نگاه روز

نویسنده
پرستو سپهری

ممیزی فیلم های پناهی در ایران

این خانه سیاه است…  

جعفر پناهی تا کنون 6 فیلم بلند را کارگردانی کرده که چهار فیلم امکان نمایش عمومی در ایران را پیدا نکرده اند.

این در حالی است که به جز آخرین ساخته ی این کارگردان 50 ساله یعنی آکاردئون، دایره، طلای سرخ و آفساید در جشنواره های معتبر بین المللی جوایز زیادی را به خود اختصاص داده اند.

دایره: میوه ممنوعه

دایره و طلای سرخ که دارای مضمون صریح اجتماعی بودند توقیف شدند. “دایره” حتی پروانه نمایش گرفت، اما با دستور مستقیم سیف الله داد، اولین معاون سینمایی وزارت ارشاد دولت خاتمی و در بازترین دوره سینمایی پس از انقلاب، جزو آثار “ممنوعه” محسوب شد.

این در حالی است که دایره نخستین فیلم ایرانی بود که در جشنواره فیلم ونیز به شیر طلایی دست یافت. پناهی در این فیلم، موقعیت  زنانی  را  به  تصویر  می کشد  که با  یک سری  پیشامدها  به هم  مربوط  می شوند ، روسپی هایی که  از  زندان  آزاد شده  اند و در  پایان دوباره به زندان باز می گردند، گویی امنیت زندانها برایشان بیشتر از بیرون است.

به نمایش در نیامدن طلای سرخ و دایره در ایران زیان های مالی زیادی هم به دنبال داشت. به گفته پناهی در حالی “دایره” در سال 80 در ایران اجازه اکران نیافت که که وی با یک قرارداد ۱۲۰ میلیون تومانی برای نمایش این فیلم و تبلیغات فراوان برای آن با ممنوعیت نمایش عمومی این فیلم مواجه شد: “در سال1380، این مبلغ قابل توجهی بود که می توانست سرمایه فیلم بعدی را تامین کند. اما شرط دریافت این ۱۲۰ میلیون تومان کم کردن از برخی صحنه های فیلم بود. من به خاطر منافع مالی و شخصی ام حاضر نشدم در فیلم تغییری به وجود آورم.”

 

طلای سرخ: دوبار دستگیری و بازجویی

 

 

فیلمنامه ی طلای سرخ دیگر فیلم توقیف شده پناهی را عباس کیارستمی نوشته و در سینماهای ایران به خاطر آنچه “تیره بودن” این فیلم اعلام شد به نمایش در نیامد.

داستان این فیلم حول سرقت از یک جواهر فروشی می‌گردد. در این فیلم پناهی تلاش کرده است تا لایه‌های مختلف زندگی ایرانیان را نمایش دهد و به شکلی مسئله شکاف طبقاتی را در میان مردم ایران بررسی کند.

برای حذفیات “طلای سرخ” ابتدا لیست بلند بالایی به کارگردان تحویل دادند. به زعم کارگردان اعمال تغییرات، فیلم را تکه پاره می کرد و در نهایت با فیلمی بی خاصیت روبرو می شدیم. اما بعدها آن ها از موضع خود کوتاه آمدند و خواستار اعمال تغییرات کمتری شدند. که پاسخ کارگردان به آن ها این بود که “در فیلم هیچ تغییری اعمال نخواهم کرد.”

در “طلای سرخ” محورها، نقد اجتماعی، شکاف طبقاتی و جوانانند. بخشی از جوانان، همان کوخ نشینانی هستند که به نظام دل بسته بودند و از جان و زندگی خود در راه حفظ آن مایه گذاشته بودند تا به تصوٌر خود دنیای کاخ نشینان را از بنیان برافکنند، اما اکنون پس از گذشت حدود ربع قرن، خود را در کوخ هایی به مراتب فقیرانه تر و غیر قابل تحمل تر می یابند. آن ها دریافته اند که نظامی که در ایجادش نقش داشتند دیگر حتا جایی برای یک زندگی بخور و نمیر و شرافت مندانه برایشان باقی نگذاشته و در برهوت بی آیندگی و بیکاری رهایشان کرده است. حسین آقا و برادارانش دو نمونه برجسته این بخش از جوانانند که در عین حفظ بسیاری از خصوصیات طبقاتی خود برای گذران زندگی ناچار دست به دزدی و کیف زنی می زنند.

