می زند و چاره ای جز این ندارد، دست آهنین، آمرانه تهدید می کند، بر همین اساس و در پاسخ به سئوال پیش گفته روشن است هرگونه تصمیم گیری در خصوص چگونگی برخورد با این بحران متوجه ساحت حقیقی قدرت در ایران یعنی نظامیان خواهد بود که حسب منش و رفتارشناسی نظامیان، آمرانه و سلبی است. در واقع پاسخ نظامیان حاکم به بحران کنونی جمهوری اسلامی بی پاسخی است، بی پاسخی و تنها جنجال در نقطه ی صفر برخورد که طبیعتا خود بخشی از استراتژی نظامی است، اما اینکه این استراتژی نظامی و البته تمامی استراتژی های نظامی در لحظه ی برخورد و مشاهده ی عدم توازن قوا چه تدبیر می کنند، حتی کندذهن ترین افراد هم می دانند: عقب نشینی…عقب نشینی