یلینا واسیلیونا میرونوف مشهور به هلن میرن[ملقب به Popper- دکمه قابلمه ای!] جایزه اسکار بهترین بازیگر زن را به خانه برد. نگاهی کوتاه داریم به زندگی فیلم های او و حرف هایش در باره فیلم ملکه که برایش جایزه گرفت.
حرف های برنده اسکار بهترین بازیگر زن
زنی برای همه نقش ها
یلینا واسیلیونا میرونوف مشهور به هلن میرن[ملقب به Popper- دکمه قابلمه ای!] متولد ۲۶ جولای ۱۹۴۵ چیسویک، لندن با ۱۶۳ سانتیمتر قد و اندامی ظریف و لاغر در طول چهار دهه بازیگری و حضور در نزدیک به ۱۰۰ فیلم تلویزیونی و سینمایی نقش های فراوانی بازی کرده است.
پدربزرگ وی اشراف زاده و از روس های سفید و طرفدار تزار بود که در دوران جنگ جهانی اول برای خرید سلاح به لندن رفته بود؛ با وقوع انقلاب اکتبر در آنجا ماندگار شد و بعدها همسر و فرزندش[پدر هلن] به او پیوستند. هلن بازیگری را در تئاتر زیر نظر ایان ریچاردسون آغاز کرد. در ۱۹۶۷ با فیلم تلویزیونی نمایش هرزه درایانه جلجتا برای اولین بار در برابر دوربین ظاهر شد. در دهه ۱۹۸۰ با حضور در فیلم های شاخصی چون اکسکالیبور[جان بورمن]، کال[پت اوکانر] و آشپز، دزد، زنش و معشوقش[پیتر گریناوی] به شهرتی جهانی رسید. او که موفقیت خود را مدیون ریچاردسون می دانست، امسال هنگام دریافت جایزه بافتا برای بازی در فیلم ملکه آن را به ایان ریچاردسون که دو روز قبل از ان فوت کرده بود؛ تقدیم نمود. دهه نود برای او با سریال مظنون اصلی آغاز شد و سپس نقش هایی چون آین راند[نویسنده مشهور آمریکایی] و ملکه شارلوت در جنون شاه جورج از راه رسید. به جرات می شود گفت که هیچ نقش او با نقش های قبلی یا بعدی اش شباهت نداشته است. او شیفته بازی در نقش شخصیت هایی پیچیده، قوی و راز آمیز است. شخصیت واقعی خود میرن نیز ترکیبی از یک زن مرگبار با جذابیتی غیر قابل انکار و زنی قدرتمند است. پانزده سال قبل وقتی میرن در نقش سر بازرس جین تنیسون در سریال مظنون اصلی این جملات را بر زبان آورد” من یک ملکه لعنتی نیستم. پس به من نگو سرکار خانم، رئیس صدام کن!” تصور نمی کرد یک روز در نقش ملکه واقعی کشورش بازی کرده و بالاترین نقطه اوج کارنامه بازیگری اش را رقم بزند. البته این اولین بار نبود که میرن در نقش یک ملکه ظاهر می شد. او در سال ۲۰۰۵ در فیلمی تلویزیونی به نام الیزابت اول به کارگردانی تام هوپر در نقش اصلی ظاهر شده بود و قبل از آن نیز سابقه حضور در چنین نقشی را در فیلم های جنون شاه جورج، ملکه برفی، کالیگولا و شاهزاده مصر داشت. اما بازی در نقش ملکه زنده کشورش چیز دیگری بود.
ششمین بازی میرن در نقش یک ملکه در جشنواره ونیز اولین جایزه را- که با کف زدن ۵ دقیقه ای حضار همراه بود- برای او به ارمغان آورد، سپس جایزه بافتا و انجمن منتقدان بوستون، شیکاگو، دالاس فورت ورث، فلوریدا، کانزاس، لاس و گاس، … و بالاخره گلدن گلاب و حالا جایزه بهترین بازیگر نقش اول زن[پس از دوبار نامزدی برای دریافت این جایزه برای نقش مکمل] در هفتاد و نهمین دوره مراسم اسکار!
