نعمت احمدی: شورای نگهبان شمشیر را از رو بسته است

نویسنده
سارا سماواتی

» نتخابات دهمین دوره مجلس شورا

انتخابات دهمین دوره مجلس شورای اسلامی که بنا به دلایل نامشخصی با انتخابات مجلس خبرگان همزمان شده، نخستین انتخاباتی است که دولت جدید مجری آن است. با وجود اینکه کشور در محاصره اخبار و رویدادهای داغی نظیر تنش های حاصل از توافق هسته ای،و بحران اقتصادی است، به نظر می رسد مسئله انتخابات اسفند ماه آتی همچنان پس زمینه همه چالش هاست. بیرون از جامعه فعالین سیاسی حرفه ای، در میان اقشار گوناگون جامعه مدنی با این انتخابات و پیش فرضها و تبعات آن چگونه برخورد می شود؟ با دکتر نعمت احمدی، حقوقدان و وکیل دادگستری پرسشهایی را در این حوزه مطرح کرده ایم. نعمت احمدی مؤلف کتابهای درسی رشته حقوق و استاد دانشگاه نیز هست. او چنین شروع کرده است:

تاریخ دارد دوباره تکرار می شود. انتخابات سال ۹۲مشابه انتخابات سال ۷۶ بود  و به جهاتی مهمتر از آن هم هست. به این علت که اگر دقت بکنیم در سال ۷۶ آقای خاتمی دولت را از آقای هاشمی تحویل گرفت و دولت به شکل طبیعی سیر صعودی خود را طی می کرد ولی اتفاقی که در سال ۹۲ افتاد این بود که روحانی دولت را از احمدی نژاد تحویل گرفت که آنچنان آسیب هایی به کشور رسانده است که شاید در طول حیات یک نسل جبران نشود. این تعبیر آقای روحانی درست بود که گفت ما فعلاً مشغول آواربرداری هستیم. حالا اگر به انتخابات مجلس نگاه کنیم، در نظر اول ما فعلاً مجلسی داریم که آقای احمدی نژاد انتخابات آن را برگزار کرده است و می دانیم که یکی از اتهامات آقای رحیمی معاون اول ایشان که الان در زندان هستند، پول دادن به برخی از نمایندگان همین مجلس بود. در این شرایط تشکیل مجلسی که شایسته عنوان اعتدال و تدبیر باشد حساس تر است. در شرایطی که مجلس پنجم به مجلس ششم تبدیل شد، درست است که شورای نگهبان سختگیری های زیادی کرد، هفتصد هزار رأی را در تهران ابطال کرد،و آقای علیرضا رجایی که امروز پس از چهار سال از زندان آزاد شد در اثر آن ابطال، آرای خود را از دست داد و آقای حداد عادل با همان بازشماری وارد مجلس شد و ریاست آن را بدست گرفت و خیلی مسائل دیگر… اما و با این وجود شورای نگهبان شمشیر را مثل امروز از رو نبسته بود. در حالیکه در این دوره از هم اکنون شورای نگهبان گفته است که ما کوتاه نمی آییم! اصلاح طلبان هم، از آقای حجاریان تا دیگران می گویند ما امیدی به تأیید صلاحیت نداریم.

 

ولی شرایط برای جریان مقابل هم به نظر مناسب نمی آید؟

بله، می پذیرم که شکاف هایی هم میان اصولگرایان بروز کرده و در جلسه ی استیضاح دکتر آخوندی این شکاف ها در شکل جدایی فاحش میان جبهه پایداری و رهروان ولایت خودش را نشان داد. هم اکنون هم می بینیم که شدت این تقابل به حدی است که در حضور مقام رهبری، برخوردهایی با آقای لاریجانی می شود که اهانت آمیز است. اینها نشان می دهد که به هر حال در جبهه اصولگرایی امروز اتحاد و اتفاق نیست.