به همت همین لایه های ستم دیده جامعه بود که دارو دسته ی حاکم با هزاران وعده و وعید و تبلیغ سیاست بنیادگرایانه ی خود را پیش بردند، دره های مخوف هشت سال جنگ توسعه طلبانه را با اجساد تکه تکه یا سوخته ی آن ها انباشتند و با سازماندهی سیاست و اقتصاد به نفع بازار و روحانیت چنان فضایی برایشان فراهم آوردند که نه تنها از آرمان های نخستین خود فرسنگها دورمانده اند بلکه تحقیرها و زورگویی های بسیجیان و گماشتگان رژیم به جسم و روحشان چنان آسیب رسانده است که جز با مصرف داروهای مسکنِ زیانبار نمی توانند سرپا بمانند.

حسین آقا در رویارویی با چنین واقعیات تلخی با دوگانگی خردکننده ای رو در روست. از سویی تحقیرهای همخ همسنگران گذشته و از دیگر سو بی حاصلی همه آن از خودگذشتگی ها، واقعیات چنان تلخ و تکان دهنده ایست که او را به عصیان وامیدارد به طوریکه ابتدا جواهر فروش ئو سرانجام خود را نابود می کند.

جعفر پناهی این بخش از فیلم را آهسته و طولانی نشان می دهد تا هم بخشی از زمینه های عصیان جوانان را بنمایاند و هم به این که سیاست تمامیت خواهی حکومت هیچ تغییری نکرده است سندیت بخشد. بی دلیل نبوده است که پناهی به خاطر این فیلم دو بار دستگیر و بازجویی می شود، و از او می خواهند که این صحنه را حذف و صحنه هایی را هم کوتاه کند و چون تن به سانسور نمی دهد جلوی نمایش فیلمش را در ایران می گیرند. در این بخش از فیلم ابتذال و بیهودگی چنین سیاستی در خصوص جوانانی که می خواهند زندگی طبیعی داشته باشند به خوبی بازتاب یافته است.

 

 

 آفساید: پناهی، زنان و استادیوم آزادی

آفساید”، ژورنالیستی ترین اثر پناهی است که فصلهای مستندش درخشان  و عالی  است. وی  نوشتن  فیلمنامه ،  تهیه کنندگی ، تدوین و کارگردانی این فیلم را شخصا برعهده داشت. فیلم داستان دختری است که  به  یاد  قربانیان  بازی  فوتبال  ایران  و  ژاپن ،  تصمیم می گیرد که وارد ورزشگاه آزادی شود تا در بازی حساس ایران و  بحرین انتخابی جام جهانی  آلمان ،  که  می  توانست جواز حضور ایران باشد، شرکت کند و جای خالی آنها را پر کند، اما بدلیل ممنوعیت ورود زنها به ورزشگاه، همراه چند دختر دیگر بازداشت می شود ! بخش عمده فیلم شرح بازداشت آنهاست و اینکه  ناچارند ،  پشت  دیوارهای  استادیومی  که هزاران  تماشاگر مرد را در خود جای داده، قرار گرفته و فقط به شنیدن صداها، بسنده کنند، اما آنها هم در راه بازداشتگاه، به جشن پیروزی تیم ایران می پیوندند  استفاده از نابازیگران، از نقاط قوت و هم ضعف آثارش است و در این اثر استاد “محمود کالری” تصاویری چشمگیر و جذابی گرفته است. این فیلم بطور کلی در مورد منع ورود زنان عالقه مند به فوتبال در ایران به ورزشگاهها ست و نفی این عمل، مشکالت زنان در ایران امروز در فیلمش نشان داده می شود.به نظر می رسد پناهی احتیاجی به تریبون های سیاسی و اجتماعی برای زدن حرفهایش ندارد و مشکالتش را با فیلم ها و آثارش به زیبایی بیان می کند، فیلم هایش تصویری صریح و انتقادی از مشکالت جامعه ایرانی است که همین امر سبب اعمال محدودیتهایی برای نمایش آثارش شده است، او نمونه ای از یک نئورئالیسم ایرانی است، سینما برای پناهی قداست دارد و هرگز واقعیت های تلخ جامعه را شیرین جلوه نداده است.

پناهی زمانی گفته بود: “هیچگاه شرمنده سینما و مردمی که برایشان فیلم ساخته ام، نخواهم بود.”

پناهی و سینمای جنگ

اما این کارگردان به جز فیلم های ساخته شده ای که اجازه ی نمایش در ایران را ندارند فیلمی نیمه تمام هم در کارنامه اش دارد.

