info
دکتریوسف مولایی استاد روابط بین الملل در دانشگاه تهران در گفت وگو با روز به بررسی رویکرد جدید باراک اوباما به جهان اسلام و به خصوص لحن متفاوت دولت وی در خصوص ایران پرداخته است. به گفته وی برخی اظهارات و سخنان تندروانه در ایران ممکن است در داخل کشور تاثیر گذار باشد، اما در جریان اصلی تصمیم گیری در زمینه روابط دو کشور چندان اهمیتی ندارد. وی تاکید دارد: “همه اینها می تواند در خدمت سیاست بزرگی برای گرفتن امتیاز قرار بگیرد. ” این گفت وگو را می خوانید.
اهمیت سخنان دولت دموکرات در خصوص مذاکره با ایران و اقداماتی چون پیام باراک اوباما به جهان اسلام در مصاحبه با شبکه العربیه چیست؟
ادبیات احترام آمیز در مقایسه با ادبیات تهدید آمیز می تواند اثر متفاوتی داشته باشد، اما باید توجه داشت که در مساپل پیچیده بین المللی لحن و ادبیات تنها یکی از متغیرهایی است که در توسعه مناسبات و یا به هم خوردن روابط بین کشور ها موثر است. به طور کلی، در اوضاع واحوالی که ما داریم از ادبیات تهدید آمیز نتیجه ای نمی توان گرفت. البته وقتی ادبیات تغییر می کند ممکن است نشان از تغییر تاکتیک ها هم باشد. اما اصولا استراتژی ها تغییر نمی کند. باید منتظر شد ودید که آیا این تفاوت ادبیات بخشی از یک سیاست است یا صرفا تاکتیکی است برای اینکه نشان بدهند اوضاع واحوال تغییر کرده است.
آیا اعلام تصمیماتی چون بستن زندان گوانتانامو و یا گمانه زنی هایی که در آمریکا در زمینه بازخواست از کسانی که برخی تصمیمات را در رابطه با جنگ با عراق وافغانستان گرفته اند مطرح شده، نمی تواند پیام مثبتی را به کشورهای اسلامی و از جمله ایران صادر کند؟
در هر حال مقامات ایرانی هم خیلی این تحولات را با بدبینی استقبال نکرده اند و منتظر هستند ببینند حرکت های بعدی چه می تواند باشد. اما حداقل از دید خود آمریکایی ها این روش کار نسبت به روش قبلی بوش برای این کشور کم هزینه تر است و در نتیجه مقبول تر بوده و اعتماد بیشتری را پیرامون این سیاست ها شکل داده است. اگرچه برای نتیجه گیری کلی، با توجه به اینکه متغیرهای دخیل زیادند، هنوز زمان ارزیابی نرسیده است.
چه متغیرهایی؟
مساپل خاورمیانه به همدیگر تنیده شده اند. ایران و گروهی از کشورهای عربی منافع متضادی را در منطقه دنبال می کنند. مشکلات منطقه راه حل های مختلفی را در بین کشورهای منطقه شکل داده است. ایران در این میان موقعیت خاصی دارد و خواست ها و مطالباتش به راحتی کشورهای دیگر نیست. اختلافات زیادی هم بین بازیگران این حوزه وجود دارد. بنابراین یک بخشی از حرکت دست آمریکایی هاست که سعی می کنند با لحن بهتر واحترام آمیزتر، رعایت اصول روابط بین الملل را چاشنی سیاستی بکنند که مطلوب است. ولی البته در ایران تصمیم گیری به این سادگی نیست که بر مبانی استفاده از یک ادبیات، در سیاست های شما تغییر ایجاد شود.
آقای احمدی نژاد در سخنرانی اخیر خود در کرمانشاه سیاهه ای از اقدامات آمریکا اراپه کردند وگفتند که دولت اوباما باید بابت آنها عذرخواهی کند. آیا این موارد به صورت ضمنی پیش شرط های مذاکره با آمریکاست؟
مکالمات دیپلمات یک طرف است و تصمیماتی که گرفته می شود یک طرف دیگر. طبیعی است وقتی ایران بخواهد نظر مساعدش را به صورت منفی بیان نکند، مطالبات خودش را به صورت پررنگ تر بیان کند. این به خودی خود نه مشکلی است نه مساله جدیدی. به هرحال ایران باید مطالباتی را دارد مطرح کند، به خصوص از دید جناجی که سیاست هایش رادیکال است و به همین جهت دیدگاه هایش را با ادبیات یاد شده طرح می کند. اینها به صورت پیش شرط نیست بلکه اتخاذ مواضعی است که قبلا هم اعلام شده والان هم تکرار می شود.
اما مواردی که آمریکایی ها مطرح می کنند در رابطه با ایران، مواردی مشخص هستند که می توان روی آنها مذاکره کرد. درحالی که موارد طرف ایرانی که از طرف آقای احمدی نژاد مطرح شده است موضوعات کلی تاریخی و ارزشی هستند.