 

در چنین شرایطی چه امیدی برای تغییر ترکیب مجلس، به نحوی که شما اشاره کردید و تشکیل یک مجلس به قول شما اعتدال و تدبیر وجود دارد؟

اصلاح طلبان که می دانند چهره های شاخص آنان رد صلاحیت خواهند شد، باید از میان شخصیت های غیر سرشناس خود تعداد زیادی را در هر حوزه انتخابیه به عنوان نماینده معرفی کنند که به هر حال تعداد قابل توجهی از زیر تیغ شورای نگهبان رد بشوند. این می تواند کمک کند که ما به مجلسی برسیم که با مجلس های هشتم و نهم متفاوت و با دولت اعتدال همراهی داشته باشد.

 

اما آیا دور از تصور است که شرایط تغییر بکند و مثلاً همچون انتخابات 92 رهبرجمهوری اسلامی موضع بیطرف اعلام نکند و آشکارا پشت سر اصولگرایان تندرو قرار بگیرد؟ و به این ترتیب تمهیداتی که اصلاح طلبان در نظر دارند مثل همین کاندیداتوری وسیع، که البته اصولگرایان هم در نوشته های خودشان از آن به عنوان یک شگرد نام می برند، بی اثر بشود؟

ببینید؛ من معتقد نیستم که مقام رهبری در انتخابات دخالت می کنند. ایشان یک رأی دارند و همان را استفاده می کنند. البته آزادی انتخابات یک بحث جداگانه ای است که تابع بعضی قوانین شده است. ما یک پیچ و مرحله داریم به اسم شورای نگهبان. این پیچ و مرحله بله! این می تواند در مراحلی یا بهتر بگویم همیشه، با رد صلاحیت اصلاح طلبان شناخته شده وضعیتی را بوجود بیاورد که انتخاب هایی را گریزناپذیر بکند. اما فراموش نشود، من در جبهه اصولگرایی رأی مردم را نمی بینم. در انتخابات ۹۲ شورای نگهبان، حتی به نوعی در مورد آقای جلیلی، شاخص ترین چهره اصولگرایان موضعگیری کرد. یعنی گفت شخصی که با بنز می آید نام نویسی می کند ( منظورشان آقای هاشمی رفسنجانی بود) و شخص دیگری با پراید می آید، منظورشان آقای جلیلی بود، که آرای ایشان را دیدیم. چهره هایی از اصولگرایان که تندورانه رفتار کردند مورد رأی و نظر مردم نخواهند بود.

 

ولی آیا اصولگرایان هم چهره های کمتر شناخته شده ای ندارند که بتوانند به اصطلاح با چراغ خاموش بیایند و بدون موضعگیری های تندروانه و به ویژه در شرایط رفع صلاحیت وسیع اصلاح طلبان از مردم رأی بگیرند؟

ببینید؛ اصولگرایان نمی توانند ناشناس باشند. اصولگرایی یک نماد و نمودی دارد که نمی توانند پشت آن پنهان شوند بلکه به وسیله آن آشکار می شوند. شما نمی توانید افرادی را پیدا کنید و بگویید اینها اصولگرایان پنهان هستند. ولی در میان اصلاح طلبان این امکان هست. قطعاً ما خیلی ها را داریم که نگاه اصلاح طلبانه دارند، افراط و تفریط هم در کارشان نیست و سرشناس هم نیستند. اما این نسخه و این فرمول در جبهه اصولگرایان پاسخ نمی دهد. آنها تابلو و عنوان دارند. ممکن است نامشان از پایداری به فلان تغییر کند ولی مهره و چهره های شان همانها هستند و سابقه و گذشته مشخصی دارند. اما در میان اصلاح طلبان افرادی که اهل تندروی نیستند و شناخته شده نیستند و می توانند رد نشوند زیادند؛ در میان تمام گروههای اجتماعی، وکلا، قضات، کارگران، کشاورزان، معلمان کارمندان و دیگران این اصلاح طلبان معتدل هستند.اما به یقین چنین وضعی در جبهه اصولگرا نیست. نمی توانیم افرادی را پیدا کنیم که ناشناس باشند اما اصولگرا باشند! اگر باشند، خوب رأی ندارند این اشخاص.