فیلمی با موضوع جنگ ایران و عراق که به گفته ی پناهی قرار بود “این فیلم ادای دین به کسانی که است که جان خود را برای تضمین آینده ما از دست دادند”. اما بعد از چند ماه وی با صدور نامه ای اعلام کرد که ساخت فیلمش را متوقف کرده است.

تلاش پناهی برای ساختی درباره جنگ در برخی محافل سینمایی، به منزله راهی دیده شد که او برای ادامه فیلم سازی در ایران انتخاب کرده است.

جعفر پناهی تا روزی که این خبر را اعلام کرد، حداقل سه فیلم توقیف شده در پرونده اش داشت و برخی منتقدان بر این گمان بودند که او با طرح این موضوع دنبال راه برون رفتی از این بحران است، اما کسانی که شناختی نزدیک تر از پناهی داشتند، باوری غیر از این داشتند.

جعفر پناهی درصدد آن بود تا بر اساس داستان “بازگشت” نوشته احمد دهقان فیلمش را بسازد که درباره رزمندگان ایرانی است که پس از پایان جنگ دنبال قطاری برای برگشتن می گردند، اما نمی یابند و در بیابان سرگردان می شوند.

پناهی در نامه ای که خبر از توقف ساخت فیلم داده، نوشته است: “در باور من سینمای جنگ در دنیا به سه بخش تقسیم می‌شود. بخش نخست فیلم‌هایی است که در زمان وقوع جنگ ساخته می‌شوند، وجه قالب این نوع فیلم‌ها جنبه تبلیغاتی آن‌هاست. هرچند فیلم‌های مستند این دوران حتی به دور از کیفیت هنری، ارزشی انکارناپذیر دارند. بخش دوم از روز پایان جنگ آغاز می‌شود که در راستای توجیه جنگ ساخته می‌شود. بخش سوم نگاه انسانی در سینمای جنگ را دنبال می‌کنند و فیلم‌های ماندگار تاریخ سینما به همین بخش اختصاص می‌یابد.”

وی با اشاره به فیلمنامه “بازگشت” گفته است که این فیلمنامه درباره جوانان گمنام ایرانی، آنهایی است که بی‌هیچ چشمداشتی برای دفاع از میهن به جبهه‌ها رفتند و برای حفظ سرزمینی جان باختند که مالک یک متر زمین آن هم نبودند و می ‌دانستم در این راه با مشکلاتی روبرو خواهم شد.”

جعفر پناهی در نامه خود که خبرگزاری های داخلی هم آن را پوشش داده اند گفته است “مالکان فعلی سینما با کارشکنی و شیطنت به بهانه‌های گوناگون زمان را به هدر دادند تا فصل مناسب بگذرد و فیلم ساخته نشود.”

در آن ایام رئیس انجمن سینمای انقلاب و دفاع مقدس به خبرگزاری فارس گفته بود که فیلم جدید جعفر پناهی، اتفاقی خاص در سینمای دفاع مقدس خواهد بود.

 

 

 

آکاردئون : ورای مرزها و تفاوت‌ها

آکاردئون آخرین فیلم پناهی فیلم کوتاه 8 دقیقه‌ای درباره 2 نوازنده دوره‌گرد در خیابان‌های تهران است که درپی یک حادثه آکاردئون‌شان را ازدست می‌دهند و دیگر نمی‌توانند بنوازند.

این فیلم کوتاه که بخشی از یک پروژه به نام “آنگاه و اکنون: ورای مرزها و تفاوت‌ها” درباره تساهل و گفت‌و گوی فرهنگ‌ها بود و با حمایت سازمان ملل ساخته شده بود، برای اولین بار و به عنوان نمایش ویژه در تاریخ 1 سپتامبر در بخش “روزهای ونیز” به نمایش درآمد. پناهی قرار بود در نشستی ویژه به همراه مزدک طائبی (بازیگر و فیلمساز ایرانی ساکن تورنتو) درحضور رسانه های بین المللی، درباره این فیلم صحبت کند و هم چنین  کارگاهی آموزشی برای علاقمندان جوان سینما که اهل کشورهای اروپایی هستند در جشنواره ونیز برگزار کند. اما به دلیل ممنوع الخروج بودن نتوناست در این جشنواره حضور پیدا کند.

پناهی 50 ساله در بیانیه‌ای که درباره این فیلم منتشر کرده، گفته است: “من کارگردانی هستم که به تغییرات جامعه و حوادث پیرامونم دقت می‌کنم. فیلم “آکاردئون” منعکس کننده احساسات من درمورد حوادث پیرامونم است و نشان می‌دهد که من به واقعیت چگونه نگاه می‌کنم.”