آغازیک پایان

نویسنده

» گزارشی از نیوزویک

هومن مجد

زمانی که مایکل جکسون خبرهای ایران را ازصفحات اول روزنامه ها و تصاویر تلویزیونی کنار زد و اعتراضات کمرنگ شد،دولت ایران و مخالفان گمانه زنی درباره اقدام بعدی دو طرف را شروع کردند. دولت متوجه شد که خشم مردم نسبت به انتخاب جنجنالی مجدد احمدی نژاد این بار محدود به دانشجویان و اساتید ویا افراد پولداری که هرگز محتاج حمایت نیستند و گروهی که از ایرانیان ساکت بیحوصله شده اند، نمی شود. پس رسما شروع به تبلیغات برای  تشویق ایرانی کرد که آشوبگر محسوب نمی شدند.در عین حال، مخالفان دولت هوشمندانه به این فکر افتادند که ممکن است این اتهامات مورد قبول واقع شود،روش خود را عوض کردند و با استفاده از اسلام وقانونمداری و رفتن به دادگاه از دولت شکایت کردند.در راه پیمایی هفته گذشته به نظر می رسید که مخالفان از همیشه قوی تر اند. در واقع نوع تظاهرات به گونه ای بود در ذهن فرد یک چیز را مشخص می کرد:حالا این دولت است که جنگ خیابانی را برده است.

 

قبل و در جریان ماجرای پرطرفدار جکسون،پیام از سوی مخالفان گرفته شد و وط رسانه های غربی به شکل بدی بسته بندی شد. در داخل ایران،دوباره به خیابان ها ریختند و این بار نه برای اینکه به دنبال دموکراسی و آزادی بودند بلکه به این دلیل که علی لاریجانی،رئیس محافظه کار مجلس و از نزدیکان رهبر،گفته بود که :«اکثر این مردم به رای دادن اعتقاد ندارند». خشم مردم پایتخت برانگیخته شد: جوان،پیر،ریشو، بدون ریش، چادری،مومن،دسکولار، کسانی که مارک شانل می پوشند همگی می خواستند مخالفت خود را با تقلب در انتخابات نشان بدهند. به همین سادگی.

 

اما، آنوراب، گزارشگران اعتراضات را مثل میدان تیانانمن در سال 1979 چین ،گزارش می کردند. در روزنامه ها و تلویزیون ها تظاهرات را به گونه ای نشان می دادند که انگار مردم بدنبال براندازی جمهوری اسلامی هستند. به همین دلیل نتوانستند جنبش را چنان که هست نشان بدهند،زیرا آسان ترین روش برای از دست دادن اعتباردر ایران، این است که بعنوان دشمن دولت معرفی شوی. این همان چیزی بود که دولت به آن نیاز داشت تا مخالفان را تخریب کند،بخصوص تظاهرات خیابانی را.

 

بزرگترین گروه های سیاسی در تبعید،مثل سلطنت طلبان و مجاهدین خلق، که مراکزشان درعراق و پاریس است، از این شور و هیجانات لذت می بردند. اما به بهانه همبستگینامشان را به رای دهندگان معترض می چسباندند و از اعتبارشان کم می کردند.هیچ چیز برای یک ایرانینفرت انگیزتر از این نیست که نامش در کنار مجاهدین(کسانی که در دوران جنگ ایران و عراق در کنار آنان علیه ایران جنگیدند و درلیست گروه های تروریستی آمریکا قرار دارند)گذاشته شود ورهبرشان درحالیکه عکس ندا آقا سلطان دختری که در تظاهرات شهید شد پشت سرش قرار داشت، کنفرانس خبری برگزار کند. وهیچ چیز نمی توانست بیش از این دشمن را شاد کند که شاهزاده رضا پهلوی،پسر شاه سابقدر یک کنفرانس خبری دیگر در واشنگن ظاهر شود و اشک تمساح بریزد که هیچ فرقی بحال کاندیدای مخالف،میرحسین موسوی نداشت. در بروکسل،فیلمساز مشهور (که خودش را سخنگوی موسوی معرفی می کند) در پارلمان اروپا گفته بود اگر چیزی جلوی ایران را نگیرد، به سلاح اتمی دست پیدا خواهد کرد.دستگاه پروپاگاندای ایران بهترین هدیه را از این افراد گرفت. با همه این روش ها انقلاب را به گروگان بردند.

 

حتی مشخص نشده است که تا هفته گذشته چه میزان خسارت به معترضین زده شده است.  آنچه ما می بینیم همان چیزی است که سرتیترهای روزنامه های ایران می خواهند  که ما ببینیم: جوانان طبقه متوسط تهرانیعلیه دولت تظاهرات می کنند، برخی ازآنان تصاویر اعتراض را تا صدهزار دلار به فروش می رسانند. تعداد افرادچادری،گروه های خانوادگی در میانشان کم است و هیچ یک از کسانی که لاریجانی گفته بود به انتخابات اعتقاد ندارند،درمیانشان دیده نمی شد.شابد ایرانیان عادی که احمدینژاد را بعنوان رئیس جمهور قبول ندارند را از پلیس ضد شورش یا زندان ترسانده بودند؛شاید هم تعداد بیشتری از آنها باور کرده اند که بیگانگان شرور در این شورش دست داشته اند.

 

ایرانیان،مثل همه جای دنیا، فقط خواهان ابطال انتخابات هستند و اکثرشان نمی خواهند سیستم نابود بشود. حالا “موج سبز” آن چیزی نیست که در ابتدا آغاز شد و در نتیجه، خطر جدی برای دولت محسوب نمی شود. تنها کاری که اصلاح طلبان می توانند بکنند این است که دفعه دیگر از راه های کمتر هیجان انگیز استفاده کنند.

 

منبع : نیوزویک، پانزده ژوئیه