 

و در باره حضور زنان در مجلس؛ چرا وضعیت و کیفیت حضور زنان ایران در مجلس، نه تنها با میزان رشد حضور زنان ایرانی در عرصه های مختلف علمی و فرهنگی، هیچ تناسبی ندارد که با کشورهای همسایه هم که زنانش از این میزان تحصیلات و تجربیات برخوردار نیستند قابل قیاس نیست؟ پیش بینی شما از تغییرات احتمالی در این زمینه ـ اگر به آن قائل هستید ـ چیست؟

واقعیت این است که من فضا را برای زنان تاریکتر از دوره های گذشته هم می بینم. زنانی که انگیزه شرکت در انتخابات را داشته باشند بیشتر سابقه اصلاح طلبی  دارند و به همین سابقه هم شناخته شده هستند. اینها اگر هم از فیلتر شورای نگهبان رد بشوند در جامعه شهرت لازم را برای انتخاب شدن را ندارند.در جبهه اصولگرایی هم زنان اصولگرا توانایی رقابت با مردان اصولگرا را ندارند. به ترکیب مجالس بعد از مجلس ششم که نگاه بکنید، می بینید که در میان زنانی که در این دوره ها در مجالس انتخاب شده اند چهره ی شاخصی نیست. این زنان افرادی به نظر می آیند که بود و نبودشان در مجلس خیلی مؤثر نبوده است. یعنی مجلس نتوانسته است حتی در میان زنان اصولگرا، چهره هایی مانند زنان مجالس اول و دوم و سوم و حتی چهارم و پنجم داشته باشد. لذا من فکر نمی کنم در مجلس بعدی هم ما بتوانیم فضایی برای زنان داشته باشیم؛ علت هم این است که زنان طی این مدت ـ حالا به هر علت ـ نتوانسته اند هیچ شاخصیتی، حتی در جبهه اعتدال یا اصولگرا داشته باشند. بنا براین پیش بینی من این است که در مجلس بعدی زنان حتی به عنوان واحد، نه به عنوان شاخص حضور چشمگیری نخواهند داشت. یعنی من این را هم پیش بینی نمی کنم که اگر حضور عددی زنان در مجلس کنونی ۹ نفر است، این تعداد به ده نفر برسد.

 

این پیش بینی شما با توجه به اینکه هم فعالین حوزه زنان و هم فعالین اصلاح طلب به طور کلی خبر از تلاشها و عزم و اراده برای حضور وسیعتر زنان در انتخابات می دهند کمی بدبینانه نیست؟

من مطمئنم؛ حالا اسفند ماه انتخابات برگزار خواهد شد. اگر زنده بودیم با شما صحبت می کنیم. آمار داریم و می بینیم که تعداد عددی زنان در مجلس از این مجلس هم کمتر خواهد بود. اینهم برمی گردد به عدم فعالیت زنان، چه در جبهه اصلاحات و چه در جبهه اصولگرایان ظرف این مدت.

 

در بیشتر گفته ها و نوشته های اصلاح طلبان و در همین صحبتهای شما هم به نظر می رسد که هدف اصلی از تأثیر گذاری بر فضای انتخابات، کمک به موقعیت دولت آقای روحانی و در واقع دولت اعتدال است. اینجا خطر مستهیل شدن جریان اصلاحات را در اعتدالگرایی نمی بینید؟

من به تفاوت خاصی میان اصلاح طلبان و اعتدالگرایان قائل نیستم.

 

مثلاً تفاوتهایی که میان آقای خاتمی و آقای روحانی وجود داشته یا دارد؟

آقای خاتمی و آقای روحانی را شما نمی توانید از یک رنگ ببینید. آقای خاتمی با شخصیت کاریزماتیک و با جمعش تعریف می شد؛ آقای روحانی در فرد تعریف می شود. در میان اطرافیان آقای روحانی شما افراد شاخصی مانند اطرافیان آقای خاتمی نمی بینید. خاتمی یک استثنا در تاریخ دویست ساله ایران بود. اما با شخص آقای خاتمی نوع دیگری باید برخورد کرد و با جریان اصلاح طلبی اطراف خاتمی به نوعی دیگر. کما اینکه عملکرد بد اصلاح طلبان در دوره آقای خاتمی باعث روی کار آمدن آقای احمدی نژاد شد. آنجا هم آقای خاتمی بر اصول خودش پایبند بود ولی افراطهای اصلاح طلبان مجلس ششم که به تحصن مجلسیان کشید، باعث شد که اصلاحات از درون خودش آسیب ببیند.