این درست است که خواست های آمریکایی ها عینی تر وملموس تر است. ایران ممکن است علی الظاهر خواسته هایش عینی نباشند برای اینکه به صورت خیلی عام و کلی مطرح می شوند و وقتی بحث مذاکره پیش بیاید بحث های کلی کاربردی نخواهدداشت. اما به طور کلی، ایران پشت سر این ادبیات خواست هایش رانشان می دهد که می خواهد به عنوان یک قدرت منطقه ای نفوذ وسهم خودش را درمنطقه داشته باشد. آمریکایی ها می دانند که که وقتی بحث مذاکره جدی شود ایران چه مواردی را مطرح خواهد کرد. در مورد پرونده هسته ای الان قطعنامه وجود دارد و به آمریکایی ها این اجازه را می دهد که خواسته های خودشان را عینی تر و مردم پسندانه تر مطرح کنند. از این طرف وقتی ایران می گوید خواستار تغییر رویکرد آمریکاست یک قسمتی از آن برمی گردد به سیاست هایی که آمریکا در مورد ایران اتخاد می کند ازجمله همین پرونده هسته ای. در رابطه با مساپل سیاسی نیز ایران می خواهد آمریکایی ها درچارچوب حقوق بین الملل اطمینان بدهند مداخله ای در این کشور نخواهند داشت از جمله در رابطه با تغییر رژیم. این بحث ها برای طرفین شناخته شده است، اما هر دو طرف ادبیات خود را استفاده می کنند. ادبیات آمریکایی های عینی تر است چرا که تجربه دیپلماسی بیشتری دارند. ایران هم با مشکلات خودش مواجه است از جمله اینکه نمی تواند خواسته های خودش را دقیق مشخص کند.
آمریکایی ها بارها در اشکال مختلف گفته اند که دیپلمات های ایرانی در جلسات خود با کشورهای اروپایی و به خصوص جلسه ای که در خصوص پرونده هسته ای با حضور نماینده آمریکا تشکیل شد، نمی گویند که مشخصا چه می خواهند و به جای صحبت از موارد دقیق وجزیی به کلی گویی وطرح مساپل تاریخی می پردازند. آیا این مساله صحت دارد؟
قطعا ایرانی ها می دانند. این شیوه دیپلمات های ایرانی است که می دانند وقتی شرایط آماده نیست مذاکره به نتیجه نخواهد رسید. در ضمن اینکه نمی خواهند فضا را رد کنند، نمی خواهند خود را مشتاق نشان بدهند. در مناسبات ایرانی ها رسم است که فضا وقتی آماده نیست شما مشت خود را باز نمی کنید.
در سالهای گذشته سیاست رسمی دولت آمریکا در رابطه با ایران تغییر رژیم بوده است. به عقیده شما سیاست جدید دولت اوباما مبنی بر گفت و گو با جمهوری اسلامی، در تهران یک تغییر رویکرد جدی تلقی نمی شود؟
اگر قرارباشد این تغییر سیاست جدی باشد باید در عمل مشاهده شود که به چه سمت وسویی می رود. در ضمن دستگاه دیپلماسی آقای اوباما هم می گوید که در رابطه با ایران هیچ یک از گزینه ها را کنار نمی گذاریم. یعنی به هر حال با وجود ادبیات جدید، بحث تهدید نظامی هم کماکان از جمله گزینه های مطرح در سیاست جدید است. به طوری که خودشان گفته اند: سیاست هویج بزرگ تر وچماق جدی تر. منتها برای شروع، از ادبیات مثبت استفاده می کنند. از آن طرف اینکه اقای احمدی نژاد برای اولین بار به رییس جمهوری آمریکا تبریک گفته، در چارچوب سیاست های سنتی ایران خودش گام بزرگ تری است. به نظرمی رسد پاسخ شایسته ای از طرف آمریکا باید ارائه شود که یک حرکت جدی با رعایت همه اصول روابط بین المل در مسیر حل مشکلات دو کشور به حساب آید. اگر آقای اوباما سیاست دیگری هم داشت برای رسیدن به نتیجه باید ادبیات دولت بوش را تغییر می داد.
طی ماه گذشته تصاویری از به آتش کشیده شدن عکس اوباما از ایران به کشورهای دیگر مخابره شده بود که در میان برخی تحلیل گران به این ذهنیت دامن زد که ایران حتی با حضور باراک اوباما هم آماده تغییر نیست. از سوی دیگر برخی چهره های تندرو اظهار داشته اند که شیطان بزرگ عوض نشده بلکه تنها ماسک سیاهی به صورت زده است (نقل به مضمون). تاثیر این رویدادها چقدر مهم است؟
این رویدادها وجود دارند و از جمله متغیرهای تاثیر گذار بر شرایط هم می توانند باشند اما خیلی تعیین کننده نیستند. یعنی سیاست های ایران مطمئنا الهام گرفته از این رویدادها و موضع گیری های یک روزنامه یا سخنران نیست. در ایران ما اندیشمندانی داریم که با دقت وحوصله مساپل را به صورت علمی بررسی می کنند و اگر نشانه های مثبت ببینند پاسخ مثبت می دهند. البته با روش خودشان که معلولا کند و غیر شتاب زده است. فکر نمی کنم کسانی که آشنایی دارند با ایران و بحث سیاست بین الملل را به صورت علمی می فهمند وبنیان ها را به صورت درست درک می کنند، یکی- دو تصویر یا اظهار نظر را ملاک قضاوت در مورد سیاست رسمی قرار دهند. آنها می دانند که شرایط خاصی در ایران است و بعضی از حرف هایی که زده می شود نشان از سیاست رسمی نیست. اگر چه همه اینها می تواند در خدمت سیاست بزرگی برای گرفتن امتیاز قرار بگیرد.