‎ ‎چرا خاتمی در آذرماه بیاید؟ ‏

نویسنده

mrezajalaeepour.jpg

در طول ماه‌های گذشته، طیف وسیع و متنوعی از نخبگان ایرانی در یادداشت‌ها، سخنرانی‌ها و مصاحبه‌های خود نشان ‏داده‌اند که نامزدی سیدمحمد خاتمی در انتخابات ریاست‌جمهوری پیش رو به دلایل متعدد پیامدهای نیکویی برای ‏جمهوری اسلامی، اصلاحات و توسعه سیاسی، اقتصادی و فرهنگی ایران در پی خواهد داشت و بر گزینه‌های دیگر ‏ترجیح دارد. خوشبختانه به نظر می‌رسد پس از چند ماه بحث و مناقشه در این باب در عرصه عمومی و محافل سیاسی، ‏قاطبه نخبگان ایرانی «ضرورت نامزدی خاتمی» را پذیرفته‌اند و اکنون بحث نه بر سر «دلایل آمدن یا نیامدن» که ‏‏«چگونه آمدن» خاتمی است‎. «‎

چگونگی» آمدن خاتمی موضوعات متعددی را در برمی‌گیرد که باید به تفکیک مورد بحث و مداقه قرار گیرند. یکی از ‏این موضوعات، «زمان» اعلام نامزدی خاتمی است. این نوشته کوتاه می‌کوشد نشان دهد که گرچه زود آمدن خاتمی ‏‏(در آذرماه) مثل دیر آمدن او (در بهمن و اسفند) مزایا و آسیب‌های متعددی دارد، اما به دلایلی که در پی می‌آیند، بهتر ‏از دیر آمدن او است‎: ‎

‎1- ‎حامیان نامزدی خاتمی در شرایط کنونی دچار فقر رسانه‌ای شدیدی هستند و حتی پاره‌ای روزنامه‌ها، مجلات و ‏سایت‌های اصلاح‌طلب نیز تمام توان خود را به نفع خاتمی به کار نمی‌گیرند و تعدادی از آنها آشکارا یا به شیوه‌های ‏پیچیده و ظریف به ضرر وی کار می‌کنند. تا زمانی‌که خاتمی نامزدی‌اش را به تاخیر می‌اندازد، علاوه بر رسانه‌های ‏غیراصلاح‌طلب، از آسیب برخی رسانه‌های اصلاح‌طلب نیز در امان نمی‌ماند یا حداقل از تمام ظرفیت آنها بهره ‏نمی‌گیرد، اما به محض اعلام نامزدی‌اش، به دلایل روشن و به علت اجماع کاملی که بر سر او شکل می‌گیرد، مرزبندی ‏رسانه‌ها نسبت به خاتمی به سرعت روشن خواهد شد و تمام- اکثر رسانه‌های اصلاح‌طلب با طیب خاطر یا بنا بر ‏مصلحت‌سنجی به نفع او به عرصه خواهند آمد و از ظرفیت‌ کامل‌شان استفاده خواهد شد. خاتمی هر چه زودتر بیاید، ‏این ظرفیت رسانه‌ای ارزشمند را زودتر در خدمت خود در خواهد آورد و هر چه دیرتر بیاید ضربه بیشتری از آن ‏خواهد خورد. تعداد قابل توجهی از نامزدهای بالقوه فعلی که در صورت نامزدی خاتمی پا به عرصه نخواهند گذاشت ‏‏(روحانی، قالیباف، مهرعلیزاده، ناطق‌نوری، عبدالله نوری، میرحسین موسوی، عارف، نجفی، ولایتی و حتی کروبی) ‏با اعلام نامزدی قطعی خاتمی و در برابر احمدی‌نژاد آشکارا یا در نهان به حمایت از خاتمی خواهند پرداخت. پاره‌ای از ‏این نامزدها از آنجا که هنوز تکلیف خود را روشن نمی‌دانند در عمل برای «خود» کار می‌کنند و نه به نفع «خاتمی» و ‏خاتمی می‌تواند با نامزدی سریع‌تر و یک‌دله کردن دل این شخصیت‌ها، از توان و ستادهایشان بهره بیشتری بگیرد و ‏طرفداران نخبه و غیرنخبه آنها را به مبلغان خود تبدیل کند‎.‎