 

حتی در صورت درست بودن تفسیر شما از اشتباهات اصلاح طلبان، به هر حال امروز و به ویژه تا قبل از انتخابات ۹۲، جریان مشخص در مقابل اصولگرایی، اصلاح طلبان بوده اند. پرسش من این است که این جریان و این پرچم در مقابل اعتدالگرایی رنگ باخته است؟

ما باید کتاب اصلاح طلبی به معنای اصلاح طلبی دوم خرداد ۷۶ را ببندیم. اگر بخواهیم با ادبیات سیاسی تعریفش کنیم به آن اصلاح طلبی عنوان حماسه داده شد. جوانان، زنان، دانشگاهیان یک ورود بیسابقه ای در مسئله ی بوجود آوردن دوم خرداد ۷۶ کردند.

من به عنوان یک معلم تاریخ می گویم، و در تاریخ معاصر هم این را توضیح داده ام که دوم خرداد جنبشی بود که با تندروی های خود و بهانه هایی که با این تندروی ها به دست داد، موجب سرکوب خودش شد. اما اعتدال صفحه جدید و تجربه جدیدی است. این تجربه نه در فاز اصولگرایی میگنجد و نه در فاز اصلاح طلبی. این یک جریان پراگماتیستی و عملگراست. اصلاح طلبی سال ۷۶ به نوعی رویایی بود ولی اعتدال عملگراست. من روز جمعه ۲۴ خرداد بسیاری از حوزه ها را تا شهرستان ساوه دیدم. فعالیت و تصمیم نهایی مردم از ساعت دو بعد از ظهر آغاز شد که نشان میداد مردم تصمیم مشخص گرفته اند که کاری انجام بدهند. این از جنبش اصلاحات متفاوت است. مردم از شعارها خسته شده اند و می خواهند کاری صورت بگیرد و دولت اعتدال یک دولت عملگراست. انتظار مردم از مجلس آینده هم این نیست که مجلسی باشد که دنبال لوایح افراطی یا تفریطی باشد.

 

ممنون ولی شما پاسخ روشنی به پرسش من ندادید. مگر اینکه نتیجه بگیرم که در اثر همه این افت و خیزها امروز دیگر در فضای سیاسی ایران به جای اصولگرایی و اصلاح طلبی دو قطب اصولگرایی و اعتدالگرایی را داریم. اینطور است؟

آقای حجاریان در همان زمان جمله معروفی گفت که “اصلاحات مرد، زنده باد اصلاحات” یاد آور آنچه مارکس بعد از شکست کارگران پاریس در جریان انقلاب ۱۸۴۸ در باب انقلاب گفت؛ نکته ظریفی هم که در این مطلب هست، همین است که آن اصلاحات رویایی سال ۷۶ امروز تبدیل شده است به اصلاحات اعتدالی که ما تعریف عملگرایانه از آن داریم؛ اصلاحاتی که میخواهد یک توافق و تفاهمی با حاکمیت داشته باشد برای اداره جامعه. اصلاحات با موانع شدیدی رودرو بود که اعتدال هم با همانها رودروست. ولی این می خواهد به طریق حزم و احتیاط از انها عبور کند ولی آن یکی میخواست به طریق دیگرشاید طرق افراطی از ان موانع بگذرد. من با توجه به ضرورت برون رفت از بحران کنونی، اعتدال را متناسب با وضعیت آینده کشور می دانم. معتقدم که باید از اسمها و ایسم ها فرار بکنیم؛ از ایسم هایی که به اشکال اصلاح طلبی و اعتدالگرایی در آورده ایم. مجلس آینده هم به باور من مجلسی خواهد بود که نه در قالب، “جبهه” و “رهرو” و دیگر دستجات تعریف بشود؛ بلکه می خواهد روی ضروریات زندگی مردم کار بکند. چنین مجلسی روی شانه های اصلاح طلبان معتدل بنا خواهد شد.