نرمش ممکن است یا نه؟

تقی رحمانی
تقی رحمانی

سخنان سعیدی، نماینده ولی فقیه در سپاه تامل برانگیز است؛ زمانی که می گوید که آقای خامنه ای شرایط آرمانی می خواهد اما زمان مطلوب را هم می پسندد و بعد توضیح می دهد که چهار حالت برای ما متصور است ۱- آرمانی، ۲- مطلوب، ۳- معقول، ۴- حداقلی،

این تقسیم بندی معنی دار است، ریشه تاریخی در سازمان روحانیت دارد و نشان از انعطاف در صنف روحانیت می دهد؛ امری که دلایل شرعی و تاریخی دارد و می تواند برای جامعه و مردم مثبت و یا منفی باشد. اما باید ریشه این انعطاف را شناخت.

 

حال باید دید جامعه می تواند سیاست خود را به رهبری نظام تحمیل کند تا وی به حداقل راضی شود یا نه؛ چرا که وی مدت هاست آرمانی که طلب می کند با خواست جامعه همراه نیست.

 

روحانیت شیعه توان ماندگاری داشته است. این ماندگاری دلایل گوناگون دارد اما یک دلیل محوری آن انعطاف است. این انعطاف حتی در رفتارامامان شیعه هم وجود دارد؛ انعطاف به خودی خود بیان یک حالت است که می تواند زمانی خوب و زمانی نادرست باشد. از همین روی باید دید در برابر چه و در چه شرایطی، انعطاف صورت می گیرد تا در باره آن انعطاف قضاوت شود.

 

ویژگی انعطاف در روحانیت شیعه را می توان در طول تاریخ به خوبی مشاهده کرد. این رفتار هم در مجموعه در خدمت صنف مزبور بوده تا بتواند دین را حفظ کند. این دین و فقه به عنوان دانش عملی وظیفه دارد ۵ عنصر را در فرد معتقد حفظ کند چرا که فقه دانش عملی جهان اسلام است و مدعی است که -جان، مال، نسل، -ایمان و دین را حفظ می کند.

 

در روحانیت شیعه، اجتهاد امری مرسوم است. این اجتهاد بر پایه قران و سنت و همچنین سیره امامان شیعه صورت می گیرد. نتایج این اجتهاد، جدا از درستی یا نادرستی، متنوع است و به درک شرعی فقیه از احکام فقهی باز می گردد . استنباط از حکم شرعی هم می تواند متنوع باشد و تنوع آن هم دلایل گوناگون دارد. البته سیره امامان شیعه در تاریخ بس متفاوت بوده است. یکی از پایه های این تنوع حکم شرعی از استنباط از احکام دین است. با این وصف است که میان رفتار امام سوم و امام ششم تفاوت فراوانی وجود دارد. از آن جایی که فقه شیعه به هر دو امام معتقد است تلاش می کند با فهم خود، با توجه به شرایط زمانه رفتار کند؛به عبارت دیگر عامل زمان و مکان در تصمیم فقه تاثیر دارد. مجموعه این نگاه و تجربه تاریخی فقیهان شیعه، به انعطاف کمک می کند. این انعطاف درمرحله اول برای حفظ جان و بعد مال و نسل است که در پرتو آن، دین حفظ می شود. چرا که باید معتقد و مسلمانی باشد که دین بورزد و طلب حکم شرعی کند؛ برخلاف تصور برخی، جریان شیعه امامیه بیشتر در حاشیه قدرت یا کنار قدرت زیسته است تا در برابر قدرتها.

 

 به عبارتی هر زمان که فقها توانسته اند با حکومتها به تناسب منافع خود کنار آمده یا مخالفت کرده اند؛ موافقت و مخالفتی که در توجیه حفظ دین بوده است. این نگاه در گذشته مورد نقد جریان شیعه رادیکال یا گرایش شیعه صوفی و در دوران معاصر گرایش روشنفکری بوده است.

 

با این فرض سخن را به محور اصلی می کشانیم که انعطاف در مجموع برای هر جریان و فرد رفتاری عقلانه است که در جهت منافع آن فرد انجام می گیرد. اگر چه این انعطاف می تواند به نفع مردم باشد یا نباشد.

 

سخنان سعیدی نماینده رهبری در سپاه به این خاطر مهم است که سخن از همان نرمشی می رود که در روحانیت شیعه قابل توجیه است. هر انسان به اندازه توانش مسئول است و باید توان انجام آن را داشته باشد. وی عنوان می کند که اگر رهبری نظام حمایت نشود، یا کشته می شود یا غیب. این نکته چندان راهبردی نیست و جنبه عاطفی دارد اما نکته مهم این است که وی ازچهار وضعیت که آرمانی و مطلوب و معقول و حداقلی می خواند سخن می گوید. در این تقسیم بندی است که می توان به میدان مانور مخالفان سیاستهای رهبری نظام که با منافع مردم تعارض اما سپاه به آن علاقه دارد، توجه کرد و میدان بازی و مانور برای مردم و فضای باز تدارک دید.

 

 حال سئوال این است که میزان انعطاف رهبری نظام تا چه حد است؟

 

در این مورد تجربه مذاکرات هسته ای پیش روی ماست. چه اتفاقی افتاده که وی در رابطه با غرب به مذاکره و نرمش تن داده؟ آیا تضمینی گرفته است که غرب به نظام سیاسی ایران چشم براندازی نداشته باشد؟در چه شرایطی وی به نرمش قهرمانانه رضایت داده؟ آیا این نرمش در داخل هم می تواند به شکل اصولی رخ دهد؟ این نرمش را چگونه می توان به انجام رساند ؟

 

آیا فشار نیروهای سیاسی و مدنی بیرون و درون حکومت، بدون توجه به تمایل یا عدم رهبری نظام، این عمل باید انجام بگیرد؟ یا باید به اعتماد متقابل منجر شود تا به نتیجه برسد؟ برای به نتیجه رسیدن، توازن قوا باید به چه شکلی تغییر کند؟

 

آیا تجربه موفقی در دیگر کشورها و تجربه ای تاریخی دراین مورد وجود دارد؟

 

آیا روحانیت در قدرت و حکومت می تواند با توجه به انعطاف خود، در امور داخلی هم بر اساس تفاهم به نرمش متمایل شود یا این پروسه با توازن قوا براساس برتری و فشار خواهد بود؟

 

به نظر می رسد آنانی که به تغییر در داخل واز درون جامعه می اندیشند و داخل را اصلی و شرایط خارجی را شرط می دانند به دو نظرمعتقدند: ۱- باید توازن قوا به نفع نیروهای تحول خواه برای تغییر سیاستهای رهبری نظام منجر شود. -۲ برای تغییر شرایط به نفع مردم باید رهبری نظام را همراه کرد و این کار به اعتماد سازی با وی احتیاج دارد.

 

باید دید این دو نظر تا چه حد می توانند با هم تعامل کنند و تا چه میزان می توانند هریک راهبردی اصلی باشند تا دیگری را همراه خود کنند؟ البته باید دید که مردم با کدام راهبرد همراه هستند نه فقط همدل.

 

نکته آخر اینکه راهبرد تغییر خواهی با انگیزه های متفاوت صورت می گیرد؛ برخی تغییر را برای قدرتمند شدن جامعه مدنی می خواهند و برخی به قدرت می اندیشند.