‎2- ‎تعداد زیادی از روشنفکران و شخصیت‌های تراز اول سیاسی، فرهنگی، هنری، علمی، اقتصادی و مذهبی حمایت ‏خود از سیدمحمد خاتمی را منوط به اعلام قطعی نامزدی او کرده‌اند. برخی از این‌ نخبگان بانفوذ، مؤثر و محبوب، از ‏هزینه‌ کردن برای کسی که شاید نیاید بیم دارند، دسته‌ای از آنها با دیگر نامزدهای بالقوه‌ای که در صورت نیامدن خاتمی ‏شاید بیایند دوستی و تعارفاتی دارند و گروهی دیگر تنها حمایت از خاتمی‌ای را شایسته می‌دانند که طبق اقتضای ‏مبارزات سیاسی حرفه‌ای و مدرن، خود قاطعانه وارد صحنه انتخابات می‌شود و از دیگران دعوت می‌کند که او را ‏یاری کنند. حمایت زودهنگام این نخبگان و مشاهیر سیاسی، هنری، علمی و مذهبی که منوط به نامزدی بهنگام خاتمی ‏است به خیزش موجی اجتماعی به نفع خاتمی و افزایش فاصله رأی او با رقیبانش کمک می‌کند و از این‌رو ارزش ‏فراوانی دارد‎.

‎3- ‎تداوم درخواست‌های بی‌پاسخ شخصیت‌ها، گروه‌های اجتماعی متعدد و افکار عمومی از خاتمی برای نامزدی در ‏انتخابات پیش رو و فضای «تعلیق» فعلی دیگر چندان کشش ندارد و حتی ممکن است در صورت تاخیر خاتمی در ‏آمدن، در پاره‌ای موارد بر ضد او و وجهه‌اش عمل کند. متأسفانه از این پس، هر چه اعلام نظر خاتمی بیشتر طول ‏بکشد، ایرانیان بیشتری مشخص نشدن تکلیف را حمل بر «ناز‎» ‎خاتمی و نه «نیاز» شرایط فعلی خواهند کرد‎.

‎4- ‎مهم‌ترین مسئله اصلاح‌طلبان بعد از «آوردن خاتمی»، «اندیشیدن تدابیری جدی برای افزایش سلامت انتخابات و ‏کاهش تخلف و تقلب» است. شناسایی و آموزش‌ ده‌ها هزار ناظر اصلاح‌طلب برای صندوق‌ها و افزایش فاصله رأی ‏خاتمی با رقیب محافظه‌کارش از جمله اقدامات مؤثری است که بدین منظور باید صورت گیرد و هر دو مستلزم زودتر ‏آمدن خاتمی است. برای اولی، حداقل 200 روز فرصت لازم است و دومی هم نیازمند آغاز زودتر فعالیت ستاد ‏انتخاباتی خاتمی و سفرهای استانی او است‎.

‎5- ‎تدوین برنامه‌ای قوی، کارشناسانه، دقیق و جذاب برای خاتمی ماه‌ها زمان نیاز دارد و مستلزم تدارک تیم کارشناسی ‏قوی‌تری است که تنها با ورود جدی و علنی خاتمی به عرصه انتخابات، حاضر به پشتیبانی اتاق فکر و ستاد انتخاباتی ‏خاتمی هستند. برای جلوگیری از تجربه سال 1376 و تدوین برنامه‌هایی سنجیده‌تر در حوزه‌ رفاه و تامین اجتماعی، ‏مبارزه با آسیب‌های اجتماعی، بهداشت، آموزش، اقتصاد، فرهنگ و سیاست داخلی و خارجی، خاتمی باید هرچه زودتر ‏به میدان بیاید و سکانداری و راهبری آن را شخصا عهده‌دار شود، وگرنه دوباره برنامه‌های نه‌چندان قوی‌ای از جنس ‏آنچه بنیاد باران پیشنهاد می‌کند و در انتخابات‌های پیشین ارائه شده، عرضه خواهد شد‏‎.

