صحنه

نویسنده
پیام رهنما

شکسپیر و زمان لا تمام…

 

یکی از عناصر متمایز کننده‌ هر نمایش از دیگری فضای خاص آن نمایش است. فضایی که به نمایش جان می‌بخشد و ذهنیت مخاطب بر اساس آن شکل می‌گیرد. این فضا چه ملهم از نمایشنامه‌ای رئالیستی باشد و چه نباشد بر پایه روایت خود، مخاطب را با حال و هوای موجود درگیر کرده یا بر اثر تفسیری اشتباه از متن، مخاطب را از اثر نمایشی دور می‌کند.

 

شکسپیر، شکسپیر است. او یگانه و بی‌همتاست. شکسپیر بزرگ است و کار کردن بر روی آثارش بس بزرگتر. تماشاگر حرفه‌ای تئاتر، آثار شکسپیر را می‌بیند نه به دلیل نو بودن متن، که با آن آشناست، بَل به دلیل نو بودن زاویه دید و دیدن اجرایی بدیع و نگاهی متفاوت‌تر. او می‌خواهد تا نمایشنامه‌های عظیم او را در فضای اجرایی دیگری تجربه کند. آیا شکسپیر معاصر ما است؟ یان کات، شکسپیر رامعاصر ما خوانده و با تکیه بر تعریف کلمات معاصر وزمان (زمان حال و زمان گذشته و تلفیق آن دو روی صحنه و رسیدن به زمانی که برگرفته و تحت تاثیر گذشته و حال است) به تفسیر نظریه خود پرداخته و بربی‌زمانی وبی‌مکانی بودن شکسپیر و آثارش تاکید می‌کند. او معتقد است شکسپیر به نسبت زمان‌های متغیر ما، معاصر می‌شود. کات برارتباط دیالکتیکی دو گانه آثار شکسپیر تاکید کرده و این ارتباط دو سویه را یکی زمان‌های متغیر و دیگری تصاویر متغیربرمی‌شمرد. اوشکسپیری را که معاصر نباشد، شکسپیری می‌داند که به هیچ کجا و هیچ دوره‌ای تعلق ندارد.

بی‌شک یکی از برجسته‌ترین نمایشنامه‌نویسانی که چنین امکانی را برای کارگردانان و بازیگران ایجاد کرده ویلیام شکسپیر است. نمایشنامه‌های او را هم می‌توان وفادار به خود متن اجرا کرد و هم در آن دخل و تصرف کرد در حالی که همچنان ارزش‌های متن شکسپیر را حفظ می‌کنند. زمانی که صحبت از شکسپیر به میان بیاید این حساسیت، تعصب و تعهد دو چندان شده و تلاشی عظیم را برای به مقصد رسانیدن بار امانت طلب خواهد کرد.

رضا ثروتی، به عنوان کارگردان مکبث نگاهی متفاوت به متن را درقالب اجرا به تماشاگر خود انتقال می دهد. این کارگردان جوان با پیروی از صحنه های اصلی و فرعی دست به دراماتورژی اثر می زند که درنوع خود حساس و گاهی اوقات شکننده به نظر می رسد.

نمایش”مکبث” با نگاهی که به نمایشنامه شکسپیر داشته است، سعی دارد، طرح و توطئه تازه‌ای را در بطن همان داستان، پرورش و به تماشاگرش ارائه دهد. اولین مسئله مهمی که در برابر این نمایش با آن مواجه هستیم، این است که آیا این داستان تازه با سر و شکل و تکنیک و درونمایه‌ای که آن را از زاویه دیگری روایت می‌‌کند و چهر‌ه‌ای تازه می‌بخشد، در جلوه دادن خود به تماشاگر و بیان تمامی زوایایش موفق عمل می‌کند یا خیر. در واقع، توجه به این نکته بسیار حائز اهمیت است که این نمایش، قرار نیست اجرای دیگری از نمایشنامه شکسپیر باشد و حتی بازنویسی متن یا بازخوانی آن هم نیست. اجرا اگرچه بر پایه‌های اثر کلاسیک شکسپیر بنا شده است، اما شخصیتی منحصر به خود دارد و علاوه بر مایه‌های شکسپیر، اندیشه نویسنده خود را بر دوش می‌کشد که از اهمیت اساسی‌تری برخوردار است.