کمتر جایزه با اهمیتی در زمینه بازیگری برای تئاتر و سینما وجود دارد که میرن آن را به چنگ نیاورده و نامزد دریافت آن نبوده باشد. هلن میرن در سال ۲۰۰۳ لقب Dame/ بانو [معادل Sir ] دریافت کرده، پنج بار برنده جایزه بافتا، دوبار برنده جایزه بهترین بازیگر از جشنواره فیلم کن برای فیلم های کال و جنون شاه جورج، سه بار برنده جایزه امی، دوبار برنده و پنج بار نامزدی جایزه گلدن گلاب بوده و به اینها اضافه کنید جوایز متعددی که از انجمن های منتقدان سراسر اروپا و آمریکا دریافت کرده است.
درباره سلطنت چه فکر می کنید؟
در گذشته با سلطنت خیلی مخالف بودم. همه خانواده ما مخالف پادشاهی بود. هر چی بزرگ تر شدم، این نظر تعدیل شد. حالا مخالف نیستم، البته از آن حمایت هم نمی کنم. یعنی تصمیم قطعی ندارم. با جامعه طبقاتی انگلیس مخالفم. شاید خانواده ملکه در راس این سیستم باشد اما سعی می کنم درباره آنها به عنوان انسان و فارغ از موقعیت اجتماعی شان فکر کنم. نوعی نزدیکی و همدردی هم نسبت به آنها در خودم احساس می کنم، چون بیشتر از خانواده خودم، حتی بیشتر از شوهرم[تیلر هکفورد] در زندگی ام حضور دارند.
آیا بازی در این نقش شما را ترساند؟
وقتی برای اولین بار پیشنهاد بازی در این نقش را دریافت کردم، خیلی ترسیدم و سعی کردم از زیرش در بروم. فیلمنامه نویس و کارگردانش مشخص بود، اما هنوز فیلمنامه کامل نوشته نشده بود. بهشان گفتم که قبل از خواندن فیلمنامه قبول نمی کنم. تجربه بازی در نقش های مختلف را دوست دارم. اما هجویه آدم های واقعی را دوست ندارم. حتی اگر خطرناک و پر مخاطره هم باشد، ترجیح می دهم به شکل جدی به این نقش ها نزدیک بشوم.
بعد از قبول نقش چی شد؟
وقتی با تیلر برای تعطیلات به فرانسه رفتیم، همه فیلم هایی مستند ملکه الیزابت را با خودم بردم و در تمام طول تعطیلات آنها را تماشا کردم. درباره او کتاب های زیادی خواندم، درباره اش خیلی فکر کردم. در درجه اول تا جایی که امکان دارد باید شبیه او دیده می شدم، مثل او راه می رفتم و صحبت می کردم. برای اولین بار وقتی کفش های راحتی او را پوشیدم و مثل او راه رفتم، احساس کردم که می توانم نقش اش را بازی کنم. طبیعی است که مهم ترین چیز پذیرش درونی خودتان است. درباره این که شخصی در موقعیت ملکه چطور آدمی می تواند و باید باشد، خیلی فکر کردم. فهم شخصیت واقعی او در پشت همه این رفتار پر تشخّص و نمایشی خیلی مهم بود. فکر کنید که مجبور به بودن در چنین موقعیتی باشید، من یکی که نمی توانم!
با خانواده سلطنتی نسبت خانوادگی دارید؟
از طرف تبار روس ام نسبتی وجود دارد، اما تبار انگلیسی ام به طبقه کارگر می رسد. راستش مخالف هر دو هستم. طبیعی است که خوب بازی کردنم در نقش ملکه هیچ ارتباطی به اینها ندارد، کلاً بازیگر خیلی خوبی هستم!