‎6- ‎با عنایت به محدودیت امکانات مادی و رسانه‌ای حامیان خاتمی، قانع کردن درصد افزون‌تری از بی‌تفاوتان و ‏تحریمیان برای شرکت در انتخابات (که به نفع خاتمی است) و تغییر نظر حامیان نامزدهای دیگر (به خصوص ‏احمدی‌نژاد) و جلب رأی آنها، فرآیندی بسیار زمان‌بر است و اگر اکنون برای آغاز جدی و علنی اقناع گروه‌های مرجع ‏که به صورت قطره‌ای و تدریجی به توده مردم ریزش می‌کند دیر نباشد، زود نیست‎.

‎7- ‎خاتمی در اذهان بسیاری از حامیان خود به عدم‌«قاطعیت» متهم است (در پاره‌ای موارد به حق و در مواردی دیگر ‏به ناحق). اعلام نامزدی زودهنگام‌تر خاتمی و ورود بدون تعارف و مصمم او به میدان مبارزات انتخاباتی، قاطعیت او ‏را در اذهان حامیان و مخالفانش افزایش می‌دهد و به ترمیم وجهه او کمک می‌کند. پاره‌ای مطالعات مردم‌شناختی نشان ‏داده است که ایرانیان به ‏‎«‎سیاستمداران مصمم» و «پهلوانان در گود» اقبال بیشتری نشان می‌دهند‎.

‎8- ‎و مهم‌ترین دلیل اینکه به دلایل متعدد و با توجه به موانع موجود، خاتمی تمام سرمایه اصلاح‌طلبان در انتخابات پیش ‏روست و تا زمانی‌‌ که اعلام نامزدی نکرده‌است، اصلاح‌طلبان در حال قمار با «تمام سرمایه خود» هستند، چراکه تا ‏زمان اعلام نامزدی او دست مخالفان را باز می‌گذارند تا از هزار و یک راه ممکن او را از نامزدی منصرف کنند. ‏نگارنده نیز معتقد است به احتمال زیاد به خاتمی نخواهند گفت که نیاید، اما اینکه مخالفان تاکنون او را منصرف ‏نکرده‌اند، تضمین‌کننده این نیست که تا زمانی که خاتمی نامزدی‌اش را اعلام نکرده است چنین نکنند و از ابزارهای ‏متعددی که در اختیار دارند برای منتفی کردن نامزدی او بهره نبرند. از سویی دیگر، به محض اعلام نامزدی خاتمی، ‏دست مخالفان برای جلوگیری از حضور و پیروزی خاتمی به میزان قابل توجهی بسته می‌شود. حتی اگر احتمال ‏منصرف کردن خاتمی بسیار کم باشد، از آنجا که خاتمی «تمام سرمایه اصلاح‌طلبان» در انتخابات آینده است، قمار آن، ‏خلاف عقلانیت سیاسی است. این‌طور قمار نه چند است و نه چون/ هر طور برآید، آنچنان می‌بازند (شیخ بهایی‎)

در ازای مزایای مهم فوق که بر زود (در آذرماه)‌ آمدن خاتمی مترتب است، حداقل دو عیب نیز بر آن وارد است. اول، ‏انسجام محافظه‌کاران بیشتر می‌شود و احتمالا نقد درون‌جناحی به احمدی‌نژاد کمتر می‌گردد و محافظه‌کاران از ترس ‏شکست در برابر خاتمی اجبارا زودتر پشت سر احمدی‌نژاد متحد می‌شوند (که ضمن تقویت احمدی‌نژاد فضا را زودتر ‏گرم، انتخاباتی و دوقطبی می‌کند و بالمآل از جهتی به نفع خاتمی است)؛ و دوم، تخریب خاتمی زودتر آغاز می‌شود ‏‎(‎که ‏با توجه به اینکه تجربه نشان داده است خاتمی چندان تخریب‌پذیر نیست، در عمل شاید به نفع او تمام شود و او را در ‏اذهان مظلوم‌دوست ایرانیان مظلوم‌تر کند). دو عیب مذکور در برابر مزایای زودتر آمدن خاتمی رنگ می‌بازد و کفه ‏منافع زودتر آمدن از کفه مضار آن سنگین‌تر است. به باور نگارنده به دلایل فوق اگر اعلام نامزدی خاتمی تاکنون ‏‏«زودهنگام» بوده باشد، در آذرماه «بهنگام» است و پس از آن «دیرهنگام‎»!

منبع:کارگزاران، پنجم آذر