مهم‌ترین مساله‌ای که می‌توان در نخستین برخورد با این نمایشنامه به آن اشاره کرد، شیوه اجرای آن ‌است. ساختار اجرایی نمایش و شکل اجرای آن  به گونه‌ای متفاوت از هر اجرای دیگری ازمکبث است. در واقع می‌توان با نگاهی به فرم اجرایی، تحلیلی از مکبث را نیز ارائه داد که این کاراکتر محصول اجتماع است و اجتماع و محیط او را وادار به عمل می‌کند. به گمان، این تحلیلی است که ثروتی و گروه اجرایی ارائه می‌دهند. “مکبث” در چنین محیطی دست به جنایت می‌زند. این اتفاق باعث شده ‌نمایش به ساختار اتفاقات نمایشنامه اصلی وفادار بماند، در عین این که بسیاری از صحنه‌های نمایش را نمی‌بینیم. اما با این همه نمایش به رویدادهای اصلی وفادار مانده ‌و سعی می‌کند خط اصلی خود را به تماشاگرش نشان دهد. اما این وجهی از نمایش مکبث است، وجه دیگر نمایش تمرد از ساختار نمایشنامه مکبث است، به گونه‌ای که تماشاگر نمایشنامه‌ مکبث ولیدی  را زاویه ای نو جذاب نگاه می کند.

 

اجرایی که کارگردان و گروه اجرا به کمک بازیگران بر صحنه می‌آورند، اگر چه در بسیاری از موارد در هماهنگی با متن و حتی در تکمیل آن قدم برمی‌دارد، اما در برخی نقاط نیز دچار عدم بسط و گسترش داستانی و اتفاقات شده است. شیوه حرکت خالقان این نمایش اخیر همان شیوه است اما در این نمایش به نظر می‌رسد که نکات بسیار مهمی در متن اصلی یا حتی در تاریخ جا مانده‌اند و به ذهن تماشاگر منتقل نمی‌شوند.

پیچیدگی داستانی که در نهایت بایستی به یک توطئه خونبار و قتل در پی قتل منجر شود، موقعیت اصلی و برزخی این آد‌م‌ها را زیر سوال برده است و از نفس کشیدن آن جلوگیری می‌کند. از سویی خوشبختانه متن با اجرای در خوری هم همراه است. کارگردان در اجرای تجربی خودـ که به درستی جایگاه چنین کاری است ـ می‌تواند به درک درستی از متن برسد و تماشاگر را درگیر مفاهیم آشکار و پنهان اثر کند. همه چیز به شکل درستی غیرعادی است. قرار نیست با نمایشی معمول روبرو باشیم؛ و خوشبختانه این غیرعادی بودن چندان عامرانه به قصد متفاوت بودن نیست. به یک معنی چنین متنی اجرایی غیرعادی می‌طلبد، اما نه ادایی. در نتیجه اغلب شگردهای به کار رفته، متناسب با متن ـ از سویی و از سوی دیگر ـ به هیچ عنوان برای مرعوب کردن تماشاگر نیست. فضای ساخته شده مهمترین امتیاز است. پارچه‌ای قرمز سطح زمین را پوشانده و این سرخی ـ نشانه‌ای از خون و نماد خشونت ـ رنگ موتیف اثر است که در قسمت‌های مختلف‌ به کار آن می‌آید.

دراجرا نقبی به تئاتر بی چیز نیز زده می شود. به علاوه چون حجمی در صحنه نیست از بدن بازیگر به عنوان وسیله استفاده شده است. بنابراین اجرای اثر مبتنی بر نور، بازی بازیگر و کاملا افکتیو است. به این منظور برای لحظاتی موسیقی انتخا ب و برای لحظاتی دیگر موسیقی ساخته شده است. انگار که یک ارکستر سمفونیک دریکی شدن نور وبازیگر تجلی می یابد. قدرت وعظمت جنگ های طراحی شده درا ین نمایش هم اغلب با سازهای بادی وکوبه ای وهارمونی این دو القاء می شود. از طرف دیگر نورهای سرخ به کار رفته در جهت مضمون اثر کارآیی بیشتری را ایجاد می‌کند و اصلاً نور و تاریکی در یکی از بهترین اشکال خود مورد استفاده قرار می‌گیرند. هر جا که لازم است کاملاً به گفتار تکان‌دهنده درباره آفرینش گوش بسپاریم، فضای تاریک این موقعیت را برای ما فراهم می‌آورد و هر جا که با انبوهی از تردید‌ها و وسوسه‌های شخصیت اصلی روبروئیم، استفاده اط نور مختصر ـ و صدا ـ موقعیت لازم را برای ما فراهم می‌آورد و هر جا باید واقعیت عریان اتفاق را ببینیم، نور کاملاً روشن می‌شود.

ثروتی با استفاده کردن از این نشانه‌ها گویی در تلاش برای یافتن راهی است تا نمایشنامه مکبث را بهتر و از زوایای دیگری به تماشاگرش نشان دهد. او کدهای ذهنی خود از مکبث شکسپیر را به تماشاگرش می‌دهد و او را به تحلیل نزدیک می‌کند. تحلیلی که در ظاهر نمایشنامه‌است؛ اما در لایه‌های دیگر تمی دیگر را پی‌گیری می‌کند. خیانت در این نمایش یکی از تم‌های مهم است.
این‌ها و دیگر نکاتی که در نمایشنامه است از ویژگی‌های این اجرا است. ویژگی‌هایی که اجرای رضا ثروتی را از این نمایشنامه قابل توجه کرده است.