به بهانه تعطیلی کتابفروشی طرح نو؛
یک اتفاق ساده
حسین پایا/ مدیرانتشارات “طرح نو”
روبهرو بودن با انبوهی از خطرات که به صورتی نگرانکننده رو به افزایش گذاشتهاند، چشم را بر بسیاری از اتفاقهای اطرافمان میبندد. اما ندیدن مانع تاثیرگذاری نیست. به همان سادگی که اتفاقها از چشم پوشیده میمانند به همان سادگی بر سرنوشت و آیندهمان تاثیر میگذارند؛ بدون آنکه به حساب آیند. آنچه مهم است زیست زیر سایه مشکل و تشویش از یادمان میبرد که فراموشی حوادث به ظاهر ساده و به ظاهر کوچکی که یادکردنی نمینماید، ما را به سوی موقعیتهای ناخوشایندتری میراند. حساسیت به اتفاقهای ساده به سادگی میتوانست زندگی با آشوب کمتری برایمان به ارمغان آورد. اما زیر سایه سنگین فراموشی و بیرمقی حساسیت، ناگهان خود را با ورطههای تشویشآور بحرانها مواجه مییابیم. متاسفانه دوره کردن مشکلات ما را به ندیدن بیشتر و بیتفاوتی نسبت به رخدادهای ساده میکشاند؛ و باز هم ناگهان خود را در حصار ورطههای بزرگتر از هول و وحشت نسبت به گذشته میبینیم. در انبوه مشکلات بسته شدن یک کتابفروشی اتفاقی ساده است. اتفاق ساده بسته شدن یک کتابفروشی البته تازه نیست اما مانند بسیاری از اتفاقهای ساده که به حساب نمیآیند ما را به درون ورطههایی میکشاند؛ ورطههایی که ابعادش مانند کوه یخ تنها اندکی از پیامدهایش را برایمان رویتپذیر میکند. مساله سوگواری و غبطه نیست. مساله تمرین عقلانیت در زمینه آزمونهای واقعی و زیست شده است. مساله عقلانیت؛ روششناسی، حدود به کار آمدن عقل در یادگیری از خطاست. اتفاقهای ساده به ما امکان مواجهههای عقلانی و آموزه یادگیری از خطا را میدهند. اما در ابتلائات و ورطههای فاجعهآمیز، مواجهه شخصی و اگزیستانس هرکس با وضعیت فاجعهبار و تصمیمی وجودی که در آن لحظه ناچارا اتخاذ میکند، راه را بر عقلانیت تنگ و تنک میکند. ممکن است پس از آن فردایی برای عبرتگیری نباشد. نادیده انگاشتن اتفاقهای ساده به راحتی، نادیدهانگاری روشهای عقلانی برای بهتر کردن زیست جهانی است که از آن بسیار کم میدانیم. بسته شدن یک نهاد فرهنگی مانند کتابفروشی، نشانههای بسیاری از خطاهایی را آشکار میکند که اگر دیده نشود در انباشت غفلتها و ندیدنها ممکن است دیگر عزم برای درس گرفتن را بیخاصیت و بیاثر کند. در بحبوحه فرسایش اقتصادی و تشویشهای سیاسی، نهادها نیز متناسب با شرایط رنگ میگیرند و نهادهای تازه منطبق با موقعیت تازه به وجود میآیند. افزایش بیتناسب بانکها و ماشینفروشیها نسبت به دیگر مراکز اقتصادی و تجاری خبر از وضعیتی خاص دارد. بسیاری از مراکز تجاری در برخورد با مشکلات اقتصادی و فضای سیاسی التهابآور سپر میاندازند و محل کسب و درآمد خود را اگر واجد شرایط باشند در اختیار بانکها و بنگاههای فروش ماشین میگذارند. معنای ساده این تغییر چیست؟ فرآیند کار به دلیل فقدان آیندهدار بودن و امنیت برای تولید باید به سمتی رانده شود که در کوتاهمدت ارزش افزوده سرمایه بازگردد. دادن پول در قالب وام بانکی و سفتهبازی از طریق خرید و فروش ماشین دو پدیدهای است که اقتصاد مضطرب را چون آهنربایی به خود جذب میکند. فشار ناشی از رکود و تورم و… حتی زنان خانهدار را به خرید و فروش سکه و ارز و حتی اتومبیل واداشته است. لحظهای را به یاد آورید که در واگن مترو یا در اتوبوس به علت تراکم جمعیت چنان تنگتنگ با دیگران قرار گرفتهاید که باید فقط با فشار آوردن به آنان فضایی برای ایستادن و نفس کشیدن پیدا کنید. فشار اقتصادی و التهاب اجتماعی ناگزیر شهروندان را به خشونت و نادیده گرفتن یکدیگر پرتاب میکند. افزایش چکهای برگشتی، وامهای پرداخت نشده، دیون ادا نشده، رویآوردن سرسامآور به دریافت پول با بهرههای سنگین در بازار پول، افزایش زورگیری و کلاهبرداری و… صحنه فشاری است روی بخشی از شهروندان که بخش خوشنمون و آرام آن در قالب بانکها و بنگاه معاملات اتومبیل برق میزند و تکثیر میشود. در میانه فشار و التهاب خشونتزا، تصور کنید یک کتابفروشی قرار دارد که کسانی از سرسام روزانه به آن پناه میآورند و با شنیدن نوای موسیقی و دیدن کتابهای درون قفسه لختی فشار روحی را کاهش میدهند. فضایی که از فشردگی و خشونت در آن خبری نیست. محلی است برای فاصلهگیری و اندیشیدن نسبت به وضعیتی که به آن مبتلا شدهاند. باز تصور کنید فردا که آفتاب طلوع میکند، شهروندان خسته از فرسایش مشکلات ناشی از رزق روزانه ببینند فضایی که برای لختی آنان را به سکون و طمانینه و تامل میخواند به بانک یا اتومبیلفروشی تبدیل شده است. حسی از خفگی و تنگنای ناشی از فشار محیط بیش از پیش گریبانشان را میگیرد. بسته شدن یک کتابفروشی اتفاقی ساده است اما تاثیر روانی و روحیاش بر کسانی که میخواهند از فشار ناخواسته وارد بر اجتماع جایی برای تنفس و بیان ذهنیات و دغدغههایشان و تامل بر موقعیت و منزلتشان داشته باشند، محرومیتی مضاعف و افسردگی ویرانگری بهبار میآورد. بسته شدن هر کتابفروشی اتفاقی ساده است که حداقل میتوانست ضربگیری در برابر خشونت به حساب آید. چنانچه در هر محله فضایی برای تحدید و تامل نسبت به خشونت رو به گسترش و متاسفانه پنهان باقی نماند آنچه مسیرش باز میشود حداقل جامعهای آسیبپذیر در برابر خشونت خواهد بود. در این شهر یک اتفاق ساده افتاده، کتابفروشی طرح نو تعطیل